ارزانترین کاهنده هزینه
در هر حال، قطعا موارد متعدد دیگری وجود دارند که در آنها این مفروضات صحت ندارند. مواردی هستند که در آنها نجاتدهنده، ساده و بیدردسر میتواند مداخله کند و مشکل بهوجودآمده، برای قربانی غیر قابل پیشبینی و غیرمترقبه است و این عوامل باعث میشود که نجات دادن (و نه تلاش برای پیشگیری از مشکل در وهله اول) راهکار بهتری برای حل مساله باشد. اما آزمودن این شرایط در تمام پروندهها کار دشواری است، لذا ما آنها را به آزمون نمیگذاریم. ما قواعد کلی را که در بالا به آنها اشاره شد، به کار میبندیم.
ما بهطور کلی میگوییم که وقتی یک نفر از دیگری کمک میخواهد، مسوولیت حقوقی برای پاسخگویی وجود ندارد؛ اما پس از آن یکسری استثنائات کلی برای پروندههایی قرار میدهیم که در آنها نجاتدهنده و قربانی یک «رابطه خاص» دارند؛ مثل مدیر هتل و میهمان، مسوول قطار و مسافر. در اینگونه موقعیتها سادهتر این است که این قاعده کلی را بیان کنیم که خوانده در موقعیتی قوی برای کمک به قربانی قرار داشته و این «موقعیت قوی» مترادف این است که بگوییم خوانده ارزانترین کاهنده هزینه بوده است. کاپیتانهای کشتی مثل نجاتدهندگان متعارف در سواحل نیستند. آنها تجهیزات نجات دارند (یا حداقل باید داشته باشند) و کسانی که از کشتی میافتند، بیش از کسانی که در استخر شنا یا در ساحل دریا در معرض غرق شدن هستند نیاز به این دارند که کسی آنها را نجات دهد.
البته دلایل متعدد دیگری وجود دارند که بر اساس آن کاپیتان کشتی و مسوول قطاری که مسافر را نجات نمیدهد باید مسوول دانسته شوند، موضوع فقط این نیست که ارزانترین کاهنده هزینه را پیدا کنیم و وی را مسوول بدانیم؛ اما این هم بخشی از داستان است. ممکن است بحثی که در رابطه با تصادفات داشتیم، باعث شود اینطور به نظر آید که تصمیمگیری درخصوص اینکه چه کسی ارزانترین کاهنده هزینه یک اتفاق ناگوار است و مسوول دانستن وی، دشوار است. اما در بسیاری از موارد فقط برخی از تصمیمات دشوار هستند و مواردی نیز وجود دارند که در آنها اصلا تصمیم دشواری وجود ندارد. در حقوق قراردادها تصمیمات ساده متعددی وجود دارند.
در اکثر قراردادها شخصی به دیگری مبلغی را میپردازد تا در عوض آن کاری برای وی انجام شود. اگر آن کار انجام نشود از نظر حقوقی قرارداد نقض شده و متعهد یا کسی که انجام قرارداد بر عهده او بوده است، باید خسارت بپردازد. این نتیجهگیری واضح به نظر میرسد؛ اما توجه کنید که چقدر متفاوت با پرونده معمولی تصادف است: در پرونده تصادف این سوال را میپرسیم که آیا خوانده رفتار معقولی داشته است یا خیر؟ در پروندههای مربوط به قرارداد هیچکس کاری به این ندارد که خوانده چقدر سخت تلاش کرده است که قرارداد را اجرا کند؟ او یا قرارداد را اجرا کرده است یا خیر؟ اگر بخواهیم از عباراتی که تاکنون استفاده کردهایم در اینجا هم استفاده کنیم، باید بگوییم قانون برای نقض قرارداد مسوولیت مطلق در نظر میگیرد. اگر منطقی را که در این فصل توضیح دادیم در نظر بگیرید، درک چرایی این مطلب ساده است. اجرای یک قرارداد معمولا یک فعالیت مشترک بین دو طرف نیست. یک طرف پرداخت میکند و طرف دیگر اجرا میکند. بنابراین کسی که قرارداد را اجرا میکند، شبیه به کسی است که با دینامیت تخریب ساختمان را انجام میدهد یا شبیه به کسی است که سدی را میسازد. اینکه آیا نتایج بدی رخ میدهند یا خیر -پرتاب نخالهها در یک پرونده تخریب یا نقض تعهد در اینجا-بر عهده اوست. شخص دیگری وجود ندارد که رفتارش را با رفتار او مقایسه کنیم؛ قربانی نقش مهمی در جلوگیری از بروز خسارت ندارد. این به آن معنا نیست که قانون همیشه انتظار دارد که متعهد، تعهد خود را اجرا کند، بلکه به این معناست که وقتی او تعهد خود را اجرا نمیکند، صورتحساب برای وی فرستاده خواهد شد. تصمیمگیری با خود اوست که قرارداد را اجرا کند یا خسارات را پرداخت کند. در رابطه با مواردی که کمتر معمول و متعارف هستند، چه باید کرد؟ گاهی اوقات اجرای قرارداد به دلایلی دشوار یا غیر ممکن میشود که طرف دیگر (متعهد له) ممکن است در شرایط خوبی وجود باشد که جلوی آن را بگیرد.
در چنین شرایطی لزوما متعهد ارزانترین کاهنده هزینه نیست و قانون لزوما او را مسوول نمیداند. فرض کنید که شما یکی از اسبهای مرا کرایه کردهاید و در قرارداد ما قید شده است که شما متعهد هستید که حیوان را صحیح و سالم تحویل دهید. وقتی حیوان در اختیار شما قرار دارد، معلوم میشود که مبتلا به مننژیت است و مقامات دامپزشکی محلی بهرغم اعتراض شما حیوان را معدوم میکنند. روشن است که شما نمیتوانید آنطور که قول داده بودید اسب را صحیح و سالم برگردانید. آیا این به آن معناست که شما قرارداد را نقض کردهاید؟ دادگاهی که به این پرونده رسیدگی میکرد به این پرسش پاسخ منفی داد. معمولا متعهد -کسی که اسب را قرض میگیرد- ارزانترین کاهنده هزینه هرگونه صدمه به اسب است؛ چراکه اوست که از حیوان استفاده میکند. اما در رابطه با بیماری پنهان، شما احتمالا ارزانترین کاهنده هزینه نیستید، بلکه من ارزانترین کاهنده هزینه هستم؛ زیرا اسب معمولا در اختیار من است. ما میتوانیم قراردادی منعقد کنیم که در آن به صراحت بگوییم اگر اسب به هر دلیلی تلف شود شما مسوول آن هستید؛ اما در جایی که قرارداد در این خصوص سکوت کرده است، دادگاه تلاش میکند این خلأ را با شروطی پر کند که طرفین فکر میکنند خواستار آن هستند. یک حدس خوب در رابطه با آنچه طرفین خواستار آن بودهاند به شرح زیر است: مسوولیت بر عهده کسی است که سادهتر میتوانست از مشکل جلوگیری کند؛ یعنی همان ارزانترین کاهنده هزینه.
دکترینی که در پرونده اسب مریض میتواند شما را از مسوولیت نجات دهد با نامهای گوناگونی از جمله عقیم شدن قرارداد، عملیاتی نبودن قرارداد یا غیر ممکن بودن شناخته میشود. مفهوم این عبارات این است که به نحوی از انحا اجرای قرارداد برای شما میسر نیست (مثلا حیوان تلف شده است و نمیتوانید قرارداد را اجرا کنید). گاهی اوقات در چنین شرایطی سخن گفتن از ارزانترین کاهنده هزینه گمراهکننده است؛ چراکه «کاستن از هزینه» در اینجا میسر نیست، درست مثل وقتی که اجرای یک قرارداد با وضع یک قانون جدید توسط قانونگذار غیر قانونی شده باشد. در چنین شرایطی تحلیل معقول این نیست که کدام طرف میتواند با هزینه کمتری مانع از نتیجه شود (چراکه هیچیک از طرفین این اختیار را ندارد که مانع از نتیجه شود) بلکه این است که بپرسیم کدام طرف با هزینه کمتری میتواند ریسک را بر عهده گیرد. معمولا یک طرف در موقعیت بهتری قرار دارد که بتواند یک اتفاق ناگوار را پیشبینی کند و قدمهای لازم را برای کاهش آثار زیانبار آن بردارد و مثلا آن را بیمه کند. وقتی وارد این مسیر میشویم، به دو مطلب کلی در این خصوص برمیخوریم که مشخص میکنند کدام طرف در موقعیت بهتری قرار دارد که نتیجه ناگوار را بیمه کند؟ ممکن است یکی از طرفین بهتر از طرف دیگر بتواند پیشبینی کند که نتیجه چقدر محتمل یا جدی بوده است و یکی دیگر از طرفین بهتر بتواند ریسک مزبور را بهطور غیر رسمی بیمه کند و آن را (هر چه که باشد) در کل فعالیتهای تجاری خود پخش کند، نه اینکه از یک شرکت بیمهنامه خریداری کند.