شهری که در گذر زمان پوست انداخت
استرآباد در سفرنامههای عصر قاجار
کتاب «استرآباد در سفرنامههای عصر قاجار» را میتوان در همین گروه طبقهبندی کرد. نویسنده این کتاب در تلاش است تا با بهرهگیری از مجموعه اسناد و نوشتههایی که بیشتر حول سفرنامههای عصر قاجار است به معرفی منطقه استرآباد (نام قدیم گرگان) دست یازد. این کتاب دارای سه بخش است که در بخش اول نویسنده به پیشینه تاریخی و وضعیت جغرافیایی استرآباد پیش از دوره قاجار پرداخته است. در ابتدای این بخش و درفصل اول استرآباد از نظر موقعیت جغرافیایی و تعداد مناطق و بلوکات زیرمجموعه آن مورد بررسی قرار میگیرد. در بخشی از این فصل آمده است که استرآباد وسیع تر از یک شهر است. از شمال محدود است به رود اترک و از شرق به خراسان و از جنوب، شاهکوه آن را از شاهرود و بسطام جدا میکند و از طرف مغرب، حد بین استرآباد و مازندران طبیعی نیست و از کوههای هزار جریب شروع شده، به کرد محله در کنار خلیج استرآباد و در مقابل دماغه میانکاله ختم میشود.
مرکز حکومت استرآباد شهر استرآباد است که اسم قدیمی آن استرک بود و بعدها کم کم استرآباد شد (گوهریراد،۱۳۹۱: ۷). در فصل دوم از بخش اول این کتاب وجه تسمیه جرجان مورد بررسی قرار گرفته است بهطوریکه در بخشی از این فصل آمده است که «جرجان از آن جرجان نامیده شده است که جرجان بن لاوذبن سام بن نوح(ع) آن را بنا نهاد» (گوهریراد،۱۳۹۱: ۱۵). جرجان نام شهری قدیمی در قسمت شرقی استان گلستان و شهر گنبد کاووس فعلی است که بهدلیل حمله مغول ویران شد. در فصل سوم از بخش اول این کتاب نویسنده به وجه تسمیه استرآباد پرداخته است. استرآباد مرکب از استر و آباد است که استر نزد مردمان این منطقه به معنای ستاره و آباد هم به معنای عمارت و آبادی است.(گوهریراد،۱۳۹۱: ۱۹). فصل چهارم این کتاب شامل دو بخش است که بخش اول آن مربوط به تاریخ استرآباد قبل از اسلام و بخش دوم آن به استرآباد بعد از اسلام میپردازد. نویسنده در بخشی از این کتاب آورده است که «برخی معتقدند سنگ بنای استرآباد در دوران خشایار هخامنشی نهاده شده است. وی همسری به نام هدسه داشت که این نام در کتاب مقدس یهودیان(تورات) نیز آمده است.
از آنجا که وی بسیار زیبا بود، خشایار شاه زیبایی او را همچون تلالو ستاره پنداشت و نام او را استر، یعنی ستاره گذاشت و استرآباد را که از زیباترین شهرهای آن زمان شد، به یادبود این زن بنا کرد.» (گوهریراد،۱۳۹۱: ۲۰). نویسنده سپس به تاریخ استرآباد بعد از اسلام و از دوره خلفای راشدین تا دوره زندیه پرداخته است. بخش دوم این کتاب شامل نگاهی اجمالی به دوره قاجار است. در ابتدای این بخش و در فصل اول نویسنده به وجه تسمیه قاجار پرداخته است. نویسنده در این قسمت آورده است که نام این قبیله ریشه در عبارت آقاجر به معنای جنگجوی جنگل دارد. قاجار از ریشه کلمه قاچار است که در ترکی به معنای فراری است. پس از حمله مغول به ایران و میانرودان، قاجارها نیز به همراه چند طایفه ترکمان و تاتار دیگر به شام کوچیدند. هنگامی که تیمور گورکانی به این نقطه تاخت، قاجارها و دیگر کوچندگان را به بند کشید و سرانجام آنها را به خانقاه صفوی در آذرآبادگان بخشید. پس از آن قاجارها یکی از سازندگان سپاه قزلباش شدند (گوهریراد،۱۳۹۱: ۳۳). فصل دوم این کتاب به چگونگی به قدرت رسیدن ایل قاجار اختصاص دارد.
در بخشی از این فصل آمده است که شاه اسماعیل صفوی برای ایجاد نیروی قدرتمند برای دفاع و مراقبت از حکومت خود سعی در اتحاد قبایل قزلباش کرد. این قبایل شامل شاملو، روملو، استاجلو، تکه لو، افشار، قاجار و ذوالقدر بودند که قبیله قاجار به دلیل تعداد نفرات بیشتر و روحیه جنگاوری بالا به مقامات بالای حکومت صفوی دست یافتند. پس از مدتی به دلیل وارد شدن به جایگاههای بالاتر و در پس آن افزایش قدرت سران ایل قاجار اختلافات با شاهان صفوی شروع شد. اختلافات آنقدر ادامه داشت تا اینکه شاهعباس صفوی برای جلوگیری از قدرتیابی بیشتر سران قاجار سعی در پراکنده کردن آنها به نواحی مختلف کرد. شاه صفوی آنها را به سه ناحیه گرجستان، مرو و استرآباد یا گرگان کنونی تبعید کرد (گوهریراد،۱۳۹۱: ۳۴). در قسمت پایانی این بخش و درفصل سوم نویسنده سعی در بررسی نحوه به قدرت رسیدن شاهان قاجار میکند. بخش سوم این کتاب با نام استرآباد در سفرنامههای عهد قاجار که عنوان کتاب هم به این نام است بهعنوان بخش اصلی کتاب در هفت فصل ارائه میشود. در فصل اول از این بخش نویسنده به اهمیت سفرنامهها در پژوهشهای تاریخی، توضیح انواع سفرنامه خیالی و واقعی و سفرنامهنویسی در ایران و معرفی تعدادی از سفرنامهها در دورههای تاریخی مختلف اشاره میکند. در فصل دوم از این بخش نویسنده به موقعیت اکولوژیک استرآباد در سفرنامهها پرداخته است.
در این بین راههای ارتباطی که از گذشته در این مناطق وجود داشت، وضعیت آب و هوایی و نباتات و حیات وحش، کوهستانها و ناهمواریها، دریاچه خزر و رودخانه استرآباد مورد بررسی قرار گرفتهاند. فصل سوم از این بخش کتاب شامل تحولات سیاسی استرآباد از منظر سفرنامهها است که در سه بخش مجزا یعنی قبل از مشروطه، مقارن با مشروطه و بعد از مشروطه به آن پرداخته میشود. فصل چهارم این بخش به تحولات اجتماعی از منظر سفرنامهها اختصاص دارد. همچنین در این فصل به زبان مردم استرآباد، پوشش مردم، مهماننوازی و مهمانداری، بهداشت و تغذیه و ترکمنها اشاره شده است. فصل پنجم شامل بررسی اقتصاد ولایت استرآباد از نظر سفرنامهها است که به وضعیت اقتصادی مردم استرآباد و همچنین ترکمنهای منطقه پرداخته است. در فصل ششم نویسنده به تشکیلات اداری و قوای نظامی در دوره قاجار اشاره داشته است. تقسیمات کشوری، معرفی حکام قاجار در استرآباد و معرفی قوای نظامی ولایت استرآباد از جمله موضوعاتی است که به آن پرداخته است. آخرین فصل این بخش از کتاب هم به فرهنگ از منظر سفرنامهها اختصاص دارد. در این فصل نویسنده به معرفی مذهب و اماکن مذهبی و دینی، خاندانهای ساکن در استرآباد، مراکز تعلیم و تربیت، معرفی علما و بزرگان استرآباد در دوره قاجار توجه داشته است. صفحات پایانی این کتاب هم شامل تعدادی از اسناد و عکسهای تاریخی است.
ارسال نظر