گفتوگو با سهند عقدایی درباره رابطه گردشگری و جلوگیری از تخریب جنگلها آسیب تخریب محیطزیست به گردشگری
آسیب تخریب محیط زیست به گردشگری
آقای عقدایی، شما تجربه بسیاری در تورهای طبیعتگردی دارید. به اعتقاد شما گردشگری چطور میتواند از تخریب محیطزیست بهویژه جنگلها جلوگیری کند؟
واقعیت امر این است قدرت گردشگری آنقدر نیست که مانع تخریب جنگلها شود. این موضوع شاید در تئوری بیشتر قابل اتکا باشد. واضح است که اگر جنگلها حفظ شوند و باقی بمانند، گردشگران بیشتری به مناطق طبیعی خواهند رفت و عواید این سفرها به جیب مردم بومی نیز میرود. با این همه به باور من، اگر میخواهیم جنگلها تخریب نشوند، باید بیشتر بر نقش نهادهای حاکمیتی و دولتی تاکید کنیم. چراکه تنها بخشی از این جنگلها بهعنوان مسیر گردشگری تعریف میشوند و قاعدتا تنها همین بخشها هم هستند که مورد محافظت مردم بومی قرار خواهند گرفت؛ بخشهایی که شاید تنها یک درصد جنگلها را شامل شوند. اما سوال اینجاست که بقیه قسمتها چگونه باید مورد محافظت قرار گیرند؟ اینجاست که باید بر نقش نهادهای حاکمیتی و وظیفه آنها تاکید کرد.
پس به باور شما گردشگری به تنهایی نمیتواند جنگلها را از خطر نابودی نجات دهد؟
بله همینطور است، اینکه صرفا نیاز به تولید محصولات گردشگری از محیطهای طبیعی باعث میشود جنگلها حفظ شود، نمیتواند کاملا صحیح باشد. ما به مقصد جنگلهای مختلف تور برگزار میکنیم و از نزدیک میبینیم که این، افراد بومی هستند که درختها را میبرند و آنها را برای فروش به شهرها منتقل میکنند. درواقع، اقتصاد مردم محلی به چوببری وابسته است و حتی اگر بخواهیم مردم را به اقتصاد گردشگری وابسته کنیم، تنها در همان یک درصد از مسیرهای جنگلی است که این امکان وجود دارد. بنابراین برای آنها عواید قابل توجه بیشتری نخواهد داشت. مساله دیگر در ایران نیز وسعت چراگاهها است. من این مساله را در هیچ کشور دیگری ندیدم.
میتوانید مثالی از کشورهای دیگر در این زمینه بیاورید؟
من ایران را با کشورهای پیشرفتهتر مقایسه نمیکنم، بلکه این مقایسه را با کشورهای ضعیفتر انجام میدهم تا ثابت شود حتی کشورهای پایینتر از ما نیز برای این مسائل برنامهریزی دارند. مثلا مغولستان معروف است که دام فراوان دارد. اما چرای دامها در این کشور تنها در مراتعی انجام میشود که طبیعت بتواند خودش را بازسازی کند. این درحالی است که در کشور ما، دامها ریشه درختان را نیز از جا درمیآورند و دیگر قابل احیا نیست. نکته مهمتر این است که هیچ نهادی بر این چرای بیرویه نظارت نمیکند. توجیه این نهادها نیز این است که اینها مردم محروم و روستایی هستند و نمیتوانیم مانع آنها شویم. این یعنی منابع ما درحال تاراج هستند و هیچ نهادی نیز مانع آن نمیشود.
از سوی دیگر، در کشورهایی هم که گردشگری وجود دارد، چالشهایی از این قبیل به این وسعت نیست.
سوالی که فعالان محیطزیست برایشان ایجاد میشود این است که چطور نهادهای دولتی و حاکمیتی میتوانند منابع را برای کارها و پروژههای غیرضروریتر تخصیص دهند، ولی نمیتوانند این هزینهها را برای محیطزیست متقبل شوند. باید مثالی از دماوند بیاورم. در کل جبهه شمالی دماوند یک محیطبان وجود ندارد چون سازمان محیطزیست بودجه کافی ندارد؛ این درحالی است که حداقل باید ۱۰ محیطبان در این منطقه مستقر باشند تا اتفاقات ضد زیستمحیطی را زیرنظر داشته باشند و گزارش کنند. در چنین فضایی است که برخی دامداران در دماوند کل پوشش گیاهی را آتش میزنند، دامها آنجا چرا میکنند، سپس زمینهای سوخته تبدیل به خانه و دهکده و روستا میشوند و در نهایت کسی نیست که این اتفاقات ناگوار را گزارش کند.
به نکات مهمی اشاره کردید. این اتفاقاتی که به تخریب محیطزیست میانجامد میتواند بر گردشگری نیز موثر باشد. اینطور نیست؟
اتفاقاتی نظیر سیل به فصل بستگی دارد و ممکن است ما در زمانهایی که جو ناپایدار است برای چنین مقاصدی تور برگزار نکنیم. اما تخریب محیطزیست و اتفاقاتی که متعاقب آن رخ میدهد میتواند بهصورت غیرمستقیم بر گردشگری موثر باشد. مثلا ما ۲۰سال پیش ۵ مسیر پیادهروی و کوهنوردی در اطراف الموت قزوین داشتیم که الان تنها یکی از آنها باقی مانده است. آنقدر در مکانهای پرت جادهسازی شده که در گیلان هماکنون بسیار سخت است مسیری طراحی کنیم که تا دو روزه به هیچ جادهای نرسد. این درحالی است که در برخی مناطق ترکیه میتوان ۵ روز بدون برخورد کردن به جاده یک مسیر را طی کرد. علاوه بر این، نکته اینجاست که این جادهها توجیه اقتصادی نیز ندارند و بدون سنجیدن این موضوع اقدام به ساخت جاده میکنند.
تخریب محیطزیست دیگر چه چالشهایی را برسر راه طراحی تورهای گردشگری قرار میدهد؟
علاوه بر بحث جادهسازیها، ویلاسازیها را نیز داریم. یک منطقهای مثل جواهرده که ده-بیست سال پیش روستایی بود، حالا با ویلاهایی با تندترین رنگها به خیال برخی افراد، «تزئین» شدهاند. اینها زیبایی بصری طبیعت را خدشهدار میکنند. این در شرایطی است که در خارج از کشور اگر مجوز ساخت ویلا در مناطق طبیعی نیز صادر میشود، باید رنگ ویلاها متناسب با محیط باشد. حتی مثلا در آمریکا جادههایی که از مناطق جنگلی عبور میکنند، دکلهای مخابراتی با شاخههای مصنوعی پوشانده میشوند تا چهره طبیعت را دچار خدشه نکنند.
ارسال نظر