قوام، نفت و قیام ۳۰ تیر
طبق تلگرافی که مخبر تایمز لندن که ناظری دقیق بود، روز ششم آوریل ۱۹۴۶ مخابره کرد: «نخستوزیر روی مجلس ۱۵ بهعنوان یک مجلس طرفدار شوروی برای تامین حل قضیه نفت حساب میکرد...» روسها بدون اطمینان آشکاری از جانب دولت مرکزی قبول میکنند که قوام رژیم طرفدار آنها را در آذربایجان به رسمیت خواهد شناخت. بهطور کلی عقیده محافل غربی این بود که قوام به روسها جواز عبور فروخته است... اعتصاب عمومی کارگران شرکت نفت انگلیس و ایران در ماه ژوئیه ۱۹۴۶ انجام شد و به دنبال آن نیروی نظامی انگلستان و ناوهای جنگی آن به شطالعرب اعزام شد و بالاخره وزرای تودهای وارد کابینه قوام شدند. سومین واقعه که پایان خوشی داشت و یک ماه طول کشید شورش قبایل جنوب بود که حلوفصل آن در ۱۷ اکتبر ۱۹۴۶ موجب شد که سه وزیر حزب توده از کابینه استعفا دهند و مظفر فیروز به مسکو اعزام شد. نخستوزیر محیل منتظر فرصت بود. او میدانست که تهدید منافع نفتی و منافع سوقالجیشی انگلستان در خلیجفارس دیر یا زود انگلستان را به ایجاد توازن و تعادل برخواهد انگیخت. اعزام نیروی نظامی انگلیس به بصره کاملا بهموقع بود. درست همانبود که قوام میخواست و به قوام امکان آن را میداد که با گشودن آتش دیپلماتیک بر روی بریتانیا به روسها نشان دهد که چه ضدغربی سرسختی است. بالاخره این مساله توجه را از آذربایجان و تدارکاتی که فرمانده ارتش و ژاندارمری برای اشغال مجدد آذربایجان انجام میداد، منحرف میکرد.
محمد آرامش نوشته است: «درخصوص قرارداد ۱۹۳۲ قوام بدون توجه بهشدت خطر و بعدا با وقوف کامل نسبت به آن به یک اقدام متهورانه مبادرت ورزید و تصمیم گرفت در قرارداد تحمیلی ۱۹۳۳ به نفع ملت ایران تجدیدنظر کند.... نگارنده و دکتر شایگان قریب دو ماه و نیم... غالبا عصرها در دفتر کار دکتر پیرنیا در وزارت دارایی حضور یافته و اسناد و سوابق امر را دقیقا مطالعه کرده و پس از تهیه مدارک کافی نزد قوامالسلطنه رفته و نتیجه مطالعات خود را شفاها به وی گزارش میدادیم. شب بعد قوامالسلطنه موضوع را در هیات وزیران مطرح کرد.... انگلیسیها به دربار و ارتش روی آوردند و ضمن قراری که آنها با شاه گذاشتند، به وی ماموریت دادند که شخصا برای متلاشی کردن حزب دموکرات و سقوط حکومت قوام اقدام کند. شاه با اشاره انگلیسیها کلیه وزرا را احضار کرد و بهعنوان اینکه دولت در مجلس اکثریت ندارد، به ایشان تکلیف استعفای جمعی کرد. وزرا نیز که شخصیت و وفایی نداشتند قوام را در مقابل دیو استعمار تنها گذاشتند... وی شخصا از مجلس تقاضای رای اعتماد کرد، نتیجه کار معلوم بود زیرا قبلا ترتیبی اتخاذ شده بود که مجلس از دادن رای اعتماد به او خودداری کند...»
قوام در اعلامیه معروف ۲۷ تیر ۱۳۳۱ خود چنین آورده است: «این همان موضوعی است که ابتدا من عنوان کردم و هنگامیکه لایحه امتیاز شمال در مجلس مطرح بود، موقع را مغتنم شمرده و استیفای حق کامل ایران را از کمپانی جنوب در آن لایحه گنجاندم. بعضی در آن وقت تصور میکردند، همین اشاره باعث سقوط حکومت شد، اگر فرضا هم چنین باشد من از اقدام خود نادم نیستم...» فخرالدین عظیمی در مقاله خود تحتعنوان «قوام السلطنه و سودای چیرهگر قدرت» متنی را آورده است که به خط قوام نیست، لکن امضای او زیر صفحات آن دیده میشود که حاکی است که برنامهاش در زمامداری بعد از مصدق در تیر ۱۳۳۱ در مورد نفت آن بوده است که شرکت ملی نفت ایران عهدهدار استخراج شود و نفت را سر چاه به شرکتی که ۷۵ درصد متعلق به ایران و ۲۵ درصد متعلق به طرف انگلیسی خواهد بود، با قیمت خلیج فارس یا جای دیگر (و سایر شرایط و مسائل فنی و جزئیات با مطالعه کامل با موافقت طرفین) بفروشد و بریتانیا به امید چانهزنی برای ۲۵ درصد دیگر موافق شده است و هندرسن سفیر آمریکا پس از ملاقات قوام نظر موافق پیدا کرده است. مصدق در پاییز ۱۳۳۰ هنگام شرکت در شورای امنیت ملل متحد به دعوت آمریکا به واشنگتن رفت و در مذاکرات ۴۰ روزه با او، آمریکاییان فرمولی برای پایه مذاکرات و حل اختلافات نفتی تهیه کردند که آچسن آن را در پاریس به ایدن ارائه کرده، لکن طبق گزارش جرجی مکگب (معاون وقت وزارت خارجه آمریکا) که بهوسیله سرهنگ غلامرضا نجاتی ترجمه شده است.
ایدن گفته که ما اساسا با شخص مصدق توافق نخواهیم کرد و منتظر جانشین او هستیم. قبول دعوت مصر در راه بازگشت از آمریکا از سوی مصدق دلیل تصمیم او به مقاومت است اما وقتی پس از انتخابات به مجلس نیم بند ۱۷ که بدون دخالت دولت تشکیل یافته بود، پیام داد که روز سرنوشت است، صحبت اختیارات کرد و نزد شاه هم تمایل خود را برای عهدهداری وزارت جنگ ابراز کرد و میدانیم که استعفا کرد و در خانه خود را بست و میدانست که قوام وارد میدان میشود و این میرساند که میخواست صورت مخالف داشته باشد تا قوام بهتر بتواند با خارجیان مقابله کند و دیدیم که در ۳۰تیر شاه با قوام هماهنگ نبود و برگزیدگان بعدی از جبهه ملی هم از شاه جانبداری کردند و در واقع فرصتی که قراردادی به مراتب بهتر از «قرارداد امینی پیچ» منعقد شود، ازدست رفت و بعد از ۳۰ تیر توطئهکنندگان کمر به نابودی قوام بسته بودند و مصدق عملا از او حمایت کرد در واقع هدف مصدق ادامه هدف نهضت مشروطه و تحکیم پایههای دموکراسی و تامین استقلال بود و او فقط در تاکتیک با قوام (که مطلقا بر پلیتیک متکی بود) تفاوت داشت.
ارسال نظر