نگاهی به هماهنگی انگلیس و آمریکا
مقدمات یک کودتا
در حقیقت انگلیسیها دریافتند چشمداشت کمک از حکومت ترومن بیهوده است؛ زیرا دوره ریاستجمهوری وی رو به پایان بود. غیر از آن حکومت ترومن بر این عقیده بود که نخستوزیر مورد اعتماد مردم میتواند علیه نفوذ حزب توده پیکار موثری داشته باشد. به اعتقاد اکثریت مقامات آمریکایی که در آن زمان در ایران مشغول به کار بودند، فعالیت حزب توده در ایران خطرناک نبود؛ مگر اینکه اوضاع از کنترل خارج میشد. سرویس جاسوسی انگلیس در ۱۹۵۳ تصمیم گرفت به تنهایی وارد عمل شود. انگلیسیها و سرلشکر زاهدی مردم را به درگیری با دولت تحریک کردند و در ماههای فوریه و آوریل ۱۹۵۳ (بهمن۱۳۳۱ و فروردین ۱۳۳۲)تلاش کردند ارتش را به سوی خود جلب کنند؛ اما برنامههای آنها با شکست روبهرو شد. کارشناسان وزارت امورخارجه ایالاتمتحده نیز به هنگام بررسی مسائل نفتی اطمینان میدادند مصدق تنها نیرویی است که در ایران میتواند با کمونیسم رویارویی کند. بریتانیاییها و مقامات شرکت نفت ایران و انگلیس اظهار کردند روزی مصدق سقوط خواهد کرد و دیگر هیچ چیز نمیتواند جلوی حزب توده را بگیرد. سال ۱۹۵۳ نقطه عطفی برای ایرانیان بود.
در ۲۰ ژانویه ۱۹۵۳ مراسم سوگند دوایت آیزنهاور، رئیسجمهور جدید آمریکا، برگزار شد و دوران زمامداری وی آغاز شد. رئیسجمهور جدید از حزب جمهوریخواه بود و این حزب نیز بهطور سنتی از حمایت شرکتهای بزرگ نفتی برخوردار بود. در میان کادر اداری رئیسجمهور جدید کمتر کسی یافت میشد که با تولیدکنندگان بزرگ نفت در ارتباط نباشد. بنابراین منافع آنان ایجاب میکرد که مقامات عالیرتبه دولت ایران موردنظر آمریکا باشند و چون آمریکا پیش از آن بهخاطر اقدامات پیشبینی نشده اتحاد شوروی به مخالفت با برنامه بریتانیا برای اعمال زور بر ایران برخاسته بود، آنها تصمیم گرفتند با سازماندهی مشترک عملیات مخفی به حل مسائل پیش رو بپردازند. در همان حال استالین که رهبران دول غربی را واقعا به وحشت میانداخت، در مارس ۱۹۵۳ درگذشت.
بدین سان موقعیت مناسبی برای فعالیت بهوجود آمده بود. سازمان جاسوسی بریتانیا این طرح را «عملیات چکمه» نامیده بود، اما آمریکاییها این عملیات ضد مصدق را «آژاکس» نامیدند. پیشوند TP نشانه آن بود که عملیات در ایران انجام میشد. گازیوروسکی، مورخ آمریکایی معتقد است که نام آژاکس که آمریکاییها برای این عملیات انتخاب کرده بودند، برگرفته از نام صابون معروف آمریکایی در دهه ۱۹۵۰ بود، به این مفهوم که «میرویم تا ایران را از چرک کمونیسم پاک کنیم.»در اواخر ۱۹۵۲ و مارس ۱۹۵۳، آنتونی ایدن، وزیر امورخارجه بریتانیا، به همراه ماموران جاسوسی بریتانیا برای بررسی برنامه عملیات دوبار به واشنگتن رفت. انگلیسیها و ماموران سیا در دیدار نخست خود تنها به بررسی امور پرداختند. از سوی آمریکا آلن دالس، رئیس سیا و بدلی اسمیت در این بررسیها حضور داشتند. در اوایل فوریه ۱۹۵۳ یک گروه دیگر بریتانیایی به واشنگتن رفت. در سوم فوریه جلسهای با حضور دالس برگزار شد و بریتانیاییها نخستینبار کرمیت (کیم) روزولت را رسما برای عملیات پیشنهاد کردند. آمریکاییها توافق کردند که موضوع را با پات دین، بدلی و فوستر دالس وزیر خارجه بررسی کنند.بررسیها هم با حضور بریتانیاییها و هم بدون حضور آنها انجام میشد.
کرمیت روزولت مینویسد که در یکی از این دیدارها لوئی هندرسون سفیر آمریکا در ایران، گفته بود: «ما در ناامیدی و خطر قرار گرفتهایم؛ زیرا یک دیوانه میخواهد داوطلبانه با روسها متحد شود. ما گزینه دیگری جز ادامه این عملیات نداریم.» روزولت به دالس اطمینان میداد: «اجرای این کار آسان است. نمیتوان یقین کامل داشت، اما با توجه به برخی از مسائل مطمئن هستم، ما میتوانیم آن را اجرا کنیم.»جان دالس وزیرخارجه هنگام بررسی طرح کودتا گفته بود: «اگر روسها ایران را به زیر سلطه خود درآورند، به خلیجفارس هم مسلط خواهند شد. این رویای دیرین آنهاست.» و این چیزی بود که برای آمریکاییها پذیرفتنی نبود. براساس شواهد موجود در آثار مکتوب، آیزنهاور رئیسجمهور آمریکا وحشت از آن داشت که ایران در آینده زیر سلطه کمونیسم قرار گیرد. بنابراین تلاش میکردند که کودتای انجام شده را موجه جلوه دهند. بهترین گواه آن سخنان آیزنهاور است: «دولت آمریکا دست به هر اقدام لازم خواهد زد تا ایران را از خطر کمونیسم دور نگاه دارد.»در آوریل ۱۹۵۳، محمد مصدق طی نطقی اعلام کرد: «ایران در هیچ یک از سازمانهای دفاعی خاورمیانه شرکت نخواهد کرد.» این پیامی جسورانه به ایالاتمتحده بود؛ زیرا آمریکا برآن بود تا سازمانی با همکاری ایران در منطقه ایجاد کند.
آمریکا نسبت به ایران تغییر موضع داد، بهخصوص پس از آنکه جمال عبدالناصر به پیروی از الگوی ایران، در مه ۱۹۵۳ در دیدار با دالس در قاهره از همراهی با برنامههای آمریکا در خاورنزدیک و میانه خودداری کرد. از آن به بعد بود که آمریکا بلافاصله با بریتانیا متحد شد. مصدق در داخل کشور نیز موقعیت خود را متزلزل میکرد. او مادر شاه و خواهر همزادش اشرف پهلوی را از کشور اخراج کرد و بر آن بود تا شاه را نیز بیرون کند. شاه مینویسد: «روز ۹ اسفند ۱۳۳۱ مصدق به من توصیه کرد موقتا از کشور خارج شوم. برای اینکه وی را در اجرای سیاستی که پیش گرفته بود آزادی عمل بدهم و تا حدی از حیل و دسایس وی دور باشم با این پیشنهاد موافقت کردم. مصدق پیشنهاد کرد این نقشه مسافرت مخفی بماند... اما این راز برملا شد و تظاهرات وفاداری به شاه که از طرف جمعیت عظیم مردم کشور به عمل آمد به قدری صمیمی و اقناعکننده بود که اجبارا از تصمیم خود در ترک وطن عدول کردم.» اوضاع روبه وخامت گذاشته بود و ایران به کمکی بزرگ نیاز داشت. انگلیس اجازه فروش نفت را نمیداد، آمریکا کمکهای ضروری را ارسال نمیکرد، خزانه خالی بود و بیکاری بیداد میکرد.
آیزنهاور به نخستوزیر مصدق هشدار داد تا مساله نفت حل نشود، ایالاتمتحده میزان کمکها را افزایش نخواهد داد. نخستوزیر نیز در پی آن اعلام کرد آمریکا برای مصون نگه داشتن ایران از خطر کمونیسم باید کمکهای بیشتری به ایران اختصاص دهد.کرمیت روزولت در مارس ۱۹۵۳ برای دیداری کوتاه و بررسی جزئیات کودتا در محل، مخفیانه وارد ایران شد. برنامه عملیات به تایید جان فوستر دالس، برادرش آلن دالس رئیس سیا و ژنرال ولتر بدلی اسمیت، معاون وزیرخارجه و رئیس سابق سیا، رسیده بود. آیزنهاور با آنها کاملا موافق بود؛ اما قرار شد در صورت شکست این طرح، رئیسجمهور، وزیرخارجه و رئیس سیا هرگونه ارتباط با کودتا را انکار کنند. جالب اینکه از مقاله منتشرشده نیویورکتایمز در مارس ۱۹۵۳ کاملا معلوم بود که سرلشکر زاهدی آماده بهدست گرفتن مقام نخستوزیری است. زاهدی نوشته بود که پیش از هر چیز اقداماتی برای برقراری نظم و قانون در داخل و اداره کشور براساس قانوناساسی انجام خواهد داد. سپس برای شفافسازی سیاست خارجی ایران خواهد کوشید. به نظر او در صورت انجام این کارها مساله نفت به سرعت حل میشد. درآمد حاصل از نفت از خطر فروپاشی اقتصادی جلوگیری میکرد. در واقع ماشین تبلیغاتی کار خود را آغاز کرد و میرفت تا برنامههای آمریکا و انگلیس را عملیاتی کند.
ارسال نظر