سفرنامه مظفرالدین شاه
صبح ساعت هشت از خواب برخاستیم نمازمان قضا شده بود نماز خواندیم قرآن خواندیم و آمدیم پایین. جناب اشرف اتابک اعظم آمدند رفتیم اتاق بیلیارد بازی میکردیم. دو تفنگ دولوله هم که به توسط دکتر آدکاک از لندن خواسته بودیم آورده بودند یکی را به یکصد لیره خریدیم ۱۰ لیره هم فشنگش را خریدیم. خیلی تفنگ اعلای خوبی است. رفتیم کنار دریا چند تا لیموی ترش آوردند نشانه گذاشتیم اغلب را زدیم. بعد آمدیم به اتاق خودمان تلگراف و کاغذ زیادی جناب اشرف اتابک اعظم آورد همه را خواندیم. خودمان هم چند کاغذ نوشتیم بعد ناهار خوردیم بعد از ناهار دو ساعت خوابیدیم از خواب که برخاستیم کالسکه خواستیم و سوار شدیم رفتیم از جلو کورسال گذشتیم.
پارکی بود رفتیم به پارک بسیار جای باصفایی بود چایی خوردیم و گردش کردیم و از آنجا رفتیم به اگاریم(آکواریوم). حقیقتا خیلی اگاریم خوبی است. بعد از اگاریم برلن اول آنجا است. انواع ماهیها و مارماهیها داشت یک نوع ماهی بود که تا به حال همچه ماهی ندیده بودیم پشتش یک خار سیاهی داشت خودش به شکل عقرب، عرض کردند بسیار خطرناک است و زهرش آدم را که بزند فورا میمیرد. خیلی چیز غریبی بود. چون زیرزمین هوای جسمی داشت قدری سرمان گیج رفت. فورا آمدیم بالا و سوار کالسکه شدیم رفتیم به هتل کیتمان چایی نخوردیم دو سه تا هلو خوردیم و آمدیم منزل. نمیدانستم که امشب باید به تئاتر برویم. بصیرالسلطنه آمد عرض کرد گویا امشب باید به تئاتر تشریف ببرید. فرستادیم از جناب اشرف اتابک اعظم پرسیدند عرض کرده بود بلی باید به تئاتر برویم.
ما هم لباس مشکی پوشیدیم و ساعت ۱۰ رفتیم به تئاتر خیلی تئاتر خوبی بود بازیگرها با لباسهای خوب خیلی قشنگ رقصیدند و بسیار خوب خواندند دیگر بهتر از این نمیشد. خیلی نقل داشت. دو پرده بالا رفت دورنماهای قشنگ داشت صورت دریا و حمامها پانورامای خوبی ساخته بودند که به عین مثل خود دریا. تا نصف شب نشستیم. چون شام نخورده بودیم و گرسنهمان بود نصف شب برگشتیم بهمنزل شام خوردیم. الان یک ساعت از نصف شب گذشته با فخرالملک و سیفالسلطان و بصیرالسلطنه در بالکن راه میرویم. امیربهادر جنگ هم حالا آمد. موج دریا، چراغهای آنها عالم غریب است مردم همه اغلب خوابیدهاند. بعد از گردش زیاد ما هم خوابیدیم.
ارسال نظر