از برنامهنویسی در ایران تا سرمایهگذاری در سیلیکون ولی
راز موفقیت برادران پرتوی
برادران پرتوی چگونه بزرگ شدند؟
علی پرتوی: دوقلو بودن خیلی جالب است به خاطر اینکه شما همیشه فکر میکنید چیزی دارید که دیگران ندارند به خاطر اینکه شما یک دوست خوب کنارتان دارید و میتوانید هرکاری با هم انجام دهید؛ کسی که بهترین دوست شماست و تلاش میکنید به خوبی او باشید.
چه شباهتها و چه تفاوتهایی با هم دارید؟
هادی پرتوی: از جهت شباهت هردو ما اهل رقابت و پیشرفت هستیم، هر دو در علوم کامپیوتری در هاروارد درس خواندیم. ما تنها دوقلوهایی هستیم که یک شرکت به مایکروسافت فروختهاند! در مورد تفاوت فکر میکنم مربوط به شخصیت ما باشد که من کمی استرسی هستم اما برادرم با موضوعات راحت کنار میآید.
شما در تهران به دنیا آمدید و وقتی شش سالتان بود جنگ ایران و عراق شروع شد، زندگی آن موقع چگونه بود؟
علی پرتوی: خیلی ترسناک بود به خصوص که محل زندگی ما در جایی بود که همیشه نگران بودیم مورد حمله قرار گیرد. شبهای زیادی در پناهگاه میخوابیدیم. بعدها فهمیدیم این سختیها خیلی تاثیرگذار بود به خصوص در حل و فصل سادهتر موضوعات و در مواجهه روزانه با مشکلات.
شغل والدینتان چه بود؟
هادی پرتوی: پدرم - پروفسور پرتوی - یکی از بنیانگذاران دانشگاه شریف بود که دانشگاه اصلی تکنولوژی در ایران است. مادرم هم تحلیلگر سیستمهای کامپیوتری بود.
شما در چه سنی کدنویسی را یاد گرفتید؟
۹، ۱۰ سالگی.
و هنوز در ایران بودید؟
علی: پدرم یک فیزیکدان بود. وقتی به یک کنفرانس فیزیک رفته بود برای ما یک کامپیوتر کومودور ۶۴ آورد. هنوز هیچ بازی و اپلیکیشنی روی آن نبود و صرفا برای برنامهنویسی بیسیک میشد از آن استفاده کرد. ما هر دو شروع کردیم به کدنویسی. چیزی که جذاب بود تصورات و تخیلات شما بود که به کد تبدیل میشد. شما تصور میکنید که چه چیزی میخواهید داشته باشید.
وقتی به این مرحله رسیدید، میدانستید که شغل ایدهآل خود را پیدا کردهاید و همین راه را ادامه خواهید داد یا این اتفاق بعدا رخ داد؟
هادی: برنامهنویسی کامپیوتر تنها نقطه روشن باقیمانده در زندگی ما بود. تمام دیگر اعضای خانواده ایران را به مقصد آمریکا ترک کرده بودند. برنامهنویسی برای ما حکم نقطه امنی را داشت که میتوانستیم مشکلات زندگی را از آن دور نگه داریم و هر چه میخواهیم در آن خلق کنیم.
پس در سن ۱۱ سالگی به آمریکا مهاجرت کردید؟
علی: بله، ترک کشوری مانند ایران برای افرادی که هیچ تجربهای ندارند، میتواند بسیار مشکل باشد. به خصوص که آن زمان در ایران جنگ بود و پروسه رسمی مهاجرت ما زمان زیادی طول کشید. ما اول به اروپا مهاجرت کردیم و کل تابستان آن سال به دنبال ویزای آمریکا بودیم. یک بار هم درخواست ما رد شد. به یاد دارم زمانی که آپارتمانی در ایتالیا اجاره کرده بودیم، شبی تلفن زنگ خورد. مادرمان تلفن را برداشت و بعد از شنیدن خبر رد شدن ویزا شروع کرد به گریه کردن و خواهش کرد که یک فرصت دیگر به آنها بدهند. نمیدانم چطور ولی بالاخره راضی شدند که به خانواده ما ویزا بدهند. در هر صورت، ممکن بود ما هرگز نتوانیم وارد آمریکا شویم.
ضربالمثلی هست که میگوید اگر میخواهید کاری انجام شود، مادرتان را برای انجام آن بفرستید! ایران الان جزو لیست کشورهای ممنوعالسفر قرار گرفته است. بهعنوان یک ایرانی مهاجر که در زمان ریاست جمهوری ترامپ در این کشور زندگی میکند، چه احساسی دارید؟
مهاجرت ما قطعا سخت بود ولی بالاخره موفق شدیم. ولی بدون شک اگر مهاجرت ما قرار بود حالا اتفاق بیفتد، غیر ممکن بود. فکر میکنم برای مهاجران هر کشوری وجود چنین قوانین مهاجرتی قطعا شرایط را مشکلتر خواهد کرد ولی من معتقدم که آمریکا بدون وجود مهاجران، این آمریکای کنونی نبود. اگر این اتفاق آن زمان برای ما نمیافتاد، بدون شک حالا بیش از اندازه سخت بود.
خانواده شما تقریبا خانواده بسیار موفقی است. دارا خسروشاهی که مدیر عامل اوبر است پسرخاله شماست. یکی دیگر از پسرخالههای شما شرکت تکنولوژی Nirvana Systems را پایهگذاری کرده. تمام این اتفاقات قاعدتا باید یک درس بزرگ برای رئیسجمهور ترامپ باشد. درست است؟
هادی: افراد موفق زیاد دیگری نیز در مهاجران ایرانی داریم مانند آرش فردوسی موسس Dropbox، پیر امیدیار موسس Ebay که موفق شدهاند شرکتهای بزرگ خوبی ایجاد کرده و شغلهای زیادی در این کشور تولید کنند. مهاجران همیشه میتوانند فرصتهایی در کشور پذیرنده ایجاد کنند که در آن کشور عموما وجود ندارد.
هر دو شما در دانشگاه هاروارد رشته کامپیوتر تحصیل کردید. چه شد که به آنجا رسیدید و بعد از آن چه اتفاقی افتاد؟
هادی: ما در دورن دبیرستان تلاش زیادی کردیم که نمرههای خوبی بگیریم و بتوانیم برای ثبتنام در دانشگاه هاروارد اقدام کنیم. خوش شانس هم بودیم که این دانشگاه برای تامین مخارج تحصیل به ما کمک کرد. ما در سال ۱۹۹۴ از دانشگاه فارغ التحصیل شدیم که زمان بسیار مناسبی بود زیرا اکثر شرکتهای حوزه کامپیوتر و تکنولوژی عملا تازه شروع به کار کرده بودند. فکر میکنیم یکی از بزرگترین شانسهایمان، بودن به موقع در جایی درست بود.
شما(اشاره به هادی) بعد از آن شروع به کار در مایکروسافت و شما(اشاره به علی) شروع به کار در اوراکل کردید. آن زمان دقیقا مصادف بود با شکوفایی دات کام. آن زمان چه حسی داشتید؟
علی: شغل هادی عملا از شغل من بسیار بهتر بود به همین دلیل دو سال بعد از فارغالتحصیلی اوراکل را ترک کردم و به استارتآپ دیگری ملحق شدم که آن زمان سابقه درخشانی نداشت. همه اینها در حالی بود که هادی به تیم مرورگر مایکروسافت- Internet explorer-پیوسته بود که جایگاه شغلی بسیار هیجان انگیزی در آن زمان بود. او آن موقع تنها ۲۳ سال داشت و یکی از بهترین جایگاههای شغلی را در کل صنعت تکنولوژی داشت.
شما عملا تاثیرگذارترین لیست سرمایهگذاری پیوسته را دارید و الان سهامدار شرکتهایی مانند فیسبوک، Airbnb، اوبر، دراپ باکس و... هستید. چگونه تمام این سرمایهگذاریها را مدیریت کردید؟
هادی: به نظر من مهمترین فاکتور در سرمایهگذاری، انتخاب گزینه سرمایهگذاری مناسب و شخص صاحب کسب و کار مناسب است.
شما حتی روی مارک زاکربرگ نیز سرمایهگذاری کردهاید. چطور آن زمان متوجه شدید باید روی او سرمایهگذاری کرد؟
هادی: وقتی فیسبوک تیم کوچکی بود، ما با آن آشنا شدیم و دیدن رشد و ترقی این شرکت در سالهای بعد، هیجان زیادی برای ما داشت. آن زمان بسیاری از ما میپرسیدند که اصلا چرا باید چنین شرکتی را برای سرمایهگذاری انتخاب کنید؟ اما من به یاد دارم از همان ملاقات اولم با مارک به این فکر کردم که این شخص بیش از هر شخص دیگری به بیل گیتس شباهت دارد.
علی: دراپ باکس شاید شرکت مورد علاقه من محسوب شود، زیرا شامل تمام بخشهایی است که من و هادی برای سرمایهگذاری در نظر گرفته بودیم. ما وقتی میخواهیم روی شرکتی سرمایهگذاری کنیم حتما از موسس آن امتحان تکنیکی میگیریم تا ببینیم تا چه اندازه با برنامهنویسی آشناست. بعد از آشنایی با موسسان دراپ باکس از جمله آرش فردوسی، تصمیم گرفتیم روی این شرکت سرمایهگذاری کنیم.
در مورد اوبر چطور؟
هادی: در مورد اوبر آرزو میکردیم زودتر این سرمایهگذاری را انجام داده بودیم. هسته اصلی کسب و کاری این شرکت بسیار سالم و قوی است. دارا (خسروشاهی) آنقدر انسان با شخصیت و متواضعی است که هر کسی با او آشنا میشود آرزو میکند در کارش موفق شود. خوبی خالصی که در شخصیت داراخسروشاهی وجود دارد میتواند شرایط را به نفع شرکت تغییر دهد.
شخصیتهایی که در داستان شما جایشان خالی است و حرفی از آنها زیاد زده نشده، زنها هستند. نقش زنها را در دوران اولیه شکوفایی اینترنت چگونه میبینید؟
هادی: کمبود نقش زنها در دنیای تکنولوژی، فکر میکنم همه را آزار میدهد. مادرم شخصی بود که فوق لیسانس کامپیوتر داشت یعنی من با زنی بزرگ شدم که در دنیای تکنولوژی متبحر بود. کاری که ما برای جبران این کمبود تنوع جنسیتی کردیم این بود که روی ریشهها و از پایه کار کردیم. وقتی فارغالتحصیلان زن و مرد یکسان نیستند قطعا نیروی کاری که در آینده خواهیم داشت این تنوع را شاهد نخواهد بود و غیر متعادل خواهد شد. کاری که ما در code.org انجام دادیم این بود که برنامه آموزش مفاهیم کدنویسی و برنامهنویسی را از سن پایین ارائه میکنیم که این سیستم الان ۲۵ میلیون دانشآموز دارد و ۴۵ درصد این جمعیت دختر هستند. پس عملا ۲ میلیون دختر از طریق Code.org کدنویسی یاد میگیرند. مهمترین عاملی که ما نیز روی آن سرمایهگذاری کردهایم، معلمها هستند. برنامههای Code.org رایگان هستند و حتی از طریق مدارس نیز در اختیار دانشآموزان قرار میگیرند. اگر این سیستم آموزش کدنویسی وارد برنامه مدارس شود قطعا تاثیر خیلی بالاتری خواهد داشت. معلمها در این بین حرف اول را میزنند. معلمهایی که ما انتخاب میکنیم لازم نیست محقق علم کامپیوتر باشند بلکه خودشان را نیز تشویق به یادگیری بیشتر این علم میکنیم. این معلمهایی که ما استخدام میکنیم مدارس را قانع میکنند تا از این سیستم استفاده کنند. آنها میتوانند معلم هر رشتهای باشند. این معلمها موارد آموزشی سیستم ما را میبینند و خود به این نتیجه میرسند که باید از آن در سیستم آموزشی مدرسه خود استفاده کنند.
چالشهایی که در حال حاضر با آنها روبهرو هستید چیست؟
هادی: تغییر سیستم آموزشی مدارس کار سختی است. پیدا کردن سرمایه پشتیبان نیز مشکل است. Code.org نیز یک شرکت غیر دولتی است. آمازون، مایکروسافت و فیسبوک سه شرکت بزرگ حامی این سیستم هستند. ما با موقعیتی روبهرو هستیم که دانشگاهها ظرفیت پذیرش این میزان بالای تقاضا برای دانشجویان رشته کامپیوتر را ندارند به همین دلیل آنها متقاضیان را بر اساس نمره فیلتر کرده و بقیه را رد میکنند مانند دانشگاه واشنگتن که اخیرا تعداد زیادی از متقاضیهای این رشته را رد کرد. به نظر ما هر کسی لیاقت امتحان کردن شانس خود را در این رشته دارد. سیستم دانشگاهی هم باید این موضوع را درک کند که باید رشته مورد علاقه دانشجویان را بیشتر به آنها ارائه دهند و در غیر این صورت آنها از راههای دیگر قطعا برای یادگرفتن آن اقدام خواهند کرد. پیشنهاد من برای والدین این است که مطمئن شوند مدرسه فرزندشان درس کامپیوتر را جزو برنامه درسی خود به دانشآموزان ارائه میدهد. مدرسه و معلم درس کامپیوتر در این میان حرف اصلی را میزنند.
علی NEO شرکت جدید شماست. این شرکت دقیقا چه کار میکند؟
علی: وظیفه اصلی ما در این شرکت پیدا کردن رهبران تکنولوژیک آینده است. ما میخواهیم افراد با استعداد را خیلی زود حتی وقتی در کالج هستند پیدا کنیم. با همین هدف این مهندسان را شناسایی، وارد جامعه خود و روی آنها سرمایهگذاری میکنیم.
چه پیشنهادی برای دختران و پسرانی که عاشق سیلیکون ولی هستند و میخواهند راهی برای ورود به آن پیدا کنند، دارید؟
علی: اولین و مهمترین چیز این است که اول به خود ایمان داشته باشند. در صنعت تکنولوژی ثابت شده که میتوانید ورود خیلی ضعیفی داشته باشید اما سختکوشی و ایدهپردازی چیزی است که شما را به خواسته اصلیتان میرساند. مثل دیگر رشتهها، در زمینههایی مانند موسیقی یا ورزش، رشته کامپیوتر نیز حوزهای است که هر کسی میتواند وارد آن شود ولی تداوم در آن نیاز به سختکوشی و اراده قوی دارد.
هادی: حتی اگر نمیخواهید کدنویس شوید، یادگیری علم کامپیوتر میتواند در هر رشتهای شما را موفقتر کند. یادگیری بیسیک کامپیوتر، ساده و جذاب است و تقریبا همه از پس آن بر میآیند و میتواند در اصلی ورود و موفق شدن در بسیاری از رشتهها، از جمله صنعت تکنولوژی باشد.
ارسال نظر