تاکتیک شناور شرکتها
افزون بر این از منظر سهامداران و صاحبان شرکت عدم تقسیم سود و انتقال آن به سرمایه شرکت در واقع امکان تصمیمگیری درباره تخصیص این منابع به فرصتهای سرمایهگذاری دیگر را از آنها سلب میکند. از طرف دیگر در صورتی که شرکت امکان استفاده از منابع مالی ارزانقیمت را داشته باشد و از پتانسیل اهرم خود استفاده نکرده باشد، بازده سرمایهگذاری سهامداران افت میکند. نقطه مقابل این شرایط حالتی است که شرکت امکان سرمایهگذاری در فرصتهای مناسب با بازده بالا را داشته باشد، ولی سهامداران بدون توجه به آن، تقسیم سود را در پیش بگیرند. این امر سبب میشود تا در بلندمدت، مزیتهای رقابتی شرکت از بین برود.
از سوی دیگر بنگاههای اقتصادی مختلف با رویکردهای مختلفی قابل طبقهبندی هستند. اما با توجه به اینکه در این نوشته تلاش میشود، کارکرد سیاست تقسیم سود یا عدم تقسیم سود مورد بررسی قرار گیرد، بنابراین تقسیمبندی صورت گرفته با این رویکرد خواهد بود. به این ترتیب شرکتهایی را که قابلیت تقسیم سود دارند میتوان به سه دسته تقسیم کرد: شرکتهای بدون فرصت توسعه، شرکتهای با فرصت توسعه نیازمند منابع مالی محدود و شرکتهای با فرصت توسعه نیازمند منابع مالی قابل توجه.
۱) شرکتهای بدون فرصت توسعه: این نوع شرکتها که عمدتا اقدام به تولید و فروش دستهای از محصولات با ظرفیت مشخص میکنند، برای اضافه کردن محصول جدید نیاز به استفاده از تکنولوژیهای جدید یا ظرفیتهای نوین دارند، اما با شرایط حاضر امکان ایجاد فرصت جدید و سرمایهگذاری در آن وجود ندارد. به عنوان مثال میتوان یک شرکت پتروشیمی را فرض کرد که با توجه به خطوط تولید خود امکان ارائه یک یا چند محصول را دارد و ایجاد ظرفیت جدید برای آن امکانپذیر نیست. در اینگونه شرکتها به نظر میرسد سیاست تقسیم سود حداکثری مناسب باشد. دلیل این موضوع نیز آن است که شرکت با باقی ماندن منابع مالی آزاد، توانایی تکرار بازده سرمایهگذاری قبلی را نخواهد داشت. به این ترتیب هر یک از سهامداران با منابع مالی بهدست آمده، میتوانند سرمایهگذاریهای مطلوب با بازده مناسب را انجام دهند. از طرف دیگر معمولا در این نوع شرکتها نسبت پی به ای (P/ E) سهام پایین خواهد بود.
۲) شرکتهای با فرصت توسعه نیازمند منابع مالی محدود: برخی شرکتها در محیطی از کسب و کار فعالیت میکنند که همواره بهبود محصولات، فرآیندهای تولید، بهبود تکنولوژی، اضافه کردن محصولات جدید و افزایش تدریجی ظرفیت تولید و فروش برای آنها امکانپذیر است. از طرف دیگر اینگونه شرکتها برای ادامه حیات در فضای رقابتی همواره نیاز به منابع مالی دارند. منابع مالی مورد نیاز برای موارد ذکرشده عمدتا محدود بوده و ارقام قابلتوجهی نیستند و به نوعی هزینههای سرمایهگذاری از جنس نگهداری کسب و کار خواهد بود. در اینگونه شرکتها پیشنهاد میشود سیاست تقسیم سود حداکثری پیگیری نشود. بهطوریکه با در نظر گرفتن منابع مالی مورد نیاز برای مصارف ذکر شده جانب احتیاط در تقسیم سود رعایت شود. این سیاست باعث میشود در بلندمدت شرکت بتواند با شرایط مناسبی به رقابت ادامه دهد و ثروت سهامداران افزایش یابد و مصارف انجام شده، بازده سرمایهگذاریهای شرکت را بهبود بخشیده و در نهایت فرصت جدید برای آن ایجاد کند. از طرف دیگر در دسترس بودن منابع برای اینگونه شرکتها امکان اتخاذ تصمیمات اقتضایی به فراخور نوسانات محیطی را تسهیل میکند. امری که زمینهساز قابل استفاده شدن فرصتهای محدود برای شرکت خواهد شد.
۳) شرکتهای با فرصت توسعه نیازمند منابع مالی قابل توجه: این نوع شرکتها در فضایی از کسب و کار در حال فعالیت هستند که به سرمایهگذاریهای سنگین برای ادامه فعالیت یا توسعه آن نیازمند هستند. چه بسا شرکت مفروض در طول یک زنجیره از محصولات در حال فعالیت باشد یا دستهای از محصولات یا خدمات را ارائه کند. تصمیمگیری در شرکتهای مزبور باید با در نظر گرفتن شرایط سرمایهگذاریهای جدید که عمدتا نیاز به منابع مالی زیاد دارد، صورت گیرد. اما قابل توجه است که امکان تامین این منابع تنها از طریق صاحبان سهام شرکت وجود ندارد و مدیران شرکت باید از منابع مالی اهرمی نیز استفاده کنند. از طرف دیگر نسبت اهرم یک شرکت نمیتواند از حدی بالاتر برود و نسبت اهرمی بسیار بالا نیز تبعات سنگینی دارد. به همین دلیل در این قبیل شرکتها برخی از سالها باید سیاست عدم تقسیم سود یا تقسیم سود حداقلی پیشنهاد شود. افزون بر این زمانی که سود انباشته تاثیر چندانی بر تجهیز سرمایهگذاریهای شرکت ندارد، پیشنهاد میشود سیاست تقسیم سود پیگیری شود.
ارسال نظر