حضور اجتماعی تجار در قرارداد رژی
اشرف مینویسد: «اسناد و مدارک تاریخی نشان میدهند که اعمال فشار حکام خود کامه بر تجار و بازاریان محدود به امور مالی نبود، بلکه هرگاه که آنان برای احقاق حقوق حقه خود در برابر حکام به چون و چرا برمیخاستند با مجازاتهای سنگین و تحقیرآمیز همچون چوب و فلک، زندان و تبعید روبهرو میشدند. پاسخ ظلالسلطان، به عریضه تجار اصفهان در باب اعتراض به عقد «قرارداد رژی» بهخوبی روحیه حکام ناصری را مینماید: «عریضهای را که از طریق امامجمعه ارسال کرده بودید واصل شد، شما مستحق هستید که به دارالحکومه احضار شده و به مجازات اعمال ناشایست خود چوب و فلک شوید. در واقع باید سر از تن شما جدا کرد تا آنکه هیچکس قادر نباشد که در امور حکومت چون و چرا کند. اما بهخاطر احترام امامجمعه اینبار از تقصیر شما میگذریم، مشروط بر آنکه از این پس از اعمال ناشایست و مخالفت با فرامین حکومت دست بردارید. اعلیحضرت شاه مالک الرقاب همه اهالی ایران و اموال آنان هستند و بهتر از هرکس از منافع رعایای خود آگاهند. شما هیچ حقی برای ابراز چنین مخالفتی ندارید. بروید و در فکر کار خودتان باشید و بدون آنکه گرد اعمال ناشایست بگردید فضولی در اینگونه امور را موقوف کنید.»
این اعتراضات، بسیار گستردهتر از یک شهر و استان بود چراکه اصلا نخست در مهمترین منطقه تنباکوخیز ایران در آن ایام یعنی شیراز برخاسته بود و پس از آن در اصفهان و همچنین شهرهایی دیگر. در نامههایی که حاجی محمدرحیم اصفهانی (تاجر اصفهانی) در اینخصوص به امینالضرب (تاجر تهرانی) نوشته است، افکار و مطالبات این طبقه بهخوبی بیان شده است. وی قرارداد رژی را هم به لحاظ اجتماعی و هم به لحاظ اقتصادی و سیاسی غلط اعلام میکند و دلایلی ارائه میدهد که بیانگر آگاهی او و دیگر تجار در سراسر ایران نسبت به هستی اجتماعی خود و همچنین نیروی کار (کارگران و زارعین) وابسته به خود هستند؛ به واقع این وضعیت عینی برخاسته از به حاشیه راندهشدگی بود که آنها را علیه نظام استعماری شورانده بود. نامه، بیشک به اعلامیه پر شور انقلابی میماند: «خیال باطن این حضرات انگلیسی این است که رگ و ریشه در ایران کرده، رعیت را مقروض خودشان کرده، مثل هندوستان یکمرتبه گرفته باشند (...) اگرچه [حکومت و دولت] در ظاهر به جهت سالی پنجاه هزار تومان نفع میکنند، لکن وقتی که اقدام در این کار کردند آنوقت ملتفت میشوند که برای دولت و ملت ضرر کلی دارد (...) اما ضرر ملت [این است که]: این تجارت که دست رعیت و تجار ایران بود، او را هم فرنگیها بردند. بعد از این مردم بیکار میمانند یا اینکه باید فعلگی کنند، یا اینکه راهزنی و دزدی کنند، دیگر کاری که ندارند.»
این نحوه شکلگیری اعتراضات اقشار اجتماعی جویای «جا» در قلمرو عمومی، نشان از این دارد که هنگامی که یک طبقه اجتماعی، بر سر راه «نحوه معیشت» (یا «نحوه وجودی») خود با مشکلات ساختاری مواجه شود، در صورتی که بتواند نارضایتی خود را بهصورت مطالبهای مشخص، منسجم سازد، از لحظه ظهور چنین انسجامی در جامعه، آن گروه فرهنگی و اجتماعی میتواند، یعنی از این قدرت برخوردار میشود تا خود را در قلمرو عمومی به «منصهظهور» برساند و از این طریق، خواست و مطالبات خود را وارد مجرایی سیاسی کند و اکنون میتواند در برابر «قدرت مانع»، خود را بهعنوان «رقیب ستیزهگر»، مطرح کند. در چنین مرحلهای، شاهد جذب و پیوستگی دیگر گروههای ناراضیای خواهیم شد که به سرعت خود را حول این انسجام طبقاتی (که در آن ایام همانا طبقه تجار و بازرگان بودند) قرار میدهند و قشر ناراضی نفوذ کرده به قلمرو عمومی را از آنچه که بود بزرگتر میگردانند. به این ترتیب در رخداد اعتراضی تجار، گروههای روشنفکری غیر بازرگان و تاجر و همچنین برخی اقشار روحانی مخالف حکومت ـ البته هرکدام با مطالبات خاص خود و متفاوت از دیگری ـ به صف معترضان میپیوندند. اکنون هر گروه با رسانه ارتباطی متعلق به خود (از روزنامهها و شبنامهها گرفته تا منبر و...) جهت قویتر کردن جریان اعتراضی، به انسجام بیشتر و همچنین نشر و توزیع آن به نقاط مختلف اقدام میکنند.
ارسال نظر