در عصر بحرانهایی مانند پاندمی، گرمایش جهانی و نابرابری، نیاز به رهبران سازمانی خردمند بیش از همیشه احساس میشود
درسهایی برای مدیریت خردمندانه
در عوض، از این واقعیت بهرهبرداری میکنند که اغلب خرد بسیار اندکی در بقیه افراد دیده میشود. آنها همچنین به خوبی میدانند که چگونه از فقدان خرد به نفع خود استفاده کنند. با این حال، به وضوح در عصری که بحرانهایی مانند پاندمی، گرمایش جهانی، تهدیدهای هستهای، تروریسم، جنگ، مهاجرت، نابرابریهای شدید درآمدی و کمبودهای غذایی وجه تمایز آن است، بیش از همیشه نیاز به کسبوکارهایی حساس و رهبران سازمانی خردمند احساس میشود.
سوال اینجاست که چرا خرد تا این حد کمیاب است؟ چرا بسیاری از افراد دانا و دانشمند از کمبود خرد رنج میبرند؟ همچنین خرد به طور کلی چیست؟ جواب دادن به چنین سوالاتی ساده نیست. به طور کلی میتوان خرد را توانایی تشخیص حقیقت و اعتبارسنجی دانش اکتسابی تعریف کرد؛ به این معنی که شما در چالشبرانگیزترین شرایط نیز قوه تشخیص و قضاوت درباره اقدامات درست را خواهید داشت. بر اساس این تعریف، میتوان گفت که خرد، مجموعه دانش اکتسابی به همراه قوه تشخیص و تحلیل این دانش از طریق درک اخلاقی جهانی است که در آن زندگی میکنیم. به عبارت دیگر، تفاوت اصلی بین خرد، دانش و هوش آن است که در خرد، میزان مناسبی از ژرفاندیشی و توانایی قضاوتهای قابل اتکا درباره چالشهایی که پیشرویمان قرار میگیرد، دیده میشود.
پنجرهای که به سمت خرد باز میشود، «شناخت خویشتن» است.
این نکته را در تاریخ و ادبیات یونان باستان هم میتوان مشاهده کرد و بر سردر معبد آپولو نیز نوشته شده است. در حقیقت، شناخت خود و فهم از خویشتن، راه دستیابی به خردهای فراوان است.
از طریق این تأمل عمیق (برای شناخت خود) است که میتوان یادگیری را به خرد تبدیل کرد. واضح است که برای کسب خرد، به سفری درونی برای اکتشاف خود نیاز است. البته افراد خردمند اغلب متوجه نیستند که صاحب خرد هستند. همانطور که سقراط به خوبی بیان کرده است: «تنها خرد واقعی، دانستن این است که هیچ نمیدانید.»
هیچ ندانستن، خود نوعی دانستن است. همچنین مایل به اعتراف این نکته خواهید بود که چقدر کم میدانید.
من در زندگی شخصی خود، زمانی قابلتوجه به تفکر درباره همه چیزهایی اختصاص دادم که از مدیران پیرامون خود آموختهام. به واقع نیز با مدیران زیادی همکار بودهام. برخی از آنها سرپرست و مدیر خودم بودهاند و برخی همکار و همسطحم به شمار میرفتهاند. همچنین برای بسیاری از آنها نقش مشاور و راهنما را داشتم. زمانی که درباره تعاملات خودم با آنها فکر میکردم، به این میاندیشیدم که چه سخنان خردمندانهای از آنها همچنان در ذهنم مانده است؟ هرکدام از آنها چه درسهایی از زندگی به من آموختهاند؟ گاه از آنها میخواستم که فرض کنند در یک مراسم فارغالتحصیلی قصد سخنرانی دارند. هرکدام از آنها در چنین مراسمی برای فارغالتحصیلان چه خواهند گفت؟ چه درسهای خردمندانهای نقل خواهند کرد؟
درس ۱: کنفوسیوس زمانی گفت: «آنچه در حق خود نمیپسندی، بر دیگران روا مدار.»
واضح است که ما با این قانون طلایی آشنا هستیم. این قانون طلایی توصیه میکند که شیوه رفتار ما با مردم همانگونه باشد که دوست داریم با ما رفتار شود. آنچه دوست ندارید کسی با شما بکند، در حق دیگران نکنید. به عبارت دیگر، بخش مهمی از معادله خرد، داشتن همدردی نسبت به دیگران است. با آنکه این قانون طلایی بسیار روشن و بدیهی به نظر میرسد، متاسفانه بسیار مهجور است. بسیاری از افرادی که در زندگی با آنها مواجه میشوید، از قانون طلایی پیروی نمیکنند. آنها رفتاری محترمانه با دیگران ندارند. بنابراین، طبق قانون طلایی، پیش از آنکه سخنی به کسی بگویید، همواره از خود بپرسید که خودتان در صورت شنیدن آن حرف چه احساسی پیدا میکردید.
همچنین احساساتی که باعث میشوید دیگران نسبت به خود داشته باشند، اطلاعات بسیاری درباره شخصیت شما برملا میکند. در پیروی قانون طلایی، باید به خودتان یادآوری کنید که هیچ عمل مهربانانهای، هر قدر هم که کوچک باشد، هیچگاه از بین نمیرود. درک این نیاز برای مهربانی، بخش مهمی از معادله خرد است. علاوه بر آن، در برخورد با افراد ناخوشایند و آزاردهنده، تلاش کنید که ورای آن رفتار را ببینید. در تلاش برای درک این فرآیند پیچیده روابط بینفردی، به یاد داشتن گفته کارل یونگ، مفید خواهد بود: «هر چیزی درباره (رفتار و گفتار) دیگران که ما را آزار میدهد، میتواند درک ما از خود را افزایش دهد.»
درس ۲: درس دیگری از زندگی که معادله خرد را ارتقا میدهد، داشتن نگرشی بخشنده است.
هرقدر که خرد ما افزون شود، تمایل بیشتری به بخشش خواهیم داشت. یکی از نشانههای حقیقی خرد این است که هنگام آزار دیدن از دیگران، برای درک چرایی رفتار او تلاش کنیم؛ نهآنکه ناخودآگاه به دنبال تلافی و انتقام برآییم. همانطور که بارها گفته شده است، «چشم در ازای چشم» باعث میشود که همه جهان کور شوند. همواره به خود یادآوری کنید که خشم میتواند آسیبهای زیادی بزند. زمانی که خشم کنترل را در دست بگیرد، خرد ناپدید میشود. واقعیت آن است که بدون بخشش، به سادگی درگیر چرخههایی بیپایان از تنفر و انتقام خواهید شد. با این حال، اگر بتوانید ببخشید، خود را آزاد ساختهاید. این نکته را هم باید به خود یادآوری کنید که بخشش، ویژگی بزرگان و قدرتمندان است. علاوه بر آن، بخشش شامل مولفهای از همدردی با خود است؛ به این معنی که باید قادر به بخشیدن خود هم باشید. باید به خود یادآوری کنید که به قدر کافی خوب هستید.
درس ۳: یکی دیگر از درسهای زندگی مرتبط با معادله خرد، مربوط به احساسی تاریک به نام حسادت است.
همانطور که شاید خودتان هم متوجه شده باشید، زمانی که همواره به مقایسه خود با دیگران میپردازید، ذهنتان در صلح و آرامش نخواهد بود. تعیین ارزش خود از طریق دیگران، روش (مناسبی برای) زندگی نیست. با بنده حسادت بودن، فقط به خود و اطرافیانتان آسیب خواهید زد. به راستی، تلاش برای بالا کشیدن خود از طریق زمین زدن دیگران، فقط به یک زندگی محنتبار میانجامد. در طرف مقابل، خرد به معنای آن است که بینیاز از مقایسه دائمی زندگی خود با دیگران، از آن لذت ببرید. تعجب ندارد که مردم خردمند میدانند چگونه احساسات تنگنظرانه خود را محدود کنند.
درس ۴: متاسفانه یکی از ضعفهای اساسی ما بهعنوان انسان، ناتوانی در تمایز نیازهایمان از «حرصها» است.
اگر مستعد حرص هستید، خردمندانه است به خودتان یادآوری کنید که ادامه این مسیر به نارضایتی شما میانجامد؛ چرا که هیچگاه قادر به تامین تمام خواستههایتان نخواهید بود. در حقیقت، میتوان حرص را به سطلی تشبیه کرد که یک سوراخ در ته آن است. هیچوقت نمیتوانید چنین سطلی را پر کنید. واضح است که افراد حریص، ارزش خود را با جایگاه مالیشان تعیین میکنند. در نتیجه برای افزایش امتیاز خود، به دنبال مادیات، قدرت و جایگاه میروند. از طرف دیگر، حرص شدید، بهواقع یک مسأله مالی نیست. ریشه آن را باید در ذهنی ناآرام جست. به نوعی میتوان آن را اعتیاد دانست. متاسفانه افراد حریص از طریق ذهن ناآرام خود برای دیگران نیز دردسر ایجاد میکنند. اگر به دنبال خرد هستید، گفته سرخپوستان سنکا را به یاد داشته باشید: «انسانی که دارایی کمی دارد، فقیر نیست؛ انسانی که خواستههای زیادی دارد، فقیر است.»
درس ۵: ضربالمثلها به ما آموختهاند که «حتی یک احمق تا زمانی که ساکت باشد و لبهایش را نگشاید، خردمند بهنظر میرسد.»
همه تا زمانی که سخن نگفته باشند، خردمند به نظر میرسند. در طرف مقابل، ممکن است در سخن نگفتن، خردی واقعی نهفته باشد. افراد خردمند میدانند که چه زمانی سخن بگویند و چه زمانی سکوت کنند. آنها درک میکنند که شنیدن چقدر مهم است. آنها ممکن است این نکته را هم کشف کرده باشند که هرقدر کمتر حرف بزنند، بیشتر گوش خواهند داد. به کلام دیگر، افراد خردمند در سکوت شیواترند. در طرف دیگر، افراد نادان بیش از آنکه ببینند یا فکر کنند، سخن میگویند. آنها متوجه نیستند که واژگان بیان شده را به سختی میتوان بازگرداند. همچنین مهم است که به سخنان گفته نشده، گوش داد.
درس ۶: یکی دیگر از نشانههای خرد، انتخاب خردمندانه جنگهایتان است.
مردم خردمند میدانند که هرچیزی ارزش جنگیدن را ندارد. آنها میدانند که چگونه مسائل مهم را از غیرمهم تفکیک کنند. آنها درک میکنند که گاهی خردمندانهتر آن است که دست به چیزی نزنند. علاوه بر آن، متوجه هستند جنگهایی را که در آنها شرکت نکردهاند، لزوما نباختهاند و به این نتیجه رسیدهاند که حفظ آرامش اغلب بسیار بهتر از آن است که حق با آنها باشد.
آنها در انتخاب جنگهایشان بهویژه این نکته را در نظر دارند که هیچگاه با یک نادان بحث نکنند. همانطور که گفتهاند «هیچگاه با یک خوک کُشتی نگیرید؛ هر دوی شما گلآلود میشوید و خوک از آن لذت میبرد.»
درس ۷: شجاعت بخش مهم دیگری از معادله خرد است.
یک نکته مهم که باید به یاد داشته باشید، این است که شجاعت فقدان ترس نیست بلکه پیروزی بر آن است. ممکن است از چیزهایی بترسید که به تصور خود توان انجام آنها را ندارید. شجاعت به معنای غلبه بر این ترس است؛ به اینکه اجازه ندهید ترس شما را کنترل کند. با این حساب، هنر زندگی انتخاب گزینههای ایمن و کمخطرتر نیست. برخلاف آن، زندگی کردن به معنای اتخاذ شیوهای است که ارزش زیستن داشته باشد. مردم خردمند جنبهای از حقیقت را در این گفته فردریش نیچه تشخیص میدهند که «آنچه ما را نکشد، قویترمان خواهد کرد». بسیاری از ابداعات و دستاوردهای بزرگ بشر در زندگی، توسط افرادی انجام شده است که هنگام کمامیدی و حتی ناامیدی، شجاعت ادامه مسیر را داشتهاند. شاید بدیهی باشد ولی بهتر است حسرت کارهایی را داشته باشیم که کردهایم، نه کارهایی که نکردهایم.
درس ۸: افراد خردمند میدانند که شادی در بیرون نیست؛ درون شماست.
به عبارت دیگر، برای شاد بودن نباید به دیگران (و شرایط بیرونی) تکیه کنید. شادی مسوولیت شماست. افراد خردمند متوجه شدهاند که بخشی از معادله شادی، پایان دادن به نگرانی درباره چیزهایی است که توان تغییرش را ندارند.
در عوض، میتوانید انرژی خود را روی مواردی بگذارید که توان تغییرشان را دارید. همچنین شادی از به دست آوردن چیزی که فاقدش هستید، ایجاد نمیشود. شادی، ناشی از تشخیص و قدردانی از چیزهایی است که هماکنون دارید. به عبارت دیگر، شاد بودن تا حد زیادی ناشی از نگرش فرد است. ناشی از شیوه نگاه او به زندگی است.
ظهور رهبران سازمانی خردمند
خردمندان میدانند که زندگی مانند جزر و مد حرکت میکند. در زندگی با بالا و پایینهای زیادی مواجه خواهیم شد. از این رو، میتوان آن را شبیه یک سفر دانست نه یک مقصد. در این سفر، ممکن است تغییرات، رشد و اکتشافهای مختلفی را تجربه کنیم. هنگام این تجربیات و تغییرات، یک انتخاب خواهیم داشت: میتوانیم خردمند شویم یا کور بمانیم. خوشبختانه، در طی این سفر، هنر پیر شدن مهربانانه و باآرامش، بخشی از معادله خرد خواهد بود. متاسفانه همانطور که بنجامین فرانکلین گفته است «تراژدی زندگی این است که بسیار زود پیر میشویم و بسیار دیر خردمند.» البته این احتمال وجود دارد که برای پیر و خردمند شدن، باید ابتدا جوان و احمق باشیم.
این مقاله که برگرفته از کتاب «رهبری خردمندانه» (Leading Wisely) بود و ابتدا در آوریل ۲۰۲۲ در پایگاه علمی وایلی منتشر شد، تلاش کرد که درسهایی از خرد صدها مدیر و رهبر سازمانی را به شما انتقال دهد. از نظر نویسنده، خرد لازمه حل چالشهای بزرگ و پیچیده کسب و کارها در محیطهای پرتلاطم امروزی است. از طریق آن میتوان نگاهی متفاوت و بدون استرس به موضوعات و انتظارات امروزی داشت. بهعنوان مثال، همدردی به عنوان نخستین مولفه پیشنهادی نویسنده در معادله خرد، به سادگی باعث میشود که نگاه متفاوتی به سیاستهای سازمانی نسبت به کارکنان، جامعه، محیطزیست و به طور کلی ذینفعان آن داشته باشیم.
افزایش قدرت تصمیمگیری و سرعت تشخیص عمیق و ریزنگری در مسائل، آن هم در جهانی که احتمالا بیش از هر زمان ما را سطحینگر و شتابان کرده است، از مهمترین مزایایی است که کسب خرد میتواند نصیب رهبران کسب و کار کند. در هر صورت، بهرهگیری از خرد و اشتراک آن با دیگران به نوعی از الزامات این مسیر خرداندوزی است. اگر نتوانیم خردی را که در طول زمان کسب میکنیم، با دیگران به اشتراک بگذاریم، به موهبتی بلااستفاده دست یافتهایم. با این حساب، چالش دیگر شما، انتقال خرد خود به نسل بعد است.