صید و فروش مروارید در خلیج فارس با تکیه بر متون جغرافیایی
این جزیره در قرن سوم هجری، از مراکز عمده صید مروارید بود و در آنجا، محلی برای صید «مروارید خوب» وجود داشت. بر این اساس، به نظر می رسد کیش، در قرن های اول و دوم هجری و چه بسا در عصر ساسانی نیز، از محلهای صید این جواهر ارزشمند بوده باشد. اشتهار جزیره کیش از این نظر در منابع جغرافیایی قرنهای ششم و هفتم و هشتم هجری نیز دیده می شود. در این قرن، طایفهای از اعراب بنیفاف در کیش میزیستند که به غواصی مروارید اشتغال داشتند. استمرار این امر، نشان میدهد که کیش اعتبار خود را در زمینه صید مروارید طی این قرنها از دست نداده است. در قرن چهارم، از جزیره خارک نیز بهعنوان محلی برای صید مروارید یاد میشود. هرچند، مقدار مروارید صیدشده در این جزیره ناچیز بود؛ ولی گاهی مرواریدهای کمیاب و گرانبهایی در آنجا یافت میشد. همچنین معروف بود که مروارید مشهور به «در یتیم» از آنجا بهدست میآید؛ شهرت خارک به عنوان صیدگاه مروارید در قرن هشتم نیز ادامه داشت. مستوفی در اینباره مینویسد: غوص مروارید آنجا بهتر و بیشتر باشد از دیگر جای و غلبه غوص آنجاست. در قرن چهارم، همچنین از گناوه یا کنافه و عمان بهعنوان معدن مروارید یاد شده است. شهرت خلیجفارس از نظر صید مروارید در این قرن، به حدی است که اصطخری معتقد است که به جز دریای پارس، هیچ جای دیگری را در جهان معدن مروارید لقب ندادهاند.
در قرن ششم هجری نیز تقریبا ۳۰۰ صیدگاه مروارید در خلیجفارس برای غواصان شناخته شده بود که نسبت به صیدگاههای دریای هند، امکان بیشتری برای بهدست آوردن مروارید داشت. این رقم نشان از وفور مروارید در پهنه خلیجفارس و نیز رونق بسیار صید این جواهر ارزشمند و طبعا تجارت آن دارد. در همین قرن، صید مروارید بیشتر در جزیره أوال (بحرین کنونی) انجام می گرفت و این جزیره بهعنوان مرکز این کار شناخته میشد؛ حتی پیشه مردم شهر قدیف، صید مروارید بود. این منطقه، در قرن هفتم نیز محل صید مروارید بوده است؛ چنانکه به نوشته زکریای قزوینی: در دریایی که در کنار آن ولایت (بحرین) است، مرواریدی بهدست آید که احسن انواع مروارید است. مروارید را در میان صدف، از دریا در آرند و تا به بحرین نرسانند، خلقت مروارید در میان صدف کامل نشود. یاقوت حموی نیز در همین قرن، از جزیره بزرگی بین سیراف و کیش به نام لار یاد میکند که از محلهای صید مروارید است. به نظر میرسد منظور وی، جزیره لاوان کنونی باشد؛ چون جزیره هندورابی نیز که در همین محدوده واقع شده، از نظر مساحت کوچک است.
در قرن هشتم، از خلیجی راکد (خور) بین جزیره کیش و بحرین، بهعنوان مرکز صید مروارید نام برده شده (ابن بطوطه، ۱۳۷۹ ۱/ ۳۳۹) که به نظر میرسد خور «شیف» در نزدیکی سواحل الار باشد (همان: ۱/ ۵۵۰). این بندر واقع در دماغه شیف (نزدیک جزیره شیف در حوالی بوشهر کنونی) به علت موقعیت جغرافیایی مناسبی که در اتصال با شیراز، کازرون و خلیج فارس داشت، در قرن ششم احداث شد و در قرن های هفتم و هشتم هجری نیز از نظر اقتصادی حائز اهمیت فراوانی بود.
تجارت مروارید
مروارید صیدشده از خلیج فارس، همواره از جمله کالاهای تجاری ارزشمند ایران بود که از قدیم الایام به نقاط گوناگون صادر میشد. بر اساس کتابی که درباره جغرافیای دریایی بازرگانی شرق به غرب در حوالی سده اول میلادی تالیف شده است، مروارید یکی از اقلام صادراتی بنادر خلیج فارس محسوب میشد. این کار در قرن های بعد نیز استمرار داشت؛ چنانکه هیوئن تسیانگ جهانگرد معروف چینی، در آغاز قرن هفتم میلادی، «مروارید نادر الوجود» را از جمله محصولات تجاری ایران میداند. بعد از ورود اسلام به ایران، مروارید همچنان صید و صادر میشد. مقدسی در قرن چهارم هجری مروارید را در زمره کالاهای مهمی برمیشمارد که از بندر سیراف ایران به نقاط مختلف جهان صادر میشد. این بندر بزرگترین و مشهورترین بندر تجاری ایران در آن روزگار بود و مرکز مهمی برای تجارت دریایی با هند، چین و آفریقا به شمار میرفت و مروارید خلیجفارس در آن زمان از سیراف به این سه مقصد بازرگانی صادر میشده است؛ اما از اواخر قرن چهارم و به علل مختلف از جمله وقوع زلزله سهمگین سال ۳۶۶ یا ۳۶۷ق در نواحی سیراف، تجار از آنجا مهاجرت کردند.
در تحقیقات میدانی «دره لیر» و ویرانههای سواحل سیراف، بقایای صدفهای زیادی کشف شد. همچنین مطلعان محلی از یافته شدن مرواریدهایی در میان ویرانهها خبر دادهاند که حاکی از رواج صید و تجارت مروارید در سیراف است. در قرنهای ششم و هفتم هجری، رونق اقتصادی بندر سیراف کاملا به جزیره کیش منتقل شد و صادرات مروارید از این جزیره انجام میشد. منابع جغرافیایی چندان به جزئیات تجارت مروارید نظیر میزان تقاضا و عرضه، بهای مروارید عرضهشده، مقاصد تجارت مروارید، خصوصیات بازرگانان مروارید و نیز مشتریان جهانی آن نپرداختهاند. ولی آنچه مسلم است این است که مروارید خلیجفارس به علت کیفیت مرغوب آن، شهرت بسیاری در بازارهای جهان داشت و خواستاران و مشتریان فراوان آن، این مروارید را بر مرواریدهای صیدشده در نقاط دیگر مانند سیلان ترجیح میدادند. درباره چرایی این رجحان، هر چند منابع جغرافیایی خاموشاند، اما در منابع متقدم، دلیل این امر آشکار است: علت این شهرت، آن بود که پوست مروارید سیلان کنده میشد؛ ولی مشهور بود که مروارید خلیجفارس به سختی تخته سنگهایی است که بر فراز آنها پرورش یافته است. این مروارید، با اینکه تا ۵۰ سال، سالانه یکدرصد آب و رنگ خود را از دست میداد، ولی باز کمتر از مروارید سیلان دچار کاهش آب و رنگ میشد و پس از گذشت ۵۰ سال، دیگر چیزی از درخشش آن کاسته نمیشد. مرواریدهای دریای سرخ نیز از کیفیت و مرغوبیت لازم برخوردار نبودند؛ چون به علت وجود حیوانات دریایی، غوص در آنجا انجام نمیشد و مرواریدهای این دریا همه از صدفهایی بهدست میآمد که موج، آنها را به ساحل میآورد. بنابراین همه مرواریدها به علت مجاورت با آب دریا، فاسد، معیوب و بدبو بودند و به همین دلیل ارزش نداشتند.