دریافت مشروطهخواهان از مسائل اقتصادی ایران
کتاب حاوی چند بخش است اما بخش اصلی همانی است که توسط سیدجمالالدین نوشته شده است. یک حاشیه طولانی هم توسط محمدخان کاشانی که ویراستار روزنامه بود، تقریر شده است. بخش نوشته شده بهوسیله سیدجمالالدین نصیحتگونه، ناپیوسته و پر از حاشیههای شعرهای فارسی و عربی است. از طرف دیگر بهنظر میرسد کاشانی به مسائل اقتصادی آشنایی بیشتری داشته و در همان چند صفحه اندک نظراتش را بیان کرده است. موضوعات کتاب عبارتند از: ملیگرایی، استقلال اقتصادی، افزایش تولید داخلی و خودکفایی. هم سیدجمالالدین و هم کاشانی به تاسیس شرکتهای داخلی تاکید داشتهاند.
سیدجمالالدین مردم را به کمک برای تاسیس شرکتهای جدید و استفاده از پارچههای تولید داخل فراخواند. اساس این تجارت بر پایه دو اصل بود: رستگاری و جهاد. جهاد لزوما به معنای جنگ نیست بلکه به معنای این است که خودمان را از نیاز به دشمن آزاد کنیم. به عقیده سیدجمالالدین دشمن خارجی همیشه بهدنبال فریب دادن مردم بود. هر روز آنها یک حقه تازه میزنند. یک روز بانک تاسیس میکنند، یک روز بهدنبال جادهسازی هستند، زمانی بیمارستان مجانی درست میکنند و گاهی وقتها هم مدرسه رایگان تاسیس میکنند. «همه اینها بهخاطر این است که مردم را برده خود کنند.» او تاکید به عشق به کشور داشت و اینکه میهنپرستی ضرورت مسلمان بودن است. او میگفت: «اگر شما یک مسلمان هستید و سرزمین مادری و مقدس شما ایران است، باید بهدنبال پیشرفت اسلام باشید. اما پیشرفت اسلام همان پیشرفت مسلمانان است.» «چطور شما حاضرید مشاهده کنید که بهخاطر بیکاری و نبود صنعت افراد فقیر جامعه در سختی بهسر میبرند و قادر نیستند نیازهای خود را برآورده کنند؟» «پیشرفت گسترش علم و دانش است» زیرا «پیشرفت هر ملت و کشور بستگی به علم و دانش دارد.»
با تاکید بر خودکفایی او چنین مینویسد: «این درست است هنگامیکه چشم به لامپ برقی عادت کرده باشد نمیتوان از چراغ نفتی استفاده کرد. اما اگر چراغ نفتی مال خودمان باشد و لامپ برقی را قرض گرفته باشیم، همان بهتر که از لامپ نفتی استفاده کنیم. ما امید داریم که اگر کمی صبورتر باشیم، پس از مدتی بتوانیم، انواع صنایع و کارخانهها را تاسیس کنیم.» او به مردان کشورش میگفت، شما کمتر از غربیها نیستید، بنابراین شما هم قادر هستید لباسهای رنگی، تلگراف، راهآهن و مانند اینها را تولید کنید.
همه اینها به وسیله تواناییهای بشر تولید شده که همه در وجود خود دارند. اگر ایرانیان بتوانند کارخانهها را بهوسیله نیروهای خودی و بدون کمک بسازند که چه بهتر وگرنه میتوانند ساختن آن را از کسانی که دانش و معلومات دارند، یاد بگیرند. علی محمدخان کاشانی نوشتهاش واضح، ساده و منطقی است. این امکان وجود دارد که نوشتههای ملکمخان در نظرات او تاثیر گذاشته باشد. او توضیح میدهد که ثروت یک دولت بستگی به گرایش مردم دارد. او مزیتهای تاسیس شرکت را در مقابل تجارت انفرادی خاطرنشان میکند. او تاکید بر اهمیت راهآهن، کار با کیفیت و پول درآوردن میکند. برای ارتقای تولیدات داخلی دلایل زیر را ارائه میکند:
«احساس عموم به ما میگوید که اگر ما میتوانیم پارچه خارجی را به قیمت هر زرع (حدود ۱۰۴سانتی متر) یک قران بخریم درحالیکه قیمت تولید داخلی پنج قران است. به نفع همه مسلمانان است که دومین گزینه را انتخاب کنیم زیرا یک قران که به خارجی میدهیم از کشور خارج میشود درحالیکه پنج قران در کشور خودمان میماند و داخل کشور خرج میشود. جمعیت ایران تقریبا پانزده میلیون نفر است. اگر همه مردم لباسها و سایر نیازهایشان را از خارج بخرند و هر سال یک تومان بپردازند، هزینه کل کشور سالانه ۱۵ میلیون تومان خواهد شد... اگر این پول در داخل کشور خرج شود، در یک زمان کوتاه همه مردم از فقر نجات پیدا میکنند و زندگی راحتی خواهند داشت.
در مورد کار باکیفیت او به این نکته اشاره میکند «افتخار بشر به هنر اوست نه به طلا و نقره» و بدترین آفت برای بشر نبود تجارت یا هنر است. واضح است که نویسندگان «لباس تقوی» به استقلال اقتصادی و خودکفایی عقیده داشتند و حقیقتا این تفکرات آنها به حمایتگران و مکتب تاریخی آلمان نزدیک است. با وجودی که آنها از دولت برای حمایت و کمک تقاضا میکنند اما توجهی به سیاستهای حمایتی یا تعرفهها ندارند. از طرف دیگر آنها از مردم تقاضا میکنند، کالاهای داخلی را خریداری کنند حتی هنگامی که از کالاهای وارداتی گرانتر است. چنین تقاضایی هنگامی عادلانه و قابل تصور است که تولیدات داخلی فقط برای کوتاهمدت گرانتر از خارجی باشد. اگر تولیدات ایرانی بهطور عادی پنج برابر خارجی قیمت داشته باشد نه مردم آن را میخرند و نه به نفع کشور است که آن را تولید کند. به علاوه مادامی که پیشرفت اقتصادی یک هدف اصلی است، بهوسیله خودکفایی و بدون وابستگی به دیگران کشوری مثل ایران قادر به انجام آن خواهد بود.
نکات گفته شده در «لباس تقوی» قسمتی از جامعه ایرانیان را نسبت به مشکلات اقتصادی کشور هوشیار کرد. همزمان آشکار شد که بهخاطر عدم دانش اقتصادی، رهبران قادر نبودند که راهحل عملی برای بیماری اقتصاد کشور پیدا کنند. به این ترتیب توجه نخبگان ایرانی نسبت به مشکلات اقتصادی کشور جلب شد و تفکر اقتصادی تغییر کرد اما آشکار است که هیچگاه پیشرفت علم اقتصاد در غرب طی همان دوره به ایران نرسید.
ارسال نظر