دشمنی با سرمایهگذاری خارجی
از موقعی که سرمایهگذاریهای خارجی آغاز شد، برخی کشورها با آن دشمنی کردند، اما در اغلب موارد وقتی کشورها دریافتند که این سرمایهگذاریها مزایای زیادی دارند، برخی از این سرمایهها بهطور مستقیم به سوی سرمایهداران کشورهای دیگر نرفت، بلکه وامهایی بود که به دولتها داده شد و این دولتها وامها را سرمایهگذاری کردند. روسیه یکی از کشورهای دریافتکننده وام بود. فرانسه به دلایل کاملا سیاسی، در دو دهه منتهی به جنگ جهانی اول، حدود ۲۰میلیارد فرانک در روسیه سرمایهگذاری کرد. همه طرحهای صنعتی بزرگ دولت روسیه، از جمله راهآهنی که با گذر کردن از کوههای اورال و برف و یخبندان سیبری، روسیه را به اقیانوس آتلانتیک متصل کرد، غالبا با سرمایههای خارجی که به دولت این کشور وام داده شده بود، ساخته شد. میدانید که فرانسویها وقتی این وامها را به دولت روسیه میدادند، ابدا گمان نمیکردند که روزی دولت کمونیستی در روسیه بر سر کار بیاید و خیلی راحت اعلام کند که ما اقساط وامهای پیشینیان، یعنی دولت تزاری را نمیپردازیم. با آغاز جنگ جهانی اول، جنگ علنی با سرمایهگذاری خارجی هم در سراسر جهان آغاز شد. از آنجا که ابزاری برای جلوگیری از مصادره سرمایهها از سوی دولتها وجود ندارد، سرمایه خارجی در زمانه ما تحت هیچگونه حمایت قانونی نیست. سرمایهداران، این موضوع را پیشبینی نکرده بودند. اگر سرمایهداران کشورهای صادرکننده سرمایه، این را فهمیده بودند، همه سرمایهگذاریهای خارجی ۴۰ یا ۵۰ سال پیش متوقف میشد، اما این امر به ذهن سرمایهداران خطور نمیکرد که چنان کشور غیراخلاقی یافت شود که دیون خود را نپردازد و سرمایههای خارجی را مصادره و قبضه کند. با اینگونه اقدامها، فصل تازهای در تاریخ اقتصادی جهان آغاز شد. با پایان یافتن دورانی از قرن نوزدهم که در خلال آن، سرمایههای خارجی در سراسر جهان موجب پیدایش روشهای جدید حملونقل و تولید صنعتی، معدنداری و کشاورزی شد، دوره تازهای آغاز شد که در آن، دولتها و احزاب سیاسی، به سرمایهگذاران خارجی به چشم استثمارگرانی نگریستند که باید از کشور اخراجشان کرد.
گناه پدید آمدن نگرش ضدسرمایهداری فقط متوجه روسها نیست. مثلا مصادره حوزههای نفتی آمریکا در مکزیک و همه چیزهایی را که در آرژانتین رخ داد و نیازی به توضیح ندارد، به خاطر آورید. وضعی که بر اثر نظام مصادره سرمایه خارجی در جهان امروز شکل گرفته، حاصل مصادرههای مستقیم سرمایه یا مصادرههای غیرمستقیم از طریق سازوکار کنترل نرخ ارز یا تبعیضهای مالیاتی است. مثلا یکی از کشورهای بزرگی را که چنین وضعی دارد، در نظر بگیرید؛ هند. زمانی که هند توسط بریتانیا اداره میشد، سرمایههای بریتانیا –که غالبا سرمایه خود بریتانیاییها بهعلاوه سرمایههایی از دیگر کشورهای اروپایی بود- در هند بهکار افتاد. البته بریتانیاییها، چیز دیگری هم به هند صادر کردند که درخور تامل است؛ این چیز، روشهای مدرن مقابله با بیماریهای واگیردار بود. نتیجه مهار بیماریها افزایش شدید جمعیت بود و البته مشکلات بزرگی که پابهپای این افزایش جمعیت پیدا شد. هند که با این مشکلات مواجه شده بود، چاره را در مصادره سرمایهها دید. البته این مصادرهها همیشه مصادره مستقیم نبود؛ دولت با آزار و سنگاندازی بر سر راه سرمایهگذاران خارجی، آنان را وادار به فروش سرمایههایشان کرد. البته هند توانست به طریقی دیگر، انباشت سرمایه ایجاد کند؛ روش داخلی انباشت سرمایه. هرچند هند با سرمایه داخلی هم مانند سرمایه خارجی، دشمنانه رفتار میکند. دولت هند میگوید که میخواهد این کشور را صنعتی کند، اما آنچه در ذهن دارد، ایجاد بنگاههای سوسیالیستی است.
منبع: کتاب «سیاست اقتصادی»، نوشته لودویگ میزس، ترجمه محمود صدری- انتشارات دنیای اقتصاد