من در رشته حقوق بینالملل و برای دکترای دانشگاهی اسم نوشتم. مدت دوره یک سال بود بعد هم چند تا امتحان شفاهی از ما گرفتند و بعد هم گفتند حالا بروید یک تز بنویسید. خیلی هم به تز اهمیت نمیدادند.
همه به هزار و یک دلیل اداری و غیر اداری، خارج از کار خودشان یا میخواهند به کارهای دیگر هم برسند یا اینکه میخواهند از زیر کار در بروند، فرقی نمیکند. برای همین همیشه موج آدم در خیابانها هست. در اروپا هم جز در شهرهای بزرگ و آن هم در محلهای خرید شما آنطور شلوغی را نمیبینید. فرض بفرمایید در لندن، وقتی میروید آکسفورد استریت شلوغ است آن هم به خاطر اینکه در این خیابان فروشگاه زیاد است، اما یک کوچه آن طرفتر بروید هیچکس نیست. پاریس هم همینطور بود. این بود که در مرحله اول نظم و ترتیب در سوئیس…
اصلا تصور چنین چیزی را در ایران نمیکردم، در ایتالیا هم یا نبود، یا من دقت نکردم چون یک شب بیشتر ایتالیا نبودم یا مثلا در سوئیس دیدم این پیادهروها چقدر تمیز است و هیچ کس هیچ چیزی روی زمین نمیاندازد؛ البته فهمیدم که در پاریس این طوری نیست، اما خب سوئیس این طوری بود. مردم سوئیس فوقالعاده مراعات همهچیز را میکردند. همهچیز تمیز و مرتب بود و اینها برایم تازگی داشت. در ضمن اینکه میدیدم این تمیزی و نظم شهر همراه با ادب، ادب خیلی زیاد سوئیسیها همراه است. شمار آدمهایی که در خیابانها بودند خیلی…