کل ماجرا از زبان ناطق‌نوری رئیس مجلس شورای‌اسلامی پیشین خواندنی است: «برادران تحریریان (علی‌اکبر و جعفر رفوگران) از محترمان تهران، شکایتی به دفتر رهبری داده بودند و ایشان پرونده را به اینجانب برای پیگیری دادند و نوشتند: خدا کند که این‌گونه که این‌ها (تحریریان) می‌گویند درست نباشد؛ و الا وای بر من، وای بر ما اگر این درست باشد، اگر این ظلم‌ها در کشور شود، در قیامت چه پاسخی خواهیم داد و خواسته بودند که گزارش اقداماتی که انجام می‌دهید را به من ارائه کنید. تعزیرات با بچه‌های وزارت اینها را به اتهام سوءاستفاده از ارز دریافتی و وارد‌نکردن مواد اولیه دستگیر کرده و با وجود سن بالایی که داشتند به‌شدت اذیت کرده‌بودند؛ به‌خصوص وقتی به اینها گفته بودند که می‌خواهیم جلوی کارگرها شما را شلاق بزنیم، شکنجه روحی شده‌بودند و اینها با وجودی که افرادی مذهبی و متدین بودند، تحت‌فشار عصبی، هر دو اقدام به خودکشی کرده‌بودند؛ که البته مامورین مانع این کار شدند و آنها موفق به خودکشی نشدند.» ناطق‌نوری ادامه داد: «مسوولیت خیلی سنگینی بود؛ بخشی از طرف حساب من، بچه‌های وزارت اطلاعات و بخشی دیگر، تعزیرات حکومتی بودند که جهت رسیدگی به این پرونده، باید به مکان‌های ورود ممنوع وارد می‌شدم، تجربه بازرسی هم نداشتم و این، اولین پرونده ارجاعی آقا به این جانب بود. به اخوی‌زاده حمید که در وزارت اطلاعات کار می‌کرد، گفتم دو سه تا از بچه‌های وزارت که تسلط خوبی برای این‌گونه کارها دارند، شناسایی و به من معرفی کن. به این افراد که معرفی شدند، گفتم من بر اساس معرفی حمید با شما آشنا و به شما اعتماد می‌کنم، این پرونده را در اختیار شما قرار می‌دهم؛ ولی نفرین خدا و رسول خدا بر شما باد اگر این کار را با گرایش خاصی پیگیری کنید و ملاحظه کسی را بکنید. اگر نارو بزنید روز قیامت من و آقا شما را نمی‌بخشیم.»  

وقتی ماموران مورداعتماد با زور به بعضی از ندامتگاه‌ها و زندان‌ها وارد شدند و درهای ورود ممنوع را باز کردند و وقت و بی‌وقت کار پیگیری می‌شد، باید با بعضی بچه‌های وزارت (که خودشان بازجوهای پیچیده و زرنگ و پخته‌ای بودند) برخورد می‌شد. گزارش متقن و مستدل تهیه شد. وزیر اطلاعات فلاحیان به ناطق گفت: کار شما بزرگ‌ترین ضربه را به ما زد. ناطق پاسخ داد که رفاقت سرجایش؛ اما من وظیفه و تکلیف خودم را انجام می‌دهم، پس از گزارش به رهبر، سه جوان بازجو (که این تخلفات را انجام دادند) دستگیر، توسط نیری محاکمه و حکم به اخراج و شلاق آنها داده شد، پس از آن حکم بازرسی دفتر رهبری به علی‌اکبر ناطق‌نوری، داده شد. از فرزندان حاجی میرزا علی رفوگران به روایت اسناد ثبتی کارخانه عباس آسیم در تاسیس کارخانه کارتن کار قم با تعدادی از تجار مذهبی مشارکت داشت. وی از پایه‌گذاران آسایشگاه کهریزک بود. دوراندیشی و عزت‌نفس، همراه با تجربه از ویژگی‌های عباس بود. او در جریان فعالیت‌های سیاسی ضد حکومت پهلوی با مبارزان روحانی و بازاری مثل هیات موتلفه همکاری داشت و مبارزان را تامین مالی می‌کرد.  فرزندان علی‌اکبر رفوگران، با نام‌های فرنوش، فرناز و امیر در آمریکا تحصیل‌کرده و در آنجا مشغول کار و زندگی شدند. دخترش فریبا، دارای دکترای ادبیات فرانسه و مترجم کتاب‌هایی از زبان فرانسه و انگلیسی به فارسی است.

به‌نظر می‌رسد تحول تجارت به صنعت درمیان سه نسل از خانواده رفوگران، دچار محدودیت‌های مختلف شد. ظرفیت‌های فردی، نگرش سنتی و تا حدی تقدیرگرایانه حاج میرزا علی به اقتصاد، گرایش سیاسی پسرش، عباس و علایق غیر‌اقتصادی پسرش، حسین، عامل موثری در محدودیت فعالیت اقتصادی این خاندان بود. عامل محرک فعالیت‌های صنعتی در خانواده، علی‌اکبر رفوگران بود که از سال‌۱۳۴۲ تا ۱۳۵۷ اقدام به تاسیس و خرید سه کارخانه کرد، پس از انقلاب نیز دو کارخانه تاسیس کرد. مجموع این ۵کارخانه عبارتند از: کارخانه تولید خودکار بیک، عطر بیک، مداد سوسمار، نوک خودکار و مرکب خودنویس. برخلاف بسیاری از خانواده‌های تجاری و صنعتی در اوایل سال‌۱۳۵۸ مشکلی برای کارخانه‌های وی روی نداد؛ بلکه مداخله برخی نهادها و سوءاستفاده از قدرت در بین سال‌های (۱۳۷۷-۱۳۷۴) صاحبان بیک را دچار مشکل کرد؛ امری که پس از مدتی با مداخله و وساطت نهاد بازرسی حل شد. در تاریخ معاصر ایران کمتر کارآفرینی همچون رفوگران، مشاهده می‌شود که به‌طور همزمان شاعر، نویسنده، اتوبیوگرافی و قصه نویس باشد و در کنار آن به فعالیت صنعتی نیز بپردازد. به تعبیر خانم گیتی خوشدل «رفوگران، صاحب لیاقت‌های خاصی است که حتی یکی از آنها می‌توانست امتیاز ویژه‌ای محسوب شود.»