اشکال نداشتن معرفی‌نامه رسمی و معلومات کافی و نداشتن زبان هم مزید بر علت بود، از این‌رو تنها توجه اولیای امور انگلستان به آنان بود که به نایب‌رئیس مدرسه توپخانه «وولیچ» نوشته شد که در باب محصلین با کلنل دارسی مکاتبه کند. حاصل این کار هم تلف کردن یک سال و نیم وقت گرانبهای آنها بود. رسیدن شایعات و اخبار نامطلوب درباره آنان به تبریز، عباس میرزا و قائم‌مقام را به شرحی که گفته شد نگران ساخت و ولیعهد از دولت انگلیس خواست که به‌کار آنها توجهی بکند و به محصلین نیز امر شد که از اطاعت کسی که از طرف دولت انگلیس برای رسیدگی به‌کار آنها معین می‌شود، سر باز نزنند. میرزا صالح در این‌باره می‌نویسد: «... در این روزها که اواسط شعبان است تعلیقیه‌ای از بندگان نواب والا رسید مشعر بر اینکه شرحی به دولت انگریز (انگلیس) مرقوم رفته است که در حمایت ما سعی کرده، در تعلیقیه مزبور احکام مطاعه صدور یافته است که هرکس را از دولت انگریز معین کنند که به امورات ماها رسیده باشد، از سخن و صوابدید او بیرون نرفته باشیم و نیز تعلیقیه به کلنل مرقوم رفته است. مضامین تعلیقیه اینکه مشارالیه متوجه ما بوده، نگذارند که مرتکب افعال شنیعه بوده باشیم...»

براثر گله و خواهش عباس میرزا دولت انگلیس راضی شد که بدون معرفی‌نامه رسمی آنها را در مدارس و موسسات دولتی بپذیرد و سالی ۱۵۰ لیره معادل سیصد تومان مدد معاش و خرج تحصیل به آنان بپردازد ولی صریحا اعلام داشت که از بابت سرپرستی چیزی به دارسی نخواهد داد و دارسی هم جز با گرفتن حقوق اضافی حاضر نبود در کار آنها مداخله کند. با وجود این دولت انگلیس او را سرپرست محصلین می‌دانست و درباره آنها با او مکاتبه می‌کرد و عباس‌میرزا هم همچنان در کار سرپرستی محصلین به او امیدوار بود. ظاهرا کلنل دارسی در مقام استفاده از این وضع برآمد، شرحی در ترقی محصلین به عباس میرزا نوشت و همه را از پرتو توجه خود دانسته، وانمود کرد که هر پنج نفر را او بر سر کار گذارده است اما میرزا صالح جریان کار و رفتار او را به درستی بر اولیای امور ایران روشن کرد و به شاهزاده و قائم‌مقام فهمانید که اگر محصلین پیشرفتی کرده‌اند مربوط به زحمت خودشان است، نه سرپرستی و مواظبت قولونل‌خان. دولت انگلستان هم وقتی خواهش عباس میرزا را دید نسبت به آنها توجه بیشتری مبذول داشت.

به دلیل آنکه وقتی خواستند محصلین را به ایران برگردانند از طرف مدرسه «وولیچ» به کلنل دارسی اطلاع داده شد که با اولیای امور بریتانیا و ایران ترتیبی دهد که محصلین را یکی دو سال دیگر نگه‌دارد اما متاسفانه خود دارسی تمایلی به این‌کار ندارد و دوباره میرزا محمدجعفر که درس طب می‌خواند چون هنوز در فن خود چندان ترقی نکرده بود، لرد کلسری وزیر خارجه انگلستان به حاجی میرزا ابوالحسن خان توصیه کرد که او را اقلا یکسال دیگر در لندن نگهدارد، از این‌رو به‌جای او حاجی‌بابا را که در تحصیلات خود پیشرفت کرده بود به ایران بازگرداندند. جالب توجه است که بنا به نوشته «مینیان» و به قول ماژور «هارت» سرگرد انگلیسی قشون ایران، استاد محمدعلی چخماقساز که در کارخانه «ویل کینسن» واقع در «پالمال» صنعت تفنگ‌سازی یاد گرفته و واقعا در فن و رشته خود نهایت مهارت و استعداد را بروز داده بود، یک لوله تفنگ پیچ‌دار به سبک فولاد کاری‌های بسیار قشنگ دمشق ساخته بود که پسند خاطر «جرج چهارم» پادشاه انگلیس شده و پادشاه چهارصد و بیست لیره به جهت این لوله تفنگ به او داده بود.

منبع: حسین محبوبی‌اردکانی، تاریخ موسسات تمدنی جدید در ایران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۷۰.