آنها دو هفته است که کمکی دریافت نکرده‌اند و نزار دو روز در یک بازار کار کرد تا پول کافی برای خرید کیسه‌های برنج از یک فروشنده خیابانی به‌دست آورد. به گفته سازمان ملل، درحالی‌که جنگ غزه وارد ششمین ماه خود می‌شود، خطر قحطی و گرسنگی شدید است. گروه‌های امدادی هشدار داده‌اند که مرگ‌ومیر ناشی از علل مرتبط با سوء‌تغذیه تازه شروع شده است. جنگ، از جمله بمباران و محاصره اسرائیل، واردات مواد غذایی را خفه کرده و کشاورزی را از بین برده است و تقریبا کل جمعیت غزه برای خوردن به کمک‌های بشردوستانه اندک متکی هستند. ایالات متحده و سایرین به دنبال راه‌هایی برای تحویل غذا و مواد غذایی از طریق دریا و هوا هستند. مشکلات به‌ویژه در شمال، جایی که کمک تقریبا وجود نداشته، نگران‌کننده است. آژانس‌های سازمان ملل عمدتا به‌دلیل محدودیت‌های اسرائیل برای ورود کاروان‌ها، مسائل امنیتی و وضعیت بد جاده‌ها، عملیات کمک‌های خود را در آنجا متوقف کرده‌اند. نیویورک‌تایمز از سه خانواده خواست تا گزارش‌هایی را از جست‌وجوی غذا در چند هفته گذشته به اشتراک بگذارند. همه می‌گفتند که پیدا کردن غذا سخت‌تر می‌شود و بیشتر روزها نمی‌دانستند که اصلا غذا خواهند خورد یا نه.

یک وعده غذایی در روز

کاروان‌های کمک‌های بشردوستانه به خانه‌های اصیل و امانی در شمال نمی‌رسند و آنها می‌گویند جست‌وجو برای غذا بسیار خطرناک شده است. در عوض، صبح‌ها زود بیرون می‌روند تا بازارهای خیابانی غیررسمی مانند صفتاوی را بررسی کنند. اکثر فروشگاه‌های مواد غذایی در شمال غزه آسیب دیده یا بسته شده‌اند. بنابراین فروشندگان، بازارهای خیابانی غیررسمی را برای فروش مواد غذایی و سایر اقلام راه اندازی می‌کنند. برخی از فروشندگان قبلا فروشگاه‌های مواد غذایی را اداره می‌کردند و مقدار موجودی که باقی‌مانده را می‌فروشند. دیگران کمک‌های بشردوستانه را خرید و فروش می‌کنند. از اوایل دسامبر به‌طور متوسط روزانه تنها ۶کامیون تجاری حامل مواد غذایی و سایر مواد غذایی اجازه ورود به غزه را داشته‌اند. یکی از ارزان‌ترین غذاهایی که خانواده اصیل می‌توانند پیدا کنند، جو آسیاب شده است که قبل از جنگ در غذای حیوانات استفاده می‌شد. آرد ذرت گاهی در دسترس است، اما گران‌تر است. مادر اصیل از این مواد برای تهیه تکه نان پیتا به اندازه کف دست برای هر یک از آنها استفاده کرد. نان پیتا از غذای حیوانات ساخته می‌شود. اصیل گفت: «من حتی نمی‌توانم توصیف کنم که چقدر مزه‌اش افتضاح است.» حتی وقتی خانواده اصیل قبل از بعدازظهر غذا پیدا می‌کنند، منتظر می‌مانند تا وعده غذایی خود را تا وقت شام بخورند تا بتوانند بهتر بخوابند.

پدر خانواده یک روز پس از یک وعده غذایی، توانست مقداری برنج و مقداری هم آرد پیدا کند. پدر خانواده نزدیک به ۵ساعت در بازار گشته بود تا بتواند همین مقدار اندک را پیدا کند؛ اما هزینه شادی آنها کم شدن پس‌اندازی است که برای خرید مواد غذایی کنار گذاشته‌اند. قیمت هر نیم کیلو برنج پیش از آغاز جنگ کمی بیش از یک دلار بود؛ اما حالا همین مقدار به رقم بالای ۱۱دلار رسیده است. آرد سفید نیز قیمت بالایی پیدا کرده است. پیش از جنگ هر نیم کیلو آرد ۰.۳۸دلار بود؛ ولی حالا به رقم نزدیک به ۹ دلار رسیده است. والدین اصیل قبل از جنگ بیکار بودند، اما به‌دلیل اینکه مادرش یک بیمار سرطانی است، برخی از خدمات اجتماعی را دریافت می‌کردند.

یک شب، اصیل، پدر و مادرش و برادرش، محمد، قوطی قارچ را تقسیم کردند تا به همراه برنج بخورند. اصیل می‌گوید که سعی کرده خود را متقاعد کند که طعم آن شبیه مرغ است. خانواده اصیل گاهی اوقات با آرد، نان پیتای سنتی درست می‌کنند و آن را با سوپی که از برگ‌های یک گیاه وحشی معروف به خوبیز پخته می‌شود، می‌خوردند. خانواده اصیل درحالی‌که چیزی برای خوردن وجود ندارد از برگ‌های خوبیز سوپ درست می‌کنند و می‌خورند.

هفته گذشته آنها در بازارها شانسی نداشتند. بنابراین روز دوشنبه، محمد، ۱۶ساله، برای دو ساعت در یک آشپزخانه خیریه، در مدرسه‌ای نزدیک به محل اقامتشان، در صف ایستاد. او یک کاسه سوپ برنج برای خانواده به خانه آورد؛ اما اصیل گفت که او دوست ندارد همچون گداها دیده شوند. اصیل پنج خرما از انبار خانواده خورد و یک فنجان از آخرین ظرف قهوه فوری خود خورد که یادآور زندگی او به‌عنوان دانشجوی دانشگاه قبل از جنگ بود. روز بعد، پدر و برادر اصیل ساعت‌ها پیاده به جست‌وجوی مواد غذایی پرداختند. آنها به خانه عمه اصیل رفتند و با اکراه از او غذا خواستند. او مقدار کمی عدس به آنها داد.آن‌ها عصر همان روز عدس را خوردند و خرمایی را که برای ذخیره کردنشان برنامه‌ریزی کرده بودند، تمام کردند. روز بعد آن‌قدر ضعیف بودند که نمی‌توانستند دوباره بازارها را بررسی کنند و غذا در آشپزخانه امداد وجود نداشت. در عوض، تنها چای نوشیدند. اصیل می‌گوید: «انسان‌ها با انرژی زنده هستند و انرژی من تحلیل رفته است. من نمی‌توانم بیشتر از این تحمل کنم.»

خانواده نیز مانند اصیل، چای می‌نوشند تا احساس سیری کنند. آنها قبلا از مسجد مجاور آب می‌آوردند، اما از زمانی که بمباران شد، بیشتر روزها از کامیون‌هایی که از آنجا عبور می‌کنند، آب می‌خرند. امانی روی آتشی که از چوب ضایعات ساخته شده است، آب را برای چای می‌جوشاند. خانواده او -هفت بزرگسال، از جمله سه پسرش و همسرانشان - با آبگوشتی که با آب و گوشت مرغ درست‌شده، زنده مانده‌اند. امانی گفت: «وقتی نمی‌توانم فکر کنم و نمی‌دانم چه کار کنم، روی بچه‌ها تمرکز می‌کنم؛ اما به‌ویژه وقتی شب‌ها به شما می‌گویند غذا نیست، سخت می‌شود.»

در رفح، جایی که نزار در آن پناه گرفته است، ارسال کمک‌ها بیشتر از شمال بوده است. او گفت: اما مقدار غذای ارائه شده به هر خانواده -یک کیسه آرد یا چند قوطی لوبیا هر چند روز یک‌بار- کافی نبوده است. در طول دو هفته گذشته، خانواده نزار هیچ کمکی دریافت نکرده‌اند. فقط یک کیسه آرد برایشان باقی مانده است. خانواده از پس‌انداز خود برای خرید مواد اولیه از دست فروشان خیابانی استفاده می‌کردند و مادر نزار سپس یک وعده غذایی را برای تقسیم بین ۱۲نفر آماده می‌کرد. اما نزار گفت که وضعیت خانواده اش بدتر شده است. او گفت پولی که برای عروسی‌اش پس انداز می‌کرد تمام شده است و قیمت‌ها در بازارهای خیابانی همچنان در حال افزایش است.

نزار عکسی از یک بازار در نزدیکی گذرگاه مرزی رفح گرفته و آن را به نیویورک‌تایمز فرستاده است که در آن اقلام بشردوستانه مجددا فروخته می‌شود. نزار می‌گوید: «هر چیزی که اینجا می‌بینید عمدتا کمک است» و افزود که اکثر مردم قادر به خرید محصولات موجود در قفسه‌ها نیستند. او می‌گوید برخی از افراد بیش از نیاز خود مواد غذایی دریافت می‌کنند و اضافات خود را در بازار سیاه می‌فروشند. او افزود که دریافت کمک برای افراد بدون ارتباط با سازمان‌های کمک رسانی یا پناهگاه‌ها سخت‌تر شده است.