نگاه دیگران-بخش پنجاه ویکم
استاد بازیها: هنری کیسینجر و هنر دیپلماسی خاورمیانهای
این نشانههای بد باعث شد که کیسینجر به این فکر کند که در نشست سران یعنی نشست «نیکسون-برژنف» که در ۲۲ و ۲۳ ژوئن در واشنگتن و سپس در سن کلمنته برگزار میشود، چگونه به این موضوع نزدیک شود. او به نیکسون توضیح داد که سادات منتظر بود ببیند که آیا ابرقدرتها میتوانند فشاری را برای تعهد اسرائیل به عقبنشینی کامل اعمال کنند یا خیر؟ اما اگر تحرک دیپلماتیک قابل قبولی نبود، در این صورت «سادات همچنان به تداوم ازسرگیری خصومتها بهعنوان تنها انتخاب خود ادامه میدهد.»
بااینوجود، توصیه کیسینجر به نیکسون یک توصیه معقول بود: او باید با برژنف درباره یک بیانیه کلی اصولی به توافق برسد که او فکر میکرد میتواند یک سال دیگر آن را بخرد. در راستای آماده شدن برای این رویکرد، او پیشنویس خود را با اسرائیلیها بررسی کرد تا ببینید آنها چه انعطافی ممکن است برای او به خرج بدهند و آن را مجاز شمرند. دینیتز با پیام واضح مایر برگشت: «باید بدانید که اسرائیل فقط با یک کاغذی میتواند زندگی کند که فضایی برای مذاکرات درباره تغییرات اساسی در مرزها برای ما باقی گذارد نه بر اساس عدمتغییر یا فقط اصلاحات جزئی.» بهعبارتدیگر، همانطور که کیسینجر به دینیتز گفت: «شما ترجیح میدهید که هیچ مدرکی نداشته باشید و تنها سندی که ما میتوانیم استفاده کنیم چیزی است که شما با آن مخالف خواهید بود.»
رفتار برژنف در اجلاس سران باید بهعنوان هشداری دیگر تلقی میشد. شش هفته قبلتر، در دیدار تدارکاتی در کلبه شکار برژنف در «زاویدوو»، او بارها به کیسینجر هشدار داده بود که جنگ ممکن است در طی- یا اندکی بعد از- سفر او به ایالاتمتحده رخ دهد. اما او ظاهرا فراموش کرده بود که این موضوع را با نیکسون در طول روز مذاکره در میان بگذارد؛ نشانهای از اینکه این مساله چقدر اولویت پایینی برای هر دو رهبر داشت. سپس، در یک تحول سوررئال در سن کلمنته در آخرین شب اجلاس، پس از بازنشستگی، برژنف خواستار آن شد که درباره خاورمیانه بحث کند. سرویس مخفی باید رئیسجمهور و مشاور امنیت ملی را از رختخواب خود برای این گردهمایی آخر شب بیرون میکشید که در زمان مطالعه نیکسون رخ داد.
برژنف به نیکسون هشدار داد: «اگر هیچ شفافیتی درباره اصول وجود نداشته باشد، ما برای جلوگیری از شعلهور شدن وضعیت نظامی مشکل خواهیم داشت.» نیکسون بعدها فوریت پیام برژنف را به خاطر میآورد: «تا زمانی که اسرائیلیها عقبنشینی نکنند، مصریها و سوریها حمله خواهند کرد و آنها بهزودی این کار را انجام خواهند داد.» رهبر شوروی آشکارا حسی از آن چیزی داشت که فراتر از افق در خاورمیانه بود و حداقل میخواست بهطور رسمی اعلام کند که به همتایان آمریکایی خود هشدار داده است. بااینحال، پیشنهادی که او بر آنها تاکید کرد -تلاشی مشترک برای تحمیل عقبنشینی کامل بر اسرائیل- کاری نشدنی است. در آن زمان، نیکسون آنقدر تحتفشار شدید بحران واترگیت بود که نمیتوانست دیگر نگران بحران در حال گسترش در خاورمیانه باشد.
کیسینجر آشکارا دست به یک اجرای عجیبوغریب زد بهعنوان نشانهای از اینکه برژنف فهمید «که متحد ما [اسرائیل] به لحاظ نظامی قویتر است و ما کلید اقدامات دیپلماتیک برای حلوفصل آن را در دست داریم.» وقتی دو هفته بعد وزیر امور خارجه، یعنی راجرز، به نیکسون و کیسینجر اطلاع داد که به دنبال راهاندازی یک ابتکار جدید برای ترویج گفتوگوهای مخفیانهی اسرائیل و مصر در واشنگتن است، نیکسون از هیگ خواست تا آن را فورا خاموش کند. در عوض، کیسینجر همچنان به دنبال تلاشی بیقاعده و در هم و برهم برای رسیدن به توافق با شوروی درباره بیانیه اصول کلی بود.او در ۳ژوئیه به دینیتز گفت: «ما باید توهم حرکت بدهیم و از نمایش اجتناب کنیم.» اما حتی این برای مایر خیلی زیاد بود. او به دینیتز دستور داد که به «شائول» بگوید که از او میخواهد «که از این سند بِبُرد» زیرا ضروری بود که قبل از انتخابات اسرائیل، هیچ بیانیه اصولی وجود نداشته باشد.
سادات اکنون فهمیده بود که تهدید او به جنگ «غیرقابل اجرا» شده است؛ زیرا ابرقدرتها با مصر و اعراب «هنوز به عنوان اجساد» رفتار میکردند. او [سادات] در ماه اوت توافقنامهای را با اسد منعقد کرد درباره حمله غافلگیرانه و هماهنگِ دو جبههای به اسرائیل و یکی هم با ملک فیصل در عربستان سعودی برای تامین مالی خریدهای تسلیحاتی مصر و استفاده از منابع نفت این پادشاهی برای حمایت از تلاشهای جنگی. تا آن زمان اتحاد شوروی تمام سلاحهایی که سادات برای حمله محدود به کانال – که حالا درباره آن تصمیم گرفته بود- نیاز داشت تامین کرده بود. تا سپتامبر، کیسینجر که با شورویها درباره بیانیه اصول کلی بهجایی نرسیده بود، از روش خود یعنی رویکرد «حرکت بدون تحرک» احساس ناراحتی کرد؛ رویکردی که میرفت تمام اعتبار خود را از دست بدهد. او تصمیم گرفت دوست خوب خود «اردشیر زاهدی»، سفیر شاه ایران در واشنگتن را به خدمت بگیرد.
زاهدی برای آزمایش مجددِ تمایل سادات به پذیرش رویکرد «گامبهگام» کیسینجر با اسماعیل در ژنو دیدار کرد. زاهدی با پاسخ مثبت بازگشت. بااینحال، اسرائیل باید پیشاپیش اصل عقبنشینی کامل از سینا را بپذیرد. این چیزی بود که کیسینجر از قبل میدانست که نمیتواند مایر را متقاعد کند که پیش از انتخابات اسرائیل - که اکنون برای ۳۰ اکتبر برنامهریزیشده بود - این کار را انجام دهد. بنابراین او به تاکتیک دیگر خود مبنی بر تشویق اسرائیلیها به اتخاذ یک ابتکار عمل برای ایجاد حس تحرک بازگشت. در ۱۰سپتامبر، او به دینیتز روشی را یادآوری کرد که «لی دوک تو» را غرق در پنج مقاله آمریکاییِ پشت سر هم کرد که نشان میداد که اگر مذاکرات شکست بخورد، دلیل آن ناسازگاری هانوی بوده است.
یک ابتکار اسرائیلی میتواند به همین صورت عمل کند یعنی افراطگرایی در خواستههای اعراب را به شکل نمایش درآورد. برای تاکید بر اینکه اهداف او حداقلی بودند، او به دینیتز یادآوری کرد که «من علاقهای به جایزه صلح نوبل ندارم ….استراتژی من این است که اعراب را خسته کنم.» او ملتمسانه از دینیتز خواست به مایر توضیح دهد که «در یک دوره معقول پس از انتخابات، ما باید به این سوال پاسخ دهیم که چگونه بازی را بدون صرفنظر کردن از کارتهایی ادامه دهیم که برای ما حیاتی هستند.»