حقیقت به جای مصلحت
این روزنامه کمکم تبدیل شد به مرجع روزانه بسیاری از مدیران، فعالان اقتصادی و تحلیلگران؛ نه به این دلیل که عادت کرده باشند، بلکه چون عملا برای تصمیمگیری و درک تحولات، چارهای جز مراجعه به تحلیلهای دقیق و بدون پرده آن وجود ندارد. دنیایاقتصاد در این سالها نشان داده فهم واقعی اقتصاد از پشت گزارشهای رسمی یا شعارهای سیاستگذاری بهدست نمیآید؛ باید ساختارها، نیروهای محرک و پیامدها را شفاف دید و همانها را شفاف گفت. آنچه این رسانه را متمایز کرده، پرهیز از بزککردن واقعیت است. در تمام مقاطع حساس؛ از سیاستهای دستوری گرفته تا تثبیت مصنوعی نرخ ارز و تصمیمهای به ظاهر مردمی اما عملا ضدتوسعهای، دنیایاقتصاد همان خط ثابت را دنبال کرد: دفاع از عقلانیت، رقابتپذیری، شفافیت و نقش واقعی بخش خصوصی. حرفها را همانطور که هست، گفت و بارها هزینهاش را هم داد، اما از چارچوب تحلیلی خودش عقب ننشست. نقش این روزنامه فقط گزارشگری یا جمعکردن اخبار نیست. کار اصلیاش ارتقای سطح گفتوگوی اقتصادی در کشور بوده؛ اینکه به جای تکرار کلیشهها، تحلیل بسازد؛ به جای شعارینویسی، ریشهها را نشان دهد و به جای حرفهای مصلحتی، واقعیت تلخ را روی میز بگذارد. همین رویکرد است که طی سالها توانسته سطح سواد اقتصادی و حساسیت عمومی نسبت به سیاستگذاری را بالا ببرد. در کنار اینها، دنیایاقتصاد صدای بیپیرایه بخش خصوصی بوده است. مشکلات، موانع، ناپایداری مقررات، ناامنی سرمایهگذاری، همه را صریح و شفاف منعکس کرده و اجازه نداده صدای فعال اقتصادی در هیاهوی سیاستزدگی گم شود. این رسانه عملا به بخشی از سیستم هشداردهی اقتصاد ایران تبدیل شده؛ سیستمی که اگر نبود، بسیاری از خطاهای سیاستی دیرتر دیده میشد. واقعیت این است که اقتصاد ایران امروز بیش از هر زمان دیگری به چنین رسانهای نیاز دارد؛ رسانهای که بتواند داده، تحلیل و واقعیت را در قالبی قابلاستفاده به دست تصمیمساز و فعال اقتصادی برساند. استمرار همین رویکرد است که دنیایاقتصاد را به یک سرمایه ملی تبدیل کرده؛ سرمایهای برای فهم بهتر اقتصاد، برای صریحتر شدن گفتوگو، و برای نزدیکتر شدن به سیاستگذاری عقلانی. بیستوسه سال گذشته نشان داد که اگر قرار است توسعهمحور حرف بزنیم و تصمیم بگیریم، اگر میخواهیم نقش بخش خصوصی را جدی بگیریم و اگر به دنبال سیاستگذاری مبتنی بر تحلیل هستیم، وجود رسانهای مثل دنیایاقتصاد نه یک انتخاب، بلکه یک ضرورت است.