تعاون تلاش های مشترک، اهداف مشترک
تعاون تلاشهایی درجهت تحقق هدف مشترک با به هم پیوستن افراد در قالب یک گروه و شبکه است.
مرتضی نوروزی
تعاون تلاشهایی درجهت تحقق هدف مشترک با به هم پیوستن افراد در قالب یک گروه و شبکه است. از منظر جامعه شناختی، زمانی همکاری رخ میدهد که تعامل اجتماعی بین اشخاص و گروههایی که هدف آنها پیوند دادن فعالیتهایی چند، اعمال کمک متقابل و انجام کاری به طور مشترک است، پدید آید.
در زمینه اقتصادی، به معنای خاص، همکاری نوعی سازمان و عمل اقتصادی است که از طریق آن، اشخاص و گروههایی با داشتن منافع مشترک و به منظور کسب امتیازات مشترک، با یکدیگر جهت انجام فعالیتهای اقتصادی پیوند میخورند.در این صورت، از تعاونیها، اتحادیههای تعاونی و تعاونیگرایی سخن به میان میآید.
اصطلاح همکاری در سطح بینالمللی، برای مشخص ساختن شکل خاصی از کمک متقابل اقتصادی وکمکهای فنی،که فارغ از هرگونه مقاصد سلطهجویانه کشور کمککننده، به انجام رسد،به کار میرود.
در هر کدام از تعاریف که میبینیم چیزی که به آن تأکید میشود، امر متقابل و مشارکت است برای رسیدن به هدفی که نسبت به وضعیت قبلی نوعی رشد یا توسعه، قلمداد میشود.ما برای آنکه جزئیتر به تأثیرهای تعاون بپردازیم، ابتدا باید مفاهیمی چون مشارکت، امر متقابل و رشد و توسعه را مورد توجه قرار دهیم و از این راه به شفاف سازی امر تعاون و شبکهای که شرایط همکاری را ایجاد میکند، برسیم.
مشارکت کردن در تعاون به چه معناست و چه سطوحی دارد؟مشارکت کردن به معنای سهمی در چیزی یافتن و از آن سود بردن به شکل گروهی است.شرکت داشتنی فعال که در تولید و سود آن دست داشته و در راستای آن حرکت میکند.مشارکت میتواند در سطح یک گروه باشد که با توجه به شکل، ماهیت، شهرت و فراوانی تماسهای فرد با گروه قابل تعریف است.و مشارکت در سطحی وسیعتر که با در نظر گرفتن کل جامعه و بخشهای گوناگون سازمانهای آن، قابل تصور است.مشارکت اجتماعی در این صورت، عبارت از مشارکت کم و بیش آشکار در حیات اقتصادی، گذراندن اوقات فراغت، فرهنگ، تقبل مسئولیتهای سیاسی، مدنی و... خواهد بود.در این صورت است که میزان مشارکت، گونهای از میزان قدرت است.به عبارتی دیگر، مشارکت یکی از پشتوانههای بزرگ اجتماعی یک کشور خواهد بود.پس باید در امر مشارکت متغیرهای زیادی را شناسایی کرد و آنها را به کار برد، تا منجر به توسعه و رسیدن به هدف شود.متغیرهایی چون:
- وضع و شرایط مشارکت کنندگان در ساخت اجتماعی: مشارکت تفاوتی (حضور افراد گروههای مختلف)
- معنای عاطفی و شناختی رفتار آنان که به مشارکت میپردازند:در مقیاسی وسیعتر، رفتار سیاسی مدیران ارشد
- تمییز بین انگیزههای مشارکت و رفتار مشارکت کنندگان: پیبردن به چرایی حضور افراد و گروهها
- جنبههای رفتاری منتظم که با این انگیزهها پیوستهاند: رعایت کردن قوانین توسط افراد گروه و حالاست که در کالبدشکافی مفهوم تعاون به مهمترین قسمت، قسمت نهایی که بسامد تعاون خواهد بود برسیم.
توسعه
توسعه دادن یا توسعه یافتن در معنای زیستی و اخلاقی، رشد یک موجود یا یک استعداد را میرساند.
اصطلاح توسعه در زمینه اقتصادی به صورتی بسیار کلی و نامشخص آمده است و بیشتر با معنای رشد آلی، هماهنگ شده و بنابراین ترقی اقتصادی که در متن ترقی عمومی جامعه جای یافته باشد، برمی آید.برای آنکه در یک کشور، توسعه روی دهد، باید ترقی اقتصادی صورت گیرد، ولی آن ترقی اقتصادیای که در خدمت پیشرفت اجتماعی تحقق یافته باشد؛ چرا که ترقی اقتصادی، تنها با رشد (افزایش شاخصهای کلی تولید) صورتپذیر نیست، بلکه باید بخشهای گوناگون اقتصادی نیز به طور هماهنگ رشد یابند.شبکه اقتصادی کلی، به خوبی تنظیم شده باشد تا امکان بهسازیهای مستمر را فراهم سازد.همچنین باید مجموع این فعالیتهای اقتصادی، موجبات بهبود سطح و شرایط حیات جمع را فراهم سازد.
برای آنکه توسعه اقتصادی پدید آید، لزوماً باید شبکهای به هم پیوسته، متشکل از مجموعه محصولات و درآمدها به وجود آید و با اخذ چنین نتیجهای و همچنین به منظور توزیع عادلانه درآمد ملی و بهبود سطح زندگی ملت، باید به استقرار ساختها و نهادهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی منطبق با شرایط جدید پرداخت.انطباق رفتارها، طرز تفکرها و نقشهای اجتماعی نیز به نوبه خود باید مورد توجه قرار گیرد.چرا که توسعه اقتصادی الزاماً متضمن توسعه اجتماعی و ترقی جامعه به عنوان مجموعهای زنده است.اصلاحات اساسی، تبادلات نهادی و دگرگونیهای طرز تفکر و نگرشها نیز برای به دست آوردن چنین آهنگی در ترقی ضروری به نظر میرسد.
مراحل «توسعه »، دقیقا با مراحل «رشد» مرتبط نیست.زیرا واژه «رشد» که از زیست شناسی گرفته شده و در اقتصاد به معنای افزایش تدریجی مستمر تولید ملی در مدت زمانی معین است.این اصطلاح در این معنی وارد اقتصاد شده است که، امکان فراتر رفتن از مطالعات مربوط به نوسانات اقتصادی (در کوتاه مدت) و دستیابی به مطالعات در باب تصورات عمومی (در درازمدت) را فراهم سازد.
یک رشد واقعی و ساختی در یک اقتصاد میتواند بدون آنکه ترقی اقتصادی عمومی صورت گیرد، تحقق یابد چرا که ممکن است با تحقق آن، شرایط زندگی مجموع جمعیت نه تنها بهبود نیابد، بلکه وخیمتر نیز شده باشد.
پس رشد اقتصادی به خودی خود لزوماً رفاه اقتصادی عمومی را فراهم نمیآورد و چون فی نفسه با اهداف کلی مرتبط نیست، باید به هماهنگ سازی آن با این اهداف پرداخت.تحقق مراحل توسعه، مستلزم کوششی است در تشکل تمامی جنبههای حیات اجتماعی و اعمال کنترل و برنامهریزی اقتصادی و....
در شبکههای اقتصادی و اجتماعی مبتنی بر تعاون، مبنا حضور خلاقانه گروههای اجتماعی- اقتصادی است.در شبکه مبتنی بر تعاون، هر کسی به اندازه خودش میتواند وارد فرایند تولید شود.در این وضعیت، امکان ایجاد روابط متقابل وموازی بین گروهها، شرکتها و کشورها به وجود میآید.در این روابط هر کدام از گروهها میتواند از فرآوردهها و تولیدات گروههای دیگر بهرهمند شودوهرکدام میتواند در یک بازار رقابت، که بهترین بستر برای مشارکت، رقابت و پیشرفت است، کالای خود را با بهترین کیفیت و خدمات مازاد آن را تهیه کند.چون مبنای شبکهای از تعاونیها که در تقابل هم قرار میگیرند بر اساس رقابت و همکاری است، طبیعتا هر کدام میخواهد بهترین روابط را از دیگری بگیرد و از آن خود کند.با ایجاد روابط بخشهای خصوصی مبتنی بر همکاری و تعاون، شرایط ایجاد گفتمان فرهنگی هم به همان اندازه (کالاها) به وجود خواهد آمد.و همین در معرض فرهنگ دیگر قرار گرفتن میتواند در طراحی و شکل کالاهای بعدی (سفارشات بعدی) مؤثر باشد.حتی با شناخت فرهنگهای دیگر، احتمال تولید چیزی فراتر از کالا ایجاد میشود؛ نیاز!
از تأثیرات دیگر میتوان به ایجاد اشتغال و بازسرمایهگذاری سرمایهها اشاره کرد.یا به استفاده از مدلها و نظامهای مدیریتی که میتواند سازمانها را به برنامهریزی دقیقتر و مطلوبتر و سازماندهی و کنترل هرچه بهتر شرایط و محیط کار دست پیدا کرد.
در نهایت از مهمترین اتفاقهایی که میتواند با شبکه تعاون بیفتد، ایجاد و افزایش مشارکت اجتماعی است.مردمی که میتوانند با وارد شدن به این شبکه و چرخه تولید و ارائه خدمات، به تولید امید به زندگی برسند.مشارکت اجتماعی که میتواند مردم را از انفعال به تحرک اجتماعی وادارد و ایجاد انگیزه کند.و حتی در قشر جوان جامعه، باعث تخلیه درست هیجانات (به صورت بهنجار) و انرژیها خواهد شد.انرژیها و هیجاناتی که هدف این شکل از روابط اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی خواهد شد.
شبکهای از روابط که مشارکت مردمی را در پی خواهد داشت و تبدیل به راهی برای نجات توسعه از بحران کنونی و دادن توانایی به سازمانهای خودجوش محلی برای ایجاد دوباره فضای زندگی میشود.
نوع ویژهای از قدرت-قدرت مردم- که متعلق به طبقات و گروههای ستمدیده و استثمار شده و سازمانهای آنها و دفاع از منافع منصفانه آنها است تا آنها بتوانند در جهت اهداف مشترک تحول اجتماعی و در چارچوب یک نظام مشارکتی حرکت کنند.
پیشفرضهای رهیافت مشارکت مردمی را میتوان، در این شبکههای اجتماعی- اقتصادی، بدین طریق خلاصه کرد:
الف) بر موانع موجود بر سر راه توسعه میتوان و باید غلبه کرد و این کار را با دادن فرصت کامل به مردم برای مشارکت در تمام فعالیتهای مربوط به توسعه، میتوان انجام داد.
ب) مشارکت امری موجه است، چون نه تنها اراده اکثریت را بیان میکند، بلکه تنها راه صلحآمیز برای نیل به اهداف مهم اخلاقی، انسانی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی توسعهای مؤثر و انسانیتر است.
ج) کنش متقابل گفت و شنودی، هوشیارسازی، تحقیقات عملی، مشارکتی و دیگر فعالیتهای مشابه که به مردم امکان سازماندهی در جهت تأمین مقاصد خود را میدهد.
کارکردهای مفهوم مشارکت مردمی به عنوان عنصر کلیدی در ایجاد توسعهای بدیل و انسان- محور
کارکرد معرفت شناسی: مشارکت بر مبنای برداشتی متفاوت از واقعیت، باید گفتمان توسعه را دوباره جان دهد.
کارکرد سیاسی: مشارکت مردمی، منبع جدیدی برای مشروع کردن و قدرت در جامعه
کارکرد ابزاری: پاسخهای جدید برای ناکامیهای استراتژیهای متداول
کارکرد اجتماعی: مشارکت مردمی، شعار جدیدی که به گفتمان توسعه، جان تازه میدهد.
منابع:
۱ - فرهنگ علوم اجتماعی، آلن بیرو، ترجمه باقر ساروخانی
۲ - نگاهی نو به مفاهیم توسعه، ولفگانگ زاکس، ترجمه فریده فرهی و وحید بزرگی
ارسال نظر