استاد بازی‌‌ها: هنری کیسینجر و هنر دیپلماسی خاورمیانه‌‌ای

چنین بحث‌‌‌های غیررسمی و محرمانه‌ای اغلب می‌توانند به‌طور موثر از سوی دیپلمات‌ها مورد استفاده قرار گیرند تا انعطاف‌پذیری طرف مقابل را بررسی کنند یا پیامی را انتقال دهند که حساس‌تر از آن باشد که بخشی از گزارش رسمی یک دیدار باشد. با پرداختن به مساله لیبی به عنوان دستیار وزیر امور خارجه در امور خاور نزدیک، من وظیفه گشودن کانال محرمانه مذاکراتی با رئیس اطلاعات معمر قذافی یعنی «موسی کوسا» را داشتم تا همکاری بر سر پیگرد قانونی عاملان لیبیایی بمب‌گذاری در پرواز «پان‌ام ۱۰۳» و غرامت برای خانواده‌های قربانیان را تضمین کنم.

بین جلسات مذاکره رسمی، من و موسی کوسا در باغچه ویلای دریاچه ژنو قدم زدیم که میزبان ما شاهزاده «بندر بن سلطان»، سفیر وقت عربستان در آمریکا، در اختیار ما گذاشته بود. من در مورد حملات لفظی ضد آمریکایی قذافی به کوسا شکایت کردم. او به من گفت که ما باید انتظار داشته باشیم که قذافی همچنان به انتقاد علنی از ما ادامه دهد، اما او از من خواست که این کار او را نادیده بگیرم. او گفت که قذافی تصمیم به عادی‌سازی رابطه با ایالات متحده گرفته است و مشاورانش «او را دوره کرده‌اند» تا اطمینان یابند که او به این تعهد وفادار می‌ماند. قذافی چنین کرد و لیبیایی‌های متهم را به دادگاه اسکاتلند تحویل داد، ۵/ ۱‌میلیارد دلار غرامت به خانواده‌ها داد و در نهایت، از برنامه هسته‌ای مخفی لیبی صرف نظر کرد.

قدم زدن کیسینجر در آن باغچه با اسماعیل چندان سازنده نبود. با وجود تابش آفتاب بهاری، غوغای پرندگان، و فوران رنگ گل‌ها، کیسینجر بعدها اعلام کرد که اسماعیل فقط حسی از آن وحشت را منتقل کرد. اما او به طرز جالبی به کیسینجر یادآوری کرد که مصر مایل است که در هر مذاکره‌ای جلوتر از سوریه باشد. سادات (در مصر) و حافظ اسد (در سوریه) در آن زمان شروع به هماهنگی برنامه‌های خود برای حمله‌ای غافلگیرانه به اسرائیل کرده بودند. شاید اسماعیل می‌خواست کیسینجر- به محض آغاز جنگ- به خاطر آورد که مصر قصد نداشت برای مدتی طولانی پا به پای سوریه برود، که این همان چیزی بود که از دل آن بیرون آمد. به گفته ترون، پس از وداع با کیسینجر، اسماعیل بیرون رفت. ترون دریافت که او در کنار نهری آن سوی باغچه نشسته و آشکارا تکان می‌خورد.

اسماعیل به رازدارِ خود در سیا گفت که کیسینجر به او توضیح داده که «اگر خواهان مداخله ما در اسرائیل هستید، باید یک بحران ایجاد کنید. ما فقط با مدیریت بحران سروکار داریم.» به گفته ترون، اسماعیل به این نتیجه رسیده بود که کیسینجر از مصر می‌خواست تا جنگ با اسرائیل را آغاز کند. ترون گزارش داد که او مصری‌های شوریده و مضطرب را در حالت گریه رها کرد. هر حرف ثبت نشده‌ای که زده شد، اما هم اسماعیل و هم کیسینجر فهمیدند که بازی روال خود را طی کرده است. آنها به احتمال ملاقات دوباره در ژوئن یا ژوئیه - اما بدون هیچ شور و شوقی- اشاره کردند. کیسینجر در توضیحی به دینیتز گفت: «تمام این تمرین عقیم است و هیچ چیز از آن حاصل نمی‌شود.»

نشانه‌های جنگ در حال افزایش بود. در آغاز ماه مه، سادات نیروها، توپخانه و تجهیزات پل‌سازی را به این کانال منتقل کرده و ارتش خود را در حالت آماده باش کامل قرار داد و از ورود دو اسکادران هوایی از لیبی و عراق استقبال کرد. ظرف چند روز سادات دستور عقب‌نشینی به نیروهایش را داد اما این هشدار محرز بود. به جای توجه به آن، اسرائیلی‌ها که در واکنش دست به یک بسیج نسبی زده بودند، به این نتیجه رسیدند که این فقط یک بلوف دیگر است و پیامی به واشنگتن ارسال کردند که این تصور رایج را تقویت می‌کرد که سادات جرأت حمله ندارد. چند روز قبل از ملاقات کیسینجر با اسماعیل، ملک حسین پیامی به کاخ سفید فرستاد و در آن هشدار داد که ممکن است مصری‌ها به زودی اقدام علیه اسرائیل را شروع کنند. بلافاصله پس از ملاقات با اسماعیل، کیسینجر یادداشتی از «ری کلین»- که ریاست دفتر اطلاعات و تحقیقات وزارت خارجه را به دست داشت- دریافت و ارزیابی خود را به این صورت ارائه داد که «از سر‌گیری خصومت‌ها تا پاییز بهتر از شرط‌بندی است» مگر اینکه یک ابتکار صلح بزرگ و معتبر وجود داشته باشد.

یادداشت کلین- با پیش‌بینی‌اش مبنی بر اینکه هدف سادات در ورود به جنگ متزلزل کردن وضع موجود و وادار کردن ابرقدرت‌ها به مداخله است- نشان داد که به طرز شگفت انگیزی آگاهانه بود. ارزیابی او چند روز بعد تقویت شد یعنی زمانی که پیام دیگری از جانب ملک حسین رسید که هشدار می‌داد «وضعیت به طور پیوسته بدتر می‌شود و حمله نظامی قریب الوقوع‌تر به نظر می‌رسد.»

04 (1)