داستان کارخانه برق
داستان خرید کارخانه برق حاج امینالضرب به این صورت بر سر زبانها بود که حاجی امینالضرب که اصفهانی زیرک و تاجر سرمایهداری بود و جز ملتزمین رکاب با مظفرالدینشاه به روسیه رفت.
روزی در خیابان قدم میزد، چشمش به کارخانه مزبور (یک کارخانه برق) افتاد که مشغول کار است. او که تا آن زمان چنین چیزی ندیده بود، محو تماشا شد. چون مدت اقامتش در جلوی کارخانه به طول انجامید دربان برای رد کردنش جلو آمد و گفت مگر خیال خریدنش را دارید که اینطور نگاهش میکنید؟ حاج امینالضرب جواب داد بله البته به شرطی که ارزان بدهند و درست حساب بکنند که در همین میان هم صاحب کارخانه رسید و از جریان باخبر شد و چون وضع جلنبری او را در آن قبای وصلهدار و عمامه شیرشکری ژولیده و نابسامان که عادت همیشگیاش بود ملاحظه کرد وادار شد که او را دست بیندازد و بگوید قیمتش پانصد تومان است و حاج امینالضرب هم خواست که قولنامهاش کند و پولش را هم حواله یکی از تجار معتبر آنجا کرد. شوخی شوخی کار به جدی رسید و کارخانه را تصاحب کرد.
ارسال نظر