ریشهیابی انقراض قاجاریه
از اهدافی که رضاخان در طرح موضوع «جمهوری» دنبال میکرد نیز دستیابی به همین هدف بود. رضاخان با اعلام این موضوع در حقیقت به دنبال برچیدن بساط سلطنت قاجار و به قدرت رسیدن بود؛ بهویژه که حکومت لائیک آتاترک نیز که صمیمیترین دوست وی در خارج از کشور و خطدهنده رضاخان در مبارزه با مبانی اعتقادی مردم بود الگوی حکومتت او شده بود. براساس محاسبات رضاخان حذف سلطنت احمدشاه قاجار مهمترین عامل در فراهم آوردن زمینه قدرت مطلق مورد نظر بود. رضاخان پهلوی به محض آنکه در سوم آبان۱۳۰۲ به مقام نخستوزیری رسید، احمد شاه را ناچار کرد مجدداً رهسپار اروپا شود. برادر احمدشاه بهعنوان نایبالسلطنه در تهران ماند و رضاخان او را نیز وادار کرد در امور دولت دخالت نکند. در چنین شرایطی قاجارها هیچگونه قدرتی در اختیار نداشتند و تمام قدرت حکومت در دست رضاخان بود.
رضاخان در غیاب احمدشاه روز به روز موقعیت خود را تحکیم میکرد و در عین حال میکوشید تا با تبلیغاتی گسترده علیه احمد شاه او را نسبت به سرنوشت مملکت لاقید و بیاعتنا نشان دهد. عوامل رضاخان در شهرهای مختلف چنین تبلیغ میکردند که شاه علاقهای به ایران ندارد و به دنبال عیاشی در فرنگ است. احمدشاه پس از تثبیت موقعیت رضاخان در ایران و بهویژه پس از رای اعتمادی که با نیرنگ، توطئه و فشار در ۲۲فروردین۱۳۰۳ از مجلس گرفته شد، برای بازگشت به ایران در حالتی تردیدآمیز به سر میبرد؛ اما پس از مدتی مطالعه تصمیم به بازگشت به ایران و حفظ سلطنت گرفت.
انگلیسیها وقتی که از تصمیم شاه برای عزیمت به ایران مطلع شدند، نزد او رفتند و ضمن مبالغه در اوضاع آشفته ایران صلاح او را در این دانستند که تا مدتی از رفتن به ایران چشم بپوشد تا رضاخان بتواند امنیت لازم را در کشور فراهم آورد. انگلیسیها قیام شیخ خزعل را نمونهای از عدم امنیت برشمردند و احمد شاه که از واقعیات پشت پرده تا حدود زیادی بیخبر بود، به راستی باور کرد که در گوشه و کنار کشور شورشهایی وجود دارد که حتی در صورت ورود وی به ایران ممکن است جان او به خطر بیفتد. هرچه مدت توقف شاه در اروپا بیشتر میشد، تبلیغات طرفداران رضاخان هم مبنی بر اینکه شاه علاقهای به سرنوشت ایران ندارد، بیشتر میشد و مردم نیز جوسازیها را باور میکردند.
در اواخر۱۳۰۳ هنگامی که شیخ خزعل علیه رضاخان در خوزستان قیام کرد، احمد شاه نیز به حمایت از او برخاست. رضاخان نیروی بزرگی برای سرکوب خزعل اعزام کرد. مجلس، خزعل و هوادارانش را خائن خواند. سپس با میانجیگری انگلیسیها که درباره نفت و گسترش فعالیت شرکت نفت انگلیسی- ایرانی با رضاخان به توافق رسیده بودند، خزعل به رضاخان تسلیم و به تهران فرستاده شد. خوزستان نیز به وسیله ارتش رضاخان تصرف شد. پس از سرکوب قیام خزعل و در زمستان۱۳۰۳ رضاخان با شورش کردها به سرکردگی اسماعیل سمیتقو مواجه شد. این قیام که از غرب دریاچه ارومیه آغاز شده بود نیز توسط رضاخان سرکوب شد.
به دنبال این رویداد ایلات ترکمن خراسان نیز که علیه رضاخان بهپا خاسته بودند، سرکوب یا تسلیم شدند. پس از این حوادث، رضاخان در ادامه تبلیغات علیه سلطنت احمد شاه چنین وانمود کرد که در پس همه این شورشها، قاجارها قرار گرفتهاند. در بهمن۱۳۰۳ این جوسازیها به مجلس شورای ملی منتقل شد و رضاخان تاکید کرد که ادامه همکاری بین او و دودمان قاجار غیر ممکن است. مجلس تحت فشار رضاخان در ۲۶بهمن همان سال فرماندهی کل قوا را به رضاخان سپرد و به قدرت روز افزون وی در کشور صحه گذاشت. از سوی دیگر رضاخان برای فریب افکار عمومی و آرامش اوضاع، به موازات این تحولات، ظاهری ترقیخواه به خود گرفت. او از توزیع اراضی دولتی میان کشاورزان، تقلیل ساعات کار کارگران، آزادی بیان و مطبوعات، تشکیل احزاب، حق اعتصاب و انتخابات آزاد صحبت به میان آورد.
در نیمه اول۱۳۰۴ تبلیغات گستردهای درباره ترقیخواهی و میهنپرستی رضاخان به راه افتاد. خمیرمایه این تبلیغات ضرورت جلوگیری از بازگشت احمدشاه و لزوم خلع دودمان قاجار بود. با تبلیغاتی که توسط عوامل رضاخان انجام گرفت، بدبینی نسبت به احمدشاه فزونی یافت. هر چه مواضع رضاخان مستحکمتر میشد، تبلیغ علیه احمدشاه نیز گستردهتر میشد. آرامآرام و با برنامه قبلی تلگرافهایی از سوی فرماندهان نظامی وحکام بعضی ایالات به مرکز مخابره شد که عدم صلاحیت شاه را در ادامه سلطنت تاکید میکردند و خواستار سلطنت رضاخان بودند.
در کنار این تلاشهای زیرکانه، در میان مردم چنین شایع کردند که احمد شاه ممکن است بدون توجه به زحمات و کوششهای رضاخان درصدد خلع او از نخستوزیری برآید و بار دیگر اوضاع سامان یافته کشور را آشفته سازد. مردم که بهشدت از تشدید هرج و مرج در کشور بیم داشتند به ادامه حکومت رضاخان تمایل نشان میدادند و به این ترتیب زمینه ذهنی بیشتری برای برکناری احمد شاه فراهم میشد. تبلیغات رضاخان و طرفدارانش علیه احمدشاه تا به آن اندازه بود که شخصیتهایی مانند مدرس نیز نتوانستند کاری در خنثی کردن آن انجام دهند. پس از آنکه عمال انگلیس اذهان مردم را به سود رضاخان آماده کردند، سرانجام در نهمآبان۱۳۰۴ ماده واحدهای به صورت طرح تقدیم مجلس پنجم شد که در آن خلع قاجار از سطنت و سپردن حکومت موقت به رضاخان خواسته شده بود. این ماده واحده به پیشنهاد «سیدمحمد تدین» نایب رئیس مجلس مطرح شد.
براساس این پیشنهاد مسوولیت تعیین شکل حکومت آتی بر عهده مجلس موسسانی بود که باید بعدا تشکیل میشد. پیشنهاد تدین در همان روز طرح، با ۸۰رای مثبت از مجموع ۸۵نماینده حاضر در مجلس به تصویب رسید و به این ترتیب به حدود ۱۳۰سال حاکمیت سلسله قاجار بر ایران خاتمه داد.
متن طرح قانونی انقراض قاجاریه به شرح زیر بود:
«مجلس شورای ملی به نام سعادت ملت ایران انقراض سلسله قاجاریه را اعلام نموده و حکومت موقتی را در حدود قانون اساسی و قوانین موضوعه مملکتی به شخص رضاخان پهلوی واگذار مینماید. تعیین حکومت قطعی موکول به نظر مجلس موسسان است که برای تغییر مواد ۳۶ و ۳۷ و ۳۸ و ۴۰ متمم قانون اساسی تشکیل میشود.»
بعد از تصویب طرح انقراض قاجاریه در مجلس، رضاخان سردار سپه با عنوان جدید «والاحضرت اقدس» ریاست حکومت موقتی را تا تعیین تکلیف حکومت آینده ایران بهدست گرفت. احمدشاه قاجار با صدور اعلامیهای در پاریس خلع خود را از سلطنت غیر قانونی اعلام کرد و خود را «پادشاه قانونی مشروطه ایران» خواند؛ اما رضاخان بیاعتنا به اعتراض پادشاه مخلوع، برادر و ولیعهد او محمدحسن میرزا را نیز به خفت از کشور اخراج کرد.
۱۰روز پس از خلع احمد شاه از سلطنت سفیر انگلستان نزد رضاخان رفت و طی یادداشتی از سوی دولت انگلستان حکومت وی را به رسمیت شناخت. فردای همان روز نیز سفیر شوروی به دیدار رضاخان شتافت و به رسمیت شناختن حکومت او را توسط دولت متبوعش اعلام کرد. با حمایت همهجانبهای که از سوی دولتهای بزرگ خارجی صورت گرفت، رضاخان روز ۱۵آذر۱۳۰۴ مجلس موسسان را با نطق خود افتتاح کرد. این مجلس پس از ۶روز بحث رضاخان را به پادشاهی ایران انتخاب و سلطنت را در خانواده او موروثی اعلام کرد.