سخنی چند درباره جزیره خارک و آثار باستانی آن
چون امکان دارد جزوه جزیره خارک به عنوان یک سند رسمی تلقی شود و مورد استفاده همگان و بهخصوص اهل تحقیق قرار گیرد.
بنابراین بیمناسبت نیست تا با رجوع به صفحات ترجمه آن در زیر نکاتی را به طور نمونه مورد بررسی قرار داده و در معرض افکار دانشپژوهان بگذاریم تا بتوان با اطلاعات بیشتر به قضاوت درباره آنها پرداخت.
در صفحه ۵۶ پروفسور گیرشمن راجع به جزیره خارک مینویسد: «جزیره باید از سه هزار سال پیش از میلاد مسیح جزو قلمرو کشور، عیلام، بوده باشد. زیرا با کشتی بادی فقط سه یا چهار ساعت با بوشهر، بندر مهمی که در کرانه ایران است، فاصله دارد و قلمرو عیلام که شوش پایتخت آن بوده تا به این قسمت خلیجفارس میرسد. زیرا نیم قرن پیش هیات باستانشناسان فرانسوی در بوشهر خشتهایی یافتند که بر آنها نوشتههایی درباره پادشاهی عیلام منقوش است.»
پیدا شدن خشتهای عیلامی در بوشهر دلیل بر تسلط عیلامیان بر جزیره خارک نیست. زیرا بین بوشهر و خارک بیش از ۵۷ کیلومتر دریا فاصله است و تصور اینکه جزیره خارک جزو قلمرو عیلام بوده بدان میماند که گمان کنیم جزیره انگلستان و فرانسه در پادوکاله که تنها ۳۱ کیلومتر دریا فاصله است و در کرانههای جنوبی دریای مانش آثار فراوانی از اقوام بلژوگل موجود است. پس انگلستان جزو قلمرو فرانسه بوده است. پس پذیرفتن نظر پروفسور بهدلایل دیگری احتیاج دارد. اما آنچه برای عموم مسلم است، جزیره خارک از قدیمترین دورانها همواره جزو جداییناپذیری از سرزمین ایران بوده است.
در صفحه ۵۶ نیز پروفسور گیرشمن مینویسد نآرک، دریادار اسکندرکبیر نیز با بحریهاش از دهانه رود سند حرکت کرد تا به فرات برسد او از بنادر و نزدیکی کرانه حرکت میکرد تا رابطه خود را با دستهای از سپاهیان اسکندر که در طول ساحل دریا از هند بازمیگشتند از دست ندهد، بحریه او به جزیره خارک برنخورد، اما به محض رسیدن به مقصد، یکی از همراهانش به نام آندرستن را موظف کرد تا کشفیات خود را به پایان برساند.
استرابون، نویسنده قرن اول پیش از میلاد میگوید که آندرستن، انتهای خلیج فارس را دور زد و همچنانکه پیش میراند و خشکی در جانب راست وی بود به جزیرهای ایکارنام که در مجاورت ساحل بود، رسید او در آن جزیره، معبد آپولون و یکی از هاتفان آرتمیس توروپل را یافت.
میتوان پنداشت جزیرهای که آندرستن دور زده بود، همان جزیره، خارگ (ایکاریوس) است که نام آن در نوشته استرابون مبدل شده است. کناره شرقی خلیج فارس از جزیره که برای دریانوردان، ارزشمند است، کاملا پیداست میتوان مانند شارل پیکارد چنین اندیشید که همراهان آندرستن که برای نیایش آرتمیس توروپل الهه محبوب اسکندر مدت نسبتا درازی در جزیره ماندند، نخستین کلنی یونانی در خارک بودند در جزیره همنام ایکاریوس در مجمعالجزایر اژه نیز توروپل را نیایش میکردند. اگر ما نقشه خلیجفارس را در برابر خود بگذاریم، میبینیم که جزیره خارک در شمال خلیج فارس واقع شده است و در نزدیکترین نقطه با خشکی در حدود ۳۶ کیلومتر فاصله دارد. پس اگر نآرک و بحریهاش از دهانه سند تا فرات در طول ساحل حرکت کردهاند و به جزیره خارک برنخوردهاند، تعجبی ندارد. گو اینکه از یک دریادار برجسته و ورزیده اسکندرکبیر که برای کشف خلیجفارس دریانوردی میکرده پسندیده نیست که درچند کیلومتری خود جزیره بزرگی مثل جزیره خارک را ندیده باشد. در حالی که با چشم غیرمسلح از خاک ایران جزیره خارک و بالعکس از جزیره خارک خاک ایران را به آسانی میتوان دید. حال اگر به گفته استرابون اعتماد کنیم و قبول کنیم که آندرستن طبق ماموریتی که داشته انتهای خلیج فارس را دور زده و همچنانکه پیش میرانده و خشکی در جانب راست وی بوده به جزیرهای به نام ایکار که در مجاورت ساحل بود، رسیده پس این جزیره ایکار در جنوب خلیجفارس قرار داشته و با جزیره خارک که در شمال خلیج فارس واقع است و از خشکی تقریبا ۳۶ کیلومتر دور است، فرق دارد. بالنتیجه از نظر تحقیق درباره جزیره خارک باید کلیه مطالبی را که استرابون درخصوص جزیره ایکار یا ایکاریوس معبد آپولون ویکی از هاتفان آرتمیس توروپل نوشته، همچنین استنتاجاتی را که پروفسور گیرشمن وشارل پیکارد راجع به وجود لشکرگاهی در کناره شرقی و اقامت همراهان آندرستن برای نیایش آرتمیس توروپل، الهه محبوب اسکندر و نخستین کلنی یونانی در خارک کردهاند، یکباره نادیده گرفت و از آن گذشت. اما آنچه برای نگارنده مجهول باقی میماند، توجیه دو مطلب زیر است:
اول: چگونگی تبدیل یا بهتر بگوییم قلب نام ایکار یا ایکاریوس به خارک است که با هیچیک از قواعد جاری زبانشناسی و نامشناسی تطبیق نمیکند.
دوم: خلیجفارس که برای یونانیان جایی ناشناخته بوده و برای اولین بار نآرک و همراهانش زحمت کشف آن را به خود دادهاند، پس چطور معبد آپولون و یکی از هاتفان آرتمیس توروپل قبلا در آنجا پیدا شدهاند.
منبع: ضمیمه مجله بررسیهای تاریخی شماره ۴ سال ۱۳۵۲ ه.ش