اکونومیست تحلیل کرد
سه پیشفرض غلط ترامپ در پاره کردن برجام
روز هشتم ماه مه ترامپ با تبر به جان ارتباط آمریکا با برجام افتاد. برجام که برنامه هستهای ایران را برای چندین سال محدود ساخته بود و برای همیشه آن را تحت نظارت و بازرسیهای سرزده قرار داده بود و در ازای آن تحریمها علیه ایران را برداشته بود. خروج ترامپ از این توافقی که وی آن را «پوسیده و فاسد» خوانده بود، یکی از وعدههای انتخاباتی وی بود؛ اما او به ناگهان و با خشونت دستور افزایش تحریمها را صادر کرده است و نه بازگرداندن آنها را. به علاوه هر شرکتی که وارد کسب و کار با ایران شود، بدون توجه به اینکه این شرکت از کدام کشور است، از سوی آمریکا تنبیه خواهد شد.
از آنجا که سازمان ملل متحد اعلام کرده ایران به این توافق پایبند بوده است و حتی منتقدان این توافق هم به این موضوع اعتراف کردهاند، بنابراین این اقدام ترامپ مهر تاییدی بر استدلالهای دشمنان آمریکا زده است که آمریکا قابل اعتماد نیست و قواعد جهانی را که ادعا میکند به آنها پایبند است، زیر پا میگذارد. اکنون پرسشی که برای سایر طرفهای این توافق (روسیه، چین، آلمان، بریتانیا، فرانسه و اتحادیه اروپا) مطرح است این است که بعد از این چه میشود؟ پرسشی که برای کل جهان، بهویژه خاورمیانه مطرح است این است که چنین اقدامی در مورد توانایی دسترسی ایران به بمب هستهای به چه معناست؟
در بیانیه روز سهشنبه، ترامپ پاسخهای خود را ارائه کرد. او گفت که «آماده، مشتاق و قادر» است در مورد یک قرارداد جدید مذاکره کند تا آنچه را که تعرض منطقهای ایران و تسلیحات هستهای آن خوانده است، محدود سازد؛ البته او هیچ برنامهای برای این اهداف خود ارائه نکرده است. او همچنین از مردم ایران سربسته خواست که علیه حکومت شورش کنند.
واقعیت این است که برنامه ترامپ در اصل بر پایه یک گمان استوار است. نخست در این برنامه فرض شده است که با تحریمهای سنگینتر، اقتصاد ایران کمتر خواهد توانست بودجه ادوات جنگی در عراق، سوریه، لبنان و یمن را تامین کند. نخست آنکه جنگ برای ایران یک موضوع سازماندهیشده مالی نیست. دوم آنکه ترامپ چنین فرض کرده است که درد ناشی از تحریمهای جدید میتواند ایران را به میز مذاکره بازگرداند، همانطور که در مورد کرهشمالی چنین شد. به عقیده اکونومیست تحریمهای سنگین میتواند حکومتها را به مذاکره هدایت کند؛ چون این موضوع در توافقی که حالا ترامپ آن را رد کرده است، نشان داده شد. اما بهنظر نمیرسد ترامپ هیچ تصوری در این باره داشته باشد که چگونه مقامات ایران-افرادی که او به تازگی تعهدش در قبال آنها را رها کرده است- میتوانند از همه خواستههای او صرفنظر کنند و همچنان بهکار خود ادامه دهند.
شاید نکته این است که ترامپ به این موضوع امید بسته است که تحریمها چنان رنجی را ایجاد کنند که موجب تغییر حکومت شود؛ اما کاستروها در کوبا سالها در برابر تحریمها ایستادگی کردند. به عقیده اکونومیست، یک آرزو برپایه ظن و گمان را نمیتوان یک سیاست نامید، بلکه بهجای آن، طرفهای دخیل در توافق هستهای باید برای مواجهه با شکست برنامه ترامپ، تلاش کنند تا برجام را تا هر زمانیکه میتوانند حفظ کنند. یک هدف چنین تلاشی این است که برای ترامپ و حامیانش این موضوع به تصویر کشیده شود که قواعد بینالمللی اهمیت دارند. بهعنوان مثال اتحادیه اروپا باید دیدارهای خود با مقامات ایران را ادامه دهد و در برابر تحریمهای آمریکا علیه شرکتهایش به سازمان تجارت جهانی بهطور رسمی اعتراض کند، همان کاری که 20 سال پیش در زمان اعمال تحریمهای ثانویه آمریکا در مورد کوبا انجام شده بود. هدف دیگر این است که ایران از آغاز دوباره برنامه هستهایاش بازداشته شود.
نگاه واقعگرایانه اما این است که شاید چین و روسیه نخواهند ترامپ را از چالهای که خود برای خود کنده است در آورند و اتحادیه اروپا هم نمیتواند به تنهایی برجام را حفظ کند. دلار هنوز ارز مسلط جهان است؛ اگر چه ترامپ فرا رسیدن روزی را که چین تسویه حسابهای جهانی را به یوآن انجام دهد، تسریع کرده است. شرکتها در انتخاب بین فعالیت در آمریکا یا ایران بیتردید بازار بزرگتر را انتخاب خواهند کرد.
بنابراین ثمرات یک توافق نیمهکاره قابل چشمپوشی است و ایران دیر یا زود برنامه هستهای خود را از سر خواهد گرفت.
توافق هستهای در برابر چنین وضعیتی موضع گرفته بود و از پیش هشدار داده بود و گزینه بازگشت تحریمها را مطرح کرده بود.
بدون برجام، ایران بهدنبال آن خواهد بود که به همان نظام پیشین بازرسیهای محدود بازگردد تا سانتریفیوژهای جدید بسازد و اورانیوم را در سطح بالا غنیسازی کند. اگر برنامه ایران بهطور زیرزمینی ادامه یابد، اطلاعات کافی برای برآورد میزان تهدیدات برای غرب وجود نخواهد داشت. علاوه بر این، با افزایش تحریمها، ترامپ و جانشینان او حیطه عمل محدودی در متوقف کردن ایران در اختیار خواهند داشت. در عوض، آنها به اقدام نظامی پناه خواهند برد.
بیشک جنگ با ایران جنگی سبک نخواهد بود. آیا ترامپ بر سر سانتریفیوژهای بیشتری خواهد جنگید؟ ایران قادر خواهد بود که به سمت حد غایی فعالیتهای هستهای پیش برود. به رغم برنامههای سوری و عراقی که با یک ماموریت اسرائیلی نابود شدند، دانش فنی ایران و ظرفیتهای صنعتیاش را نمیتوان با یک بمباران نابود کرد. اگر ایران قصد دستیابی به تسلیحات اتمی را داشته باشد، آمریکا یا اسرائیل مجبور خواهند شد هر چند سال یکبار به ایران حمله کنند؛ اما این دو چگونه چنین اقدامی را توجیه کنند؟ تصور اینکه یکی از روسایجمهوری پیشین آمریکا یک توافق بینالمللی را بر اساس چنین دلایل ضعیفی و با چنین هزینه هنگفتی به کناری انداخته باشد هم دشوار است.
ارسال نظر