رشد رفاه اجتماعی مشتریان با شرکتهای تکنولوژی پیشرو
بازشناسی انحصار در عصر دیجیتال
انحصارگری؛ قاتل رفاه اجتماعی
اگر به کتابهای پایه اقتصادی بازگردیم میبینیم که منفیبودن انحصار به مفهومی با نام «رفاه اجتماعی» باز میگردد. شاید این سوال برایمان ایجاد شود که رفاه اجتماعی چیست؟ میدانیم که اقتصاددانان مکانیزم بازار را بهترین مکانیزم برای تخصیص منابع کمیاب میدانند. برای هر محصولی که در بازار عرضه میشود تعدادی مشتری وجود دارد و تعدادی فروشنده. اما نکته مهمی که نباید از یاد برد آن است که ارزش این محصول در نظر تمامی این مشتریان یکی نیست. بهعنوان مثال در مورد آب آشامیدنی بستهبندیشده ممکن است یک مادر حاضر باشد قیمت بالایی بپردازد تا کودکش آبی را بیاشامد که به سلامتش اطمینان کامل دارد؛ اما در مقابل برای فرد دیگری شاید کیفیت آب بستهبندیشده اندکی بالاتر از آب شهری باشد ولی حاضر نباشد بابت این تفاوت رقم بالایی بپردازد.
جدای از این موضوع، با افزایش مصرف یک کالا، ارزش نسبی آن در ذهن مصرفکننده پایین میآید. هر چقدر یک منبع در دست انسان زیادتر باشد اضافه آن را برای کارهایی به کار میبرد که ارزش چندانی برای او ندارند، همین میشود که قیمت ارزان آب باعث میشود از آن برای شستوشوی ماشین یا آبپاشی حیاط استفاده شود. در نهایت این دو روند سبب میشود که نمودار تقاضای یک محصول نسبت به قیمت همواره شیبی رو به پایین داشته باشد. از طرف دیگر به دلیل افزایش هزینههای تولید، نمودار عرضه یک محصول شیب رو به بالایی دارد. حاصل برخورد این دو نمودار، قیمت تعادلی بازار را میسازد که اقتصاددانان اعتقاد دارند در این قیمت رفاه اجتماعی به حداکثر خود میرسد.
اگر به نمودار A دقت شود اختلاف خط قیمت تعادلی با نمودار عرضه، رفاه طرف عرضه را میسازد و اختلاف نمودار تقاضا با همین خط رفاه طرف تقاضا را میسازد که به مجموع این دو، رفاه اجتماعی یا Social welfare گفته میشود. انحصارگری زمانی اتفاق میافتد که طرف عرضه یک محصول به دلیل تسلطش بر یک منبع کمیاب یا دستیابی به مجوز خاص خود قیمت را تعیین میکند و در واقع از مکانیزم بازار و قیمت تعادلی پیروی نمیکند، این روند به حقوق مصرفکنندگان آسیب جدی وارد میکند و رفاه اجتماعی ایشان را پایین میآورد.
پیشتازی در بازار و معنای انحصارگری
یکی از اشتباهات رایج در میان بحثهای عامیانه اقتصادی آن است که گاهی رهبری بازار با انحصارگری معادل گرفته میشود. برخی حتی داشتن سهم بازار بالا را به انحصار تعریف میکنند، این در حالی است که پیشتازی در یک بازار الزاما به دلیل انحصار و بهطور مثال ناشی از داشتن یک مجوز خاص نیست. بسیاری از اوقات رهبری در یک بازار به دلیل انتخاب فناوری پیشرفتهتر، استراتژی پویاتر یا پیشرو (First mover) بودن به دست آمده است. بهطور خلاصه میشود گفت هنگامی رهبری بازار منفور است که رهبر بازار رفاه مشتریانش را کاهش دهد اما هنگامی که شرکتی با عرضه یک محصول نوآورانه به رفاه اجتماعی مشتریانش میافزاید و به دلیل اقبال همین مشتریان رهبری بازار را در دست میگیرد، آیا این به معنای انحصارگری است؟
اگر به جایگاه شرکتهایی چون اپل، آمازون و گوگل توجه کنیم شاید این نکته بهتر روشن شود. امروزه اپل به دلیل انتخاب استراتژیهای موفق به یک شرکت یک تریلیون دلاری تبدیل شده یا آمازون سهم اول تجارت الکترونیکی جهان را در اختیار دارد. هر دو شرکتها در حالی سهم قابل توجه بازار خود را در اختیار دارند که قوانین سختگیرانه ضد انحصار در کشورهای محل فعالیت آنها (به خصوص خود آمریکا) در جریان است. در برخی موارد استارتآپهایی مانند اوبر، لیفت، DIDI و... حتی انحصارهای موجود در بازارهای سنتی خود را شکستهاند و خود به لیدر بازار تبدیل شدهاند. دلیل اقبال به آنها رفاه بهتری است که برای مشتریان فراهم آوردهاند. شرکت DJI امروز بخش عمده بازار پهپاد جهان را در اختیار دارد. بسیاری موفقیت این شرکت را به دلیل تولید با کیفیت پهپاد برای گروههای متنوع مشتری میدانند.
اما چگونه میتوان مطمئن شد یک بازار با بازیگران جدید پیشرو به سمت انحصار نرود؟ پاسخ در این است شرکت پیشرو همواره قرار نیست رهبر بماند و در صورت تعریف فضای رقابتی از سوی نهادهای رگولاتور و وجود بازار سالم بهصورت مداوم جایگاهش از طرف شرکتهای نوآور مورد تهدید قرار میگیرد. نامهایی مانند نوکیا، یاهو یا اورکات زمانی رهبری بلامنازع حوزههای فعالیت خود را داشتند اما امروز دیگر حتی به سختی اسمشان به خاطرمان میآید. مایکل پورتر استاد مشهور استراتژی دانشگاه هاروارد نیز در مقاله معروف خود «پنج نیروی رقابتی که استراتژی را شکل میدهند» رقابتیتر شدن یک صنعت را نه به علت ورود یک رقیب تازه، بلکه «تهدید» ورود یک رقیب تازه میداند. اینکه یک شرکت دائما خطر ورود یک رقیب تازه را بالای سر خودش احساس کند و از این رو دائما به نوآوری مشغول باشد و حاصل این نوآوری نه تنها کاهش رفاه اجتماعی نیست بلکه افزایش رفاه اجتماعی و احساس بهتری است که مصرفکنندگان از محصول موردنظر به دست میآورند. اگر به استراتژی شرکتهای بزرگی چون آمازون و گوگل هم توجه کنیم میبینیم که این تلاش دائمی چه در هسته اصلی و چه در کسبوکارهایی که به خود اضافه میکنند وجود دارد و بهرغم رشد خیرهکننده و دشمنان زیادی که دارند به علت همین افزایش رضایت مصرفکنندگانشان هنوز با برخوردهای جدی قضایی که ماهیتشان را تهدید کند، مواجه نشدهاند.
دنیای دیجیتال و بازنگری مفهوم «انحصار»
جدای از بحث رهبری بازار که گاهی با انحصارگری خلط میشود، نکته مهمی که فراموش میشود مفهومپردازی انحصار در دنیای به هم پیوسته کنونی و به خصوص بحث کالاهای دیجیتالی است. در این جا منظور از کالای دیجیتال، کالایی است که در مقابل کالای فیزیکی قرار دارد و میتواند از بسترهای دیجیتالی انتقال پیدا کند. بهعنوان مثال، اطلاعات ذخیره روی یک لوح فشرده یک کالای دیجیتالی است؛ زیرا میتواند مثلا از طریق اینترنت بهعنوان یک بستر دیجیتال انتقال پیدا کند یعنی علاوه بر اینکه خود این لوح فشرده میتواند در یک فروشگاه فیزیکی به فروش گذاشته شود، میتواند روی یک پایگاه اینترنتی نیز برای فروش قرار داده شود.
البته میدانیم که بین محصول کاملا دیجیتال و محصول فیزیکی یک طیف وجود دارد. بهعنوان مثال خدمتی که آمازون از طریق فروشگاه خود ارائه میدهد، قسمتی دیجیتال و قسمتی فیزیکی است و میتوان آن را «نیمهدیجیتال» خواند. اما چرا بررسی کالای دیجیتال در بحث انحصار مهم است؟ واقعیت این است که کالای دیجیتال از ویژگیهایی بهره میبرد که در بررسی مفهوم انحصار در کتب اقتصادی به آن پرداخته نمیشود. این نوع کالا دو تفاوت عمده با کالاهای پایه مثل نفت و گندم دارد، اولین تفاوت این است که بازار کالاهای دیجیتال معمولا اثر شبکهای(Network Effects) دارد و دومین نکته این است که هزینه نهایی
(Marginal cost) تولید این نوع کالاها بسیار پایین و نزدیک به صفر است. نکته مهمی که در مقالات آکادمیک هم به آن اشاره میشود این است که معمولا رفاه مصرفکننده در بازارهای با اثر شبکهای ارتباط مستقیمی دارد با تعداد مصرفکنندگان آن. از این رو بازار بهصورت طبیعی و به خواست خود مصرفکنندگان، به سمتی میرود که سهم عمده آن در دست تعداد محدودی از بازیگران باشد. بهعنوان مثال در بازار تاکسیهای آنلاین وقتی تعداد مسافران یک شرکت بیشتر میشود، رانندگان بیشتری به آن شرکت روی میآورند و وقتی تعداد رانندگان بالاتر میرود تعداد بیشتری مسافر به آن اقبال میکنند و این یک چرخه مثبت میسازد. این جاست که برخلاف انحصار در معنای سنتی آن که در ذهن است تعداد بالای شرکتها نه تنها رفاه مصرفکننده را بیشتر نمیکند که کمتر هم میکند. چون هنگامی که بازار تاکسی آنلاین به جای آنکه در میان سه شرکت تقسیم شده باشد در میان ۲۰ شرکت با سهم مساوی تقسیم شود، شانس یک مسافر برای یافتن راننده اطرافش بسیار کاهش مییابد و از این بابت باعث آزار من میشود و از طرف دیگر انتخابهای راننده نیز به شدت کاهش پیدا میکند.
دومین نکته، هزینه نهایی تولید یک کالای دیجیتال است که به صفر میل میکند. بهعنوان مثال هزینه اولیه تولید نرمافزار ورد بسیار بالاست، اما تفاوت هزینه ارائه آن به مشتری دویستهزارم تفاوت آنچنانی با مشتری قبل از او ندارد. اما در کالاهای فیزیکی این قاعده برقرار نیست و هزینهحاشیهای با رشد مصرفکنندگان افزایش مییابد این ویژگی نیز باعث میشود که در برخی بازارها تعداد بازیگران کم باشد اما رفاه اجتماعی مشتریان کاهش نیابد و حتی بیشتر هم بشود.
نیاز به بازتعریف
همانگونه که در این مقاله مشاهده کردیم انحصار در دنیای شرکتهای دیجیتالی نیاز به بازتعریف دارد و دیگر نمیتوانیم به سادگی تشخیص دهیم که شرکتی انحصارگر است یا نه. خلط مفهوم انحصار با مفهوم رهبری بازار یا این برداشت ناقص به خصوص در بازار محصولات دیجیتالی که تعداد کم بازیگران فعال در یک عرصه منجر به انحصار میشود، میتواند در نهایت به ضرر مصرفکنندگان منجر شود. البته این تحلیل به معنای تبرئه شرکتهایی که با افقی کوتاهمدت دنبال سودهای مقطعی هستند نیست. یادمان نرود که منطق اقتصادی بازار همراه با رویگردانی مشتریان چنین شرکتهایی را به زودی محو خواهد کرد. این نکته اغراق نیست که در حوزه دیجیتال هیچ شرکتی مصون از رقابت نیست و همواره نفس رقبای نوآور را در پشت سر خود احساس خواهد کرد.
ارسال نظر