سیلاب شمال به جنوب سیل‌تهران در سال1347

نهر فیروزآباد که در گذشته جز نهری متروک نبود و گاه‌گاه رشته باریک آبی ته آن دیده می‌شد در جریان سیل آن شب به رودخانه‌ای خروشان تبدیل شد و عده زیادی را بی‌خانمان کرد. حدود ساعت ۱۰ شب بود که یکی از پل‌های نهر فیروزآباد ۱۰ متر پایین‌تر به پل دیگری متصل شد و راه عبور را سد کرد و در اثر همین حادثه آب به کوچه‌های جوادیه راه یافت و تا نیم متر کوچه را آب فرا گرفت. نیم ساعت بعد صدای شیون و فریاد زن و بچه، کوچک و بزرگ در کوچه و خیابان‌های جوادیه طنین انداخت. این وضعیت در بسیاری نقاط دیگر در مناطق جی، کوی مهناز، بریانک، محله امامزاده عبدالله، خیابان هرمزان و اطراف باغ‌های مظفر امیری هم کم و بیش حاکم بود. مردم این مناطق برای جلوگیری از نفوذ آب به داخل خانه‌هایشان با سنگ و چوب، تخته و گونی، لحاف و تشک و هر چه به دستشان می‌رسید جلوی در خانه خود را سد می‌کردند که آب وارد خانه نشود ولی فشار آب بیش از اینها بود.

در‌‌‌ همان دقایق اولیه  طولی نکشید که هفت خانه در جوادیه فروریخت و به تلی از خاک تبدیل شد. سیل با ادامه مسیر دیوارهای بسیاری از خانه‌ها را فرو ریخت. بیش از ۲ هزار راس گوسفند و بز که در آغل‌های قصاب‌خانه خوابیده بودند بی‌سر و صدا زیر امواج فرو رفتند و روز بعد لاشه آنها را در چند کیلومتری قصاب‌خانه از آب گرفتند. این گوسفند‌ها متعلق به چوبدار‌ها بود که برای فروش به قصاب‌خانه آورده بودند اما قبل از آنکه به تیغ سلاخ کشته شوند، طعمه سیل شدند. مردم نواحی امامزاده حسن، قلعه مرغی و جی از دیگر سکنه جنوب غرب تهران بودند که قربانی سیل شدند. از پل امامزاده معصوم به طرف انتهای جاده که به اراضی نزدیک به فرودگاه قلعه‌مرغی می‌رسید سیل همچنان از شمال به طرف جنوب حرکت می‌کرد، آسفالت به هیچ‌وجه دیده نمی‌شد، پیاده‌رو‌ها زیر آب بود و خانه‌های دو طرف خیابان اغلب خراب شده یا در شرف خرابی بود. سیلی که از زیر پل امامزاده معصوم عبور می‌کرد تا سه متر ارتفاع داشت و فشار سیل به حدی بود که مازاد آب از بالای پل سرازیر می‌شد.

در دو طرف خیابانی که به سمت محله اطراف قلعه مرغی می‌رفت خانه‌ها همه فرو ریخت و زن و مرد و بچه از خانه‌ها بیرون ریخته و به جمع‌آوری اثاثیه باقی مانده خود مشغول شدند. باران سیل‌آسا در اطراف قلعه مرغی حدود دویست خانه را ویران و هزاران نفر را بی‌خانمان کرد. در نزدیکی خزانه سیل که به‌شدت جاری بود تیرهای برق را یکی پس از دیگری از جا می‌کند و بر زمین می‌انداخت. مردم با کمک ماموران نیروی هوایی زیر خط قطار راه‌آهن را خراب کردند و مسیر سیل را به طرف محوطه وسیع فرودگاه قلعه‌مرغی تغییر دادند و فرودگاه به‌صورت دریاچه‌ای بزرگ درآمد. خیابان آریانا در جنوب غربی و شمال غربی آن روز‌ها هم از سیل بی‌نصیب نماند. خانم معینی از ساکنان منطقه جی تهران درباره آن روز به «تاریخ ایرانی» می‌گوید: «خانه پدری ما آن زمان در جای دیگری بود و آنجا هم آب گرفته بود اما عموی من در خیابان آریانا خانه داشت. یادم هست که روز بعد از سیل مادرم گفت خانه عمویتان زیر آب رفته و آنها به منزل برادر همسرش رفته‌اند. خیلی‌ها همین کار را کردند و با برداشتن اندکی از اثاث خانه‌هایشان فرار را بر قرار ترجیح دادند.»

مردم کوچ خود را از‌‌ همان نیمه شب کذایی آغاز کردند. از آن جمله اهالی امامزاده حسن که ساعتی پس از به زیر آب رفتن خانه‌هایشان، پیر و جوان، کوچک و بزرگ هر کس چیزی از قبیل چمدان، فرش، پتو و امثالهم به دست داشت در پی جای امنی می‌گشت. همزمان دو تراکتور ساکنان محل فرش‌ها و رختخواب‌ها را از زیر آب و گل بیرون می‌کشیدند و در گوشه‌ای انباشته می‌کردند. یکی از نقاطی که آسیب فراوانی دید اراضی جی بود. جایی که هر چند تعداد ساختمان‌های مسکونی آن محدود بود و بیشتر به باغ‌های مظفر امیری اختصاص داشت، اما ساکنان آن دو تا سه روز شرایط بسیار سختی را از سر گذراندند. سیلاب شدید پس از روان شدن در سطح خیابان سی‌متری جی به طرف خانه‌های بی‌پناه جی جاری شد. جریان سیلاب از روی پل سی‌متری جی آغاز شد و به طرف محلات جنوب روان شد. روی پل هزاران نفر اجتماع کرده بودند اما از کسی کاری ساخته نبود. آب از کوچه‌ها و خیابان‌ها و خانه‌ها به طرف پایین رفت و در راه خود ده‌ها خانه و مغازه را ویران کرد.

آقای معصومی ۶۱ ساله که از کودکی در محله جی زندگی کرده درباره وضعیت مردم در آن شرایط می‌گوید: «معدود خانه‌هایی در محله ما بود که از سطح خیابان بالا‌تر باشد. خانه‌ها نه‌تنها هم‌سطح که اکثرا پایین‌تر از سطح کوچه بودند که به‌اصطلاح می‌گفتند خانه فلانی توی گودی است. این خانه‌ها در جریان سیل آسیب بیشتری دیدند.» بعضی از اهالی هم بودند که هرچند به واسطه شغل خود در خارج از تهران بودند و شب حادثه را به چشم ندیدند اما با بازگشت به تهران با محله‌ای آسیب‌دیده مواجه شدند. آقای ساعدی یکی از این افراد است. او که ۵۵ سال است در محله امامزاده عبدالله زندگی می‌کند درباره سیل تهران می‌گوید: «من راننده کامیون هستم و آن روز برای کار به کرمانشاه رفته بودم. دو روز بعد برگشتم و با مردم سیل‌زده روبه‌رو شدم. خوشبختانه به منزل ما آسیبی نرسیده بود اما خیلی از خانه‌ها در کوچه‌های اطراف آسیب جزئی و کلی دیده بود.» او درباره دلیل وقوع سیل از کانال آبی حرف می‌زند که از سمت شمال می‌آمد و برخی آن را کانال جیحون می‌گفتند.

در محل امامزاده عبدالله که قبرستانی ۱۲۰۰ ساله را در خود جای داده هم به‌دلیل گودبرداری که چند روز پیش از حادثه انجام شده بود، جمع شدن آب دریاچه‌ای عمیق ایجاد کرد. آقای طباطبایی از اهالی محل و خادم امامزاده درباره آن روز می‌گوید: «دو قنات در کنار امامزاده وجود داشت که آب در یکی از این قنات‌ها فوران کرد و به داخل گودالی که گودبرداری شده بود ریخت. فشار آب باعث از بین رفتن برخی از مدفن‌ها شد و خود من جنازه‌ای را دیدم که روی آب آمده بود. البته خوشبختانه این وضعیت مدت زیادی طول نکشید و با حرکت سیل در مسیرهای به سمت جنوب و ریختن آب به نهر فیروزآباد فضای منطقه آرام‌تر شد.»

بامداد دوم اردیبهشت ۱۳۴۱؛ تخریب شهرری و قریه‌های اطراف

هرچه از باران و تگرگ بالای شهر تهران نصیب جنوب شده بود با سرعتی بیشتر به اهالی شهر ری رسید. در نیمه شب روز حادثه سیل از سه طرف شهر ری را تهدید می‌کرد. از طرف غرب رودخانه فیروزآباد، از طرف دیگر فاضلاب تهران و از یک طرف فاضلاب تهران‌نو و نارمک. سرانجام طبیعت و ساختار نابسامان شهر تهران، ساعت یک بعد از نیمه شب بود که تهدید‌هایش را به عمل تبدیل کرد و سیل عظیمی در حوالی شهر ری جاری شد. آب رودخانه فیروزآباد قریه عظیم‌آباد را ویران کرد و بیش از ۴۰ خانه خراب شد و اثاثیه مردم را آب برد. در محله جوانمرد قصاب هم بیش از ۶۰ خانه ویران شد و ساکنان این منطقه به همراه اهالی عظیم‌آباد به سمت شهر ری کوچ کردند.

هرچند سیل در تهران تقریبا تمامی نقاط شهر را تحت‌تاثیر قرار داد اما همه اذعان دارند که روی خشمگین طبیعت بیش از هر جا در جوادیه تهران دیده شد. جایی که آن زمان محل اقامت گروهی از فقیر‌ترین مردم پایتخت بود. خانه‌های این محله که بیش از ۸۰ هزار نفر را در خود جای می‌داد، اکثرا گلی بودند و در شهر فقط یک درمانگاه وجود داشت. جاری شدن سیل و طغیان نهر فیروزآباد نه تنها به پل‌های این منطقه آسیب جدی وارد کرده بود بلکه بسیاری از خانه‌های منطقه را نیز ویران کرد. روز پس از سیل بارندگی ادامه پیدا کرد و مردم جوادیه در وضعیت اسفناکی قرار گرفتند. مردم بین آب و گل در پی اثاثیه خود می‌گشتند و یک کامیون شهرداری نیز به مردم کمک می‌کرد. مردم اثاثیه خود را در سالن شهرداری خالی می‌کردند اما بسیاری می‌گفتند که ۵۰ کامیون هم برای جمع‌آوری زندگی‌شان که در میان گل و لای بود کافی نیست، چه رسد به یکی!

آقای معمار از ساکنان جنوب تهران درباره روزهای پس از سیل به «تاریخ ایرانی» می‌گوید: «بسیاری از خانه‌ها خراب شده بود. خیلی‌ها دست زن و بچه را گرفتند و به خانه اقوام در شهرستان رفتند و آنها که مانده بودند یا درحال خالی کردن خانه‌هایشان از آب بودند یا اگر خانه خراب شده بودند در چادرهایی که مردم دیگر برایشان ساختند ساکن شدند. البته خیلی‌ها که سیل‌زده هم نبودند از فرصت استفاده کردند و در چادر‌ها جا گرفتند. یکی از آنها آدم بیکاره‌ای به اسم آقا ولی بود که در محله ما زندگی می‌کرد و‌‌ همان روز‌ها دیدم برای خودش چادری گرفته و ساکن شده است.» دو روز بعد از وقوع سیل بود که گروهی از دانشجویان فعال دانشگاه‌های تهران برای کمک به مردم این منطقه اردوی کار دانشجویان را تشکیل دادند. این اردوی کار از سه اکیپ کادر فنی، کادر بهداشتی و کادر اداره‌کننده و تدارکات تشکیل می‌شد. کادر فنی ساختن سه پل روی نهر فیروزآباد و لایروبی آن را در دستور کار خود قرار داد. کادر بهداشتی یک درمانگاه موقت برپا کرد که بیماران را به‌طور رایگان می‌پذیرفت و کادر تدارکات نیز به توزیع اقلام مورد نیاز مردم و کمک‌رسانی روزانه به آنها مشغول شد. کار اردو در مجموع ۸ روز ادامه داشت. در این مدت کار لایروبی نهر فیروزآباد و ساختن سه پل روی آن به پایان رسید و همزمان به بیماران و آسیب‌دیدگان در حد توان و امکانات رسیدگی شد.

این حرکت داوطلبانه که در ابتدا با حدود ۳۰۰ دانشجو آغاز شده بود، پس از چند روز از مرز ۵۰۰ نفر گذشت. اقدامات دانشجویان با استقبال مردم منطقه مواجه شدند. از آنجا که اکثر این دانشجویان از مخالفان و منتقدان رژیم پهلوی محسوب می‌شدند بعضا سنگ‌اندازی‌ها و تهدیدهایی هم علیه دانشجویان صورت می‌گرفت اما دانشجویان با سماجت به کار خود ادامه دادند. دکتر فرهاد رئیس وقت دانشگاه تهران هم مشوق دانشجویان بود و از این حرکت حمایت می‌کرد. براساس آنچه در نشریات‌‌ همان زمان آمده، در سیل تهران در مجموع ۱۳ نفر مجروح و ۵ نفر از جمله یک کودک ۱۲ ساله و یک نوعروس، در نقاط مختلف تهران کشته شدند. چند هزار راس احشام نابود شدند، به چند هزار خانه آسیب وارد آمد، هزاران نفر بی‌خانمان شدند و میلیون‌ها خسارت به بار آمد. هرچند به‌نظر می‌رسید وقوع این فاجعه مسوولان وقت را به فکر بیندازد اما با وجود این برای جلوگیری از وقوع سیل دوباره اقدام شایسته‌ای به عمل نیامد تا اینکه در سال ۱۳۴۶ سیل دیگری بخش‌هایی از پایتخت را زیر آب برد. در پی این سیل کامیون‌های ارتش به پخش گونی‌های شن در میان مردم جنوب شهر پرداختند اما این گونی‌ها گاهی صرف کارهای دیگری می‌شد.

آقای سخایی ۶۰ ساله ساکن جنوب تهران درباره شیطنت‌های کودکی خود و بچه محل‌هایش می‌گوید: «آن زمان ارتش در آستانه بارندگی، گونی‌هایی پر از شن را پخش می‌کرد تا مردم با سدسازی جلوی خانه‌هایشان از ورود آب جلوگیری کنند اما ما خیلی وقت‌ها این گونی‌ها را خالی می‌کردیم و ۲ ریال می‌فروختیم!» سال ۱۳۴۷  در پی بازدید امیرعباس هویدا نخست‌وزیر وقت از مناطق سیل‌زده، طرح احداث سد سیل‌بند جنوب تهران به تصویب رسید و سرانجام فعالیت‌هایی برای جلوگیری از وقوع فاجعه‌ای چون سیل ۱۳۴۱ به عمل آمد. با این حال هنوز هم بعد از گذشت نیم‌قرن، سایه وحشت از تکرار فاجعه، در بسیاری از محلات تهران وجود دارد. خاطره سیل پایتخت هنوز هم در گوشه گوشه جنوب شهر تهران نفس می‌کشد.

- بخشی از یک مقاله به قلم امید ایران‌مهر، مندرج در سایت «تاریخ ایرانی»

 

 منابع:

مجله خواندنی‌ها، سال بیست و دوم، شماره ۶۲

آرشیو روزنامه اطلاعات، ۲۸ فروردین و ۲ اردیبهشت ۱۳۴۱

گفت‌وگوی هوشنگ کشاورز صدر با سایت عصر نو، ۱۱ دی ۱۳۸۱