آیا داشتن سرگرمیهای جدی، شما را به یک مدیر موفق تبدیل میکند؟
رابطه عملکرد مدیران ارشد و سرگرمیهایشان
آیا سرگرمیهای جدی، شما را به یک رهبر خوب تبدیل میکنند؟ مطالعاتی در رابطه با عملکرد مدیران ارشد و سرگرمی هایشان انجام شده. تعداد این مطالعات کم است و هیچ یک از آنها یک پاسخ قطعی به این سوال ندادهاند. مثلا، مدیران ارشدی که علاوه بر مدیریت، خلبان هم هستند، خلاقیت بیشتری در مدیریت دارند و مدیرانی که دوی ماراتن کار میکنند، عملکرد شرکت را بهبود میبخشند اما مدیرانی که بیش از حد گلف بازی میکنند، ممکن است به ارزش سهام شرکت صدمه بزنند.
ما تصمیم گرفتیم در تحقیقاتمان به این سوال جواب دهیم که «چرا مدیران ارشد با وجود این همه مشغله، همیشه برای سرگرمیها و علایقشان وقت میگذارند؟ آیا فکر میکنند این فعالیتها روی عملکردشان تاثیر مثبت دارد؟» برای پاسخ به این سوال، سراغ ۵۰۰ شرکت برتر شاخص S&P رفتیم تا ببینیم آیا درباره سرگرمی مدیرانشان اطلاعاتی منتشر کردهاند یا خیر. معلوم شد که ۵۶ نفر از این مدیران، هر کدام یک سرگرمی جدی دارند که به واسطه آن، معروف شدهاند. برای پیدا کردن این اطلاعات، همه جا را گشتیم. هزاران ویدئو، مقاله و پستهایی که درباره این مدیران و سرگرمیهایشان در شبکههای اجتماعی منتشر شده بود، با دقت دیدیم و خواندیم. این به ما کمک کرد تا به یک تصویر دقیق و جامع برسیم: از نظر این مدیران و دیگران چه رابطهای میان این سرگرمیها و مدیریتشان وجود دارد؟
برای اثبات و تکمیل اطلاعاتی که از منابع عمومی به دست آورده بودیم، امیلیا، یکی از همکارانمان، با ۱۷ نفر از مدیران ۵۰۰ شرکت برتر دنیا (هم بر اساس شاخص فورچون و هم S&P) بهطور خصوصی مصاحبه کرد و از آنها درباره سرگرمیهایشان پرسید و اینکه آیا سرگرمی جدیای دارند و اگر دارند، چقدر برایشان مهم است و چه تاثیری بر مدیریتشان دارد.
مدیران ارشد اجرایی، چه در مصاحبههای عمومی و چه خصوصی، میگویند که سرگرمیها کمک میکنند فشارهای شغلی کمتر اذیتشان کند. آنها عموما بخش قابلتوجهی از زمان خود را صرف سرگرمیهایشان میکنند. حتی یکی از آنها میگفت که از مدتها قبل برای سرگرمیاش برنامهریزی میکند و تقویم خود را علامت میزند که مبادا کار، سرگرمیهایش را تحتالشعاع قرار دهد.
حالا سوال اینجاست که این سرگرمیها چطور به مدیران کمک میکنند؟ ما پاسخهای مشابهی شنیدیم که بعضی از آنها از این قرارند:
سرگرمی باعث میشود کاملا از کار فاصله بگیریم:
بسیاری از مدیران ارشد میگویند که شغلشان دارد هر روز پیچیده تر میشود. تیم و حوزه فعالیتشان هر روز متنوع تر میشود. همیشه موضوعی هست که باید به آن رسیدگی کنند و همین باعث شده همیشه ذهنشان درگیر کار باشد، حتی در اوقات فراغت. یکی از مدیرانی که با ما مصاحبه میکرد، آهی کشید و گفت: «بعضی وقتها، کار همه زندگی ات را فرا میگیرد. حتی وقتی داری غذا میخوری یا میخوابی یا با دوستان و خانواده ات هستی، فکرت درگیر کار است.»
طبق تحقیقات، این کمکی به عملکرد آنها نمیکند: استرس بیش از حد به پرخاشگری و کاهش رفتارهای مثبت رهبری منجر میشود و اجازه نمیدهد تفکر استراتژیک داشته باشیم. برای جلوگیری از درگیریهای فکری، باید بتوانیم گاهی کاملا از کار جدا شویم و به این منظور، دراز کشیدن روی مبل یا وقت گذراندن با عزیزانمان کافی نیست.
طبق تحقیقات ما، تنها چیزی که کمک میکند کاملا ذهنتان را از کار خالی کنید، انجام سرگرمیهایی است که به آنها عشق میورزید. «اندی ویلسون»، مدیر ارشد شرکت الکترونیک آرتز (تولیدکنند بازیهای کامپیوتری EA) میگوید: «من جیوجیتسو که یک جور ورزش رزمی است تمرین میکنم و میدانید، وقتی یک نفر دارد سرتان را از تنتان جدا میکند، به جز آن به چیز دیگری نمیتوانید فکر کنید.»
البته اگر واقعا به سرگرمی تان علاقه داشته باشید، نیازی نیست تا این حد پیش بروید. حتی جمع کردن برچسب یا درست کردن کارت تبریک میتواند طوری شما را سرگرم کند که به هیچچیز دیگری فکر نکنید، مثل «مارک تیرر» مدیر سابق شرکت تجهیزات دندانپزشکی «دنتسپلای»، یا میتوانید در یک گروه موسیقی، گیتار بزنید، مثل «جورج برت» رئیس هیات مدیره شرکت دارویی «کاردینال هلث.» یکی از مدیران که یک خلبان آماتور هم هست، میگفت: «یکی از خوبیهای پرواز این است که برای آنکه ایمن پرواز کنی، نمیتوانی و نباید به چیز دیگری جز پرواز فکر کنی.»
سرگرمی یعنی تلاش دائمی برای رسیدن به خود واقعیتان:
پرداختن به فعالیت غیرکاری که واقعا به آن علاقه دارید، باعث میشود دائما خودتان را اصلاح کنید تا در آن زمینه استاد شوید. بسیاری از مدیران مورد مطالعه ما در زمینه سرگرمیهایشان به قلههای موفقیت رسیدهاند. مثلا «مایک گرِگویر»، مدیر ارشد CA و «ریک والاس»، مدیر ارشد KLA Tencor، هر دو عاشق دوچرخه سواریاند و در مسابقات خطرناکی مثل «لیدویل ۱۰۰» و «دث راید» که هر دو در کوهستان برگزار میشوند، شرکت کرده و به خط پایان رسیدهاند. «لئو دنو» مدیر ارشد Entergy تا حالا در مسابقات مرد آهنین چهار مدال دریافت کرده. در سال ۲۰۱۶، «بیل دمچک»، مدیر ارشد شرکت بانکداری PNC در مسابقات قهرمانی سه گانه که هر سال در آمریکا برگزار میشود، توانست در گروه سنی خودش مقام سی و ششم را کسب کند. این رقابتها بیش از ۵ هزار شرکتکننده دارد. «شان هیلی»، مدیر شرکت مدیریت سرمایه AMG در مسابقات ماهیگیری وایت مارلین مقام آورده است.
گرچه حس رقابت در انسان انگیزه ایجاد میکند اما برای بسیاری از این مدیران، آنچه مهم است، رسیدن به بالاترین حد پتانسیل هایشان است و هر درسی که در این زمینه بگیرند، در محل کار از آن استفاده میکنند. یکی از مدیران میگفت که طی دوران بحرانی کسبوکارش، تجربیاتش بهعنوان یک بازیکن کمک کرده بود از آن شرایط نجات پیدا کند. او در اینباره میگوید: «یاد گرفتم که هرگز ناامید نشوم. یاد گرفتم که باید تا جایی که میتوانم سخت و سریع کار کنم تا وقتی که مربی من را از زمین بیرون بکشد. پس هر روز صبح که از خواب پا میشدم، نگاهی به وضعیت کسبوکارم میکردم و با خودم میگفتم مربی هنوز من را از بازی بیرون نیاورده، پس باید تمام تلاشم را بکنم.»
سرگرمی به شما درس تواضع میدهد:
هر چه مقام یک مدیر بالاتر باشد، بیشتر نیاز به یادآوری دارد که او هم یک آدم معمولی مثل بقیه آدمهاست. شواهد نشان میدهد که تواضع مدیران سطوح بالا، باعث افزایش مشارکت کارکنان تا پایینترین سطوح و بهبود عملکرد کلی سازمان میشود. بعضی از مدیران مورد مطالعه ما به اهمیت مهار غرور و تکبر اشاره کردند. یکی از آنها میگفت: «خیلی خوب است کارهایی انجام دهیم که کمک میکنند خاکی باشیم.»
وقتی صحبت از سرگرمی در میان باشد، برای مدیران مهم نیست که بهترین باشند. مثلا مایک گرگوری وقتی با همکاران دوچرخه سوارش مسابقه میدهد، از بقیه سریع تر نیست. او به اصطلاح دوچرخه-سواران، فقط یک «خدماترسان» است؛ عضوی که به افراد حرفهایتر کمک میکند تا مسابقه را ببرند، حتی اگر لازم باشد، دوچرخه اش را به آنها میدهد و خودش از مسابقه خارج میشود. «نیک ایکینز»، مدیر ارشد شرکت AEP از طبل نوازی در مراسمهای خیریه میگوید: «بهعنوان یک مدیر، شما همیشه معروف و زیر ذرهبین هستید ولی در خیریه، ما فقط یکسری آدم معمولی بودیم که برای کمک استخدام شده بودیم.»
سرگرمی کمک میکند «کنترل کامل» را تجربه کنید:
در گذشته، مدیران ارشد دارای قدرت مطلق بودند و میتوانستند به تنهایی، مسیر و سرنوشت یک سازمان را تغییر دهند. اما سیستمهای پیچیده، نفوذ بیشتر سهامداران و سرعت سرسامآور تغییرات به مرور دست به دست هم دادند تا جایگاه آنها متزلزل شود. گرچه از نظر روانشناسی، احساس تسلط بر کاری که انجام میدهیم، یکی از نیازهای ابتدایی است اما شاید تعجب کنید که مسلط شدن بر اوضاع در سطوح بالاتر سختتر است و مدیران برای آنکه خودشان را با این تغییرات وفق دهند، ممکن است تعادل احساسی خود را از دست بدهند، به خصوص وقتی که انتظارات هیچ تغییری نکرده و هنوز، هم خودشان، هم بقیه انتظار دارند که مدیر ارشد، همه کاره و کاملا بر اوضاع مسلط باشد. یکی از مدیران میگفت: «من بلافاصله پس از بحران اقتصادی به تیم دوچرخهسواری پیوستم. در آنجا یک قانون وجود داشت، من روی این کنترل دارم. نمیتوانم دنیا را کنترل کنم اما میتوانم نحوه تمرین کردنم را کنترل کنم. من نیاز دارم کنترل یک کار را تا حدی در دست داشته باشم.»
سرگرمی باعث ایجاد ارتباطات متفاوت و عمیقتر با کارکنان میشود:
بیشتر مدیرانی که یک سرگرمی جدی دارند راهی پیدا کردند تا از طریق آن با کارکنان خود ارتباط برقرار کنند. «لیپ بو تن» مدیر ارشد «کدنس» (Cadence) در مسابقات سالانه بسکتبال که توسط سازمانشان برگزار میشود، شرکت میکند. «دنیسمویلنبرگ»، مدیر شرکت بوئینگ، هنگام بازدید از شعبههای شرکتش در کشورهای مختلف دنیا، با تیم کارکنان آن شعبهها دوچرخهسواری میکند. «آرن سورنسون»، مدیر هتلهای زنجیرهای ماریوت هم همینطور. او با کارکنانش در مسابقات دو شرکت میکند.
این فعالیتها فرصتهای ارزشمندی برای دریافت بازخورد و نظرات کارکنان هستند. رهبران ارشد باید بدانند در سازمانشان چه میگذرد. باید روایات کارکنان که فرهنگ سازمان را شکل میدهد بشنوند. اما آنها معمولا در این زمینه موفق نیستند چون اطلاعات، تا از کانالهای سلسله مراتبی عبور کند و به دست آنها برسد از دهها فیلتر رد میشود. فعالیتهایی مثل دویدن با کارکنان یا پیوستن به تیم ورزشی شرکت، یک راه عالی برای دسترسی به کارکنانی است که عموما خارج از دایره ارتباطی مدیران هستند.
البته مدیران هشدار میدهند که استقلال طرفین باید حفظ شود. بعضیها با کارکنانشان تبادل نظر میکنند اما بعضی دیگر، بیش از حد به کارکنان میدان میدهند، همیشه در دسترس آنها هستند و به آنها اجازه نفوذ میدهند. میان این دو، مرز باریکی وجود دارد.
سرگرمیها اصالت رهبری شما را تقویت میکنند:
اصالت رهبری یعنی خودآگاهی. یعنی واقعی بودن. رهبران اصیل، ویژگیهای شخصیتی و ارزشهای خود را میشناسند و سبک رهبریشان، مطابق با همین ویژگیهاست. هویت یک رهبر اصیل بر اساس داستان زندگیاش شکل گرفته: اینکه چگونه به یک رهبر سازمانی تبدیل شده. بسیاری از مدیران مورد مطالعه ما از سالها قبل، در دوران دانشگاه یا حتی قبلتر به دنبال علایقشان رفتهاند و حالا این سرگرمیها، جزئی از زندگی آنها شده چون سرگرمیها نه تنها منعکسکننده ارزشهای آنها هستند، بلکه نشاندهنده هویت آنها نیز هستند. ایکینز میگوید: «من هنوز هم خودم را یک نوازنده طبل میدانم.»
سرگرمیها شما را به یک رهبر بهتر تبدیل میکنند:
دو نفر از مدیران میگفتند: «(سرگرمی) باعث میشود بهتر فکر کنم» و «به من انرژی میدهد. به نظر من انرژی با موفقیت و لذت و تاثیرگذاری ارتباط مستقیم دارد.» «دن شلمن»، مدیر ارشد پیپال (PayPal) سالهاست که ورزش رزمی کار میکند و خیلی از درسهای مدیریتیاش را از همین ورزش گرفته، مثلا «همیشه در حرکت باشید چون اگر بیحرکت بمانید، انگار رقیب میخواهید به شما ضربه بزند» یا «در بحرانها آرامش خود را حفظ کنید تا از درگیری غیرضروری با رقیبان جلوگیری کنید.» او میگوید: «درسهای مدیریتیای که من از ورزشهای رزمی گرفتهام، بسیار بیشتر از چیزهایی بوده که در کلاسها یاد گرفتهام.» «آدنا فریدمن»، مدیر ارشد نزدک (Nasdaq) ایمان دارد که تکواندو کار کردن، مهارتهای رهبریاش را تقویت کرده. جورج برت که سالها بهطور حرفهای موسیقی کار میکرده، میگوید عشقش به موسیقی در اعتبار و اصالتش بهعنوان یک رهبر نقش داشته و روی نحوه رهبریاش تاثیر بسزایی گذاشته.
آیا دارید در تقویمتان به دنبال جای خالی میگردید و فکر میکنید چطور میتوانید برای سرگرمیتان جا پیدا کنید؟ یکی از تحقیقات اخیر مجله کسبوکار هاروارد نشان میدهد که مدیران ارشد هر روز بهطور متوسط ۱/ ۲ ساعت وقت آزاد دارند که میتوانند این زمان را به شکلهای مختلف بگذرانند، از استراحت تا پرداختن به سرگرمیها، حتی اگر این دو ساعت در طول روز پخش شده باشد. به قول یکی از مدیران، داشتن یک سرگرمی غیر کاری، قشنگیاش به این است که «هر طور شده برایش وقت پیدا میکنید.»
ارسال نظر