دکتر مصدق تصمیم گرفت در راس هیات نمایندگی ایران به لاهه برود. دکتر غلامحسین که به‌عنوان پزشک، پدرش را در این سفر همراهی می‌کرد، در خاطرات خود می‌گوید: «روز ٧ خرداد، هیات نمایندگی ایران با هواپیمای هلندی K.L.M عازم هلند شد. من نیز همچون سفر آمریکا، همراه پدر بودم.... چند روز قبل از حرکت به لاهه(دیوان دادگستری بین‌المللی)، به دستور پدرم یک تخته قالی ۳ در ۴ و پنج جفت قالیچه خریدم. مرحوم دیوان‌بیگی واسطه خرید شد و گفت چون پدرم قصد دارد آنها را هدیه کند تاجری حاضر است به قیمت کمتری بفروشد. قراربود قالی را به ملکه هلند و قالیچه‌ها را به دیگران هدیه کنیم.

در فرودگاه لاهه، عده زیادی، ازجمله صدها ایرانی که از کشورهای اروپایی آمده بودند و چندین خبرنگار و عکاس و فیلمبردار، منتظر ورود هیات نمایندگی ایران بودند. پس از توقف هواپیما، مستقبلین به سوی آن روی می‌آوردند. به توصیه من پدرم بعد از سایرین‌ و درپناه مامورین انتظامی فرودگاه ازهواپیما پیاده شد. ایرانیان با فریادهای شورانگیزی از او استقبال کردند. در این میان، یکی ازخبرنگاران نزد من آمد و خواهش کرد از آن قالی که قرار است به ملکه هلند هدیه شود، عکس بگیرد! گفتم: «قالی بسته‌بندی شده و نمی‌توان آن را باز کرد...» اینکه خبر خرید یک تخته فرش برای هدیه به ملکه هلند، به اطلاع خبرنگاران خارجی رسیده، باعث تعجب ما شده بود! روز بعد، روزنامه دیلی میل که در لندن منتشر می‌شد، کاریکاتوری از پدرم چاپ کرده بود که روی قالیچه حضرت سلیمان نشسته و ریشه لبه قالیچه را با دو دست گرفته بود و به‌طرف هلند در پرواز بود. در زیر کاریکاتور مزبور، این مطلب نوشته شده بود: «مصدق گمان می‌کند قضات دیوان لاهه را هم مانند قضات ایران می‌توان خرید.»

منابع:

مصدق؛ سال‌های مبارزه و مقاومت- سرهنگ غلامرضا نجاتی- جلد نخست.

در کنار پدرم مصدق- غلامحسین مصدق، تنظیم: غلامرضا نجاتی.