واقعه فتح بابل
نبونید شخصی بود که به آثار عتیقه علاقه داشت و توان اداره بابل را نداشت. اهل مملکتداری نبود و زمام امور را به دست پسرش بالتازار سپرده بود. کوروش در راه بابل به رود گیندس (کرخه امروزی) رسید.در آنجا یکی از اسبهای خود را به آب زد تا از آن عبور کند؛ اما شدت آب به حدی بود که اسب را با خود برد.کوروش همانجا قسم خورد سطح آب را به حدی پایین آورد که حتی یک زن بدون اینکه حتی زانوهایش خیس شود بتواند از رود عبور کند. بنابراین به سپاهیان دستور داده شد تا نهر و مجرای فرعی در کنار رود بکنند تا آب رودخانه به درون آنها برود و از شدت فشار آب کاسته شود. این کار شش ماه به طول انجامید و تمام تابستان صرف این کار شد. کوروش به شهر نزدیک شد و با بابلیان جنگید اما بابلیان خیلی زود شکست خوردند و به داخل قلعه پناه بردند. کوروش شهر را محاصره کرد اما بابلیان اعتنایی نکردند؛ زیرا آذوقه چند سال را در انبارهایشان ذخیره کرده بودند. نبونید پیشخود مطمئن بود که ایرانیان نمیتوانند مدت زیادی را در پشت دیوارهای شهر سپری کنند و بهزودی به زانو درخواهند آمد و به کشورشان باز خواهند گشت. در بیرون شهر سپاهیان ایران درحال کندن دالانهای زیر زمینی بودندو در اطراف رود حفاریهایی کردند اما بابلیان به حکمت کار ایرانیان پینبردند. یک روز صبح وقتی از خواب بیدار شدند دیدند که هیچکس بیرون شهر نیست و گمان کردند که ایرانیها خسته شده و رفتهاند. بالتازار در قصر خود ضیافت بزرگی ترتیب داده بود. اما ناگهان خبری بد به گوش او رسید و این خبر این بود که بابل تسخیر شد.
ارسال نظر