جزیره‌ای در اقتصاد دیجیتال

مساله دقیقا چیست؟

مدل درآمدی بخش بزرگی از یوتیوب فارسی بر یک ناهماهنگی ساختاری بنا شده بود: مخاطب عمدتا داخل ایران، اما ارزش‌گذاری تبلیغاتی بر اساس کشورهای ثروتمند. این ناهماهنگی به کمک یک ابزار جبران می‌شد: وی‌پی‌ان. کاربران ایرانی با آی‌پی‌های متغیر، عمدتا دیتاسنتری و ناپایدار، وارد یوتیوب می‌شدند و سیستم تبلیغاتی گوگل، به‌ویژه در سال‌های گذشته، این ترافیک را با دقت پایین‌تری تحلیل می‌کرد.

نتیجه چه بود؟

نمایش تبلیغاتی که اساسا برای مخاطب ایرانی طراحی نشده بود، با هزینه‌ای که قرار بود برای مصرف‌کننده‌ آمریکایی یا اروپایی پرداخت شود. این وضعیت نه حاصل «زرنگی» تولیدکننده بود، نه الزاما تقلب؛ بیشتر یک خلأ سیاستگذاری و یک خطای محاسباتی در مقیاس جهانی بود که به‌تدریج تثبیت شد.

چه چیزی تغییر کرده است؟

آنچه امروز رخ داده، یک «آپدیت ساده‌ الگوریتمی» نیست. گوگل در ماه‌های اخیر، سیستم تشخیص ترافیک خود را عمیق‌تر و چندلایه‌تر کرده است: از تحلیل محدوده‌ آی‌پی و پایداری موقعیت مکانی گرفته تا رفتار کاربر، الگوی مصرف، دستگاه و همخوانی این داده‌ها با یکدیگر. مساله دیگر فقط این نیست که کاربر از کدام کشور وصل شده، بلکه این است که آیا رفتارش با آن کشور همخوانی دارد یا نه.  کاربری که هر روز از یک نقطه‌ جغرافیایی متفاوت، با آی‌پی دیتاسنتری، روی یک دستگاه ثابت، محتوای مشابهی مصرف می‌کند، از نظر سیستم‌های ضدتقلب دقیقا همان الگویی را می‌سازد که سال‌ها برای شناسایی روبات‌ها و ترافیک نامعتبر طراحی شده است. در چنین شرایطی، تصمیم گوگل نه سیاسی است، نه فرهنگی؛ صرفا اقتصادی است: اگر مطمئن نیستم این ترافیک برای تبلیغ‌دهنده ارزش واقعی دارد، آن را ارزان می‌کنم یا حذف می‌کنم.

چرا این اتفاق دیر افتاد؟

 پرسش مهم این است: اگر این مدل ناپایدار بود، چرا سال‌ها کار کرد؟

پاسخ ساده است: چون بازار تبلیغات دیجیتال هنوز به این دقت نرسیده بود و چون ایران، به‌عنوان یک بازار تحریم‌شده و بی‌نماینده، در حاشیه‌ توجه قرار داشت. اما امروز، با فشار روزافزون برندها برای شفافیت، بازگشت سرمایه و کاهش ریسک، آن حاشیه‌نشینی دیگر ممکن نیست. اقتصاد تبلیغات بالغ شده و بلوغ، همیشه با حذف استثناها همراه است. به بیان روشن‌تر یوتیوب فارسی قربانی تصمیمی خصمانه نشده؛ قربانی پایان یک استثنا شده است.  مساله فقط یوتیوب نیست. این اتفاق، فراتر از یک پلتفرم، نشانه‌ یک تغییر عمیق‌تر در جهان امروز است. جهان دیجیتال به سمتی می‌رود که در آن، هیچ ارزشی بدون مشارکت در خلق ارزش پایدار نمی‌ماند. نه مخاطب، نه تولیدکننده، نه حتی کشورها. اگر در زنجیره‌ ارزش حضور نداشته باشی، دیر یا زود از خروجی آن هم حذف می‌شوی.  و اینجاست که مساله از سطح یوتیوبرها فراتر می‌رود و به یک پرسش سیاسی–اقتصادی برای ایران تبدیل می‌شود. پرسش از دولتمردان این است که ایران کجای نقشه‌ ارزش دیجیتال ایستاده است؟

 وقتی دولتی با پلتفرم‌های جهانی وارد مذاکره نمی‌شود، نه برای رفع تحریم، نه برای تعریف چارچوب همکاری، نه حتی برای کاهش خسارت، در واقع کشور را از میز ارزش‌آفرینی دیجیتال کنار می‌گذارد. ایران دیجیتال امروز، نه شریک گفت‌وگوست، نه موضوع سیاستگذاری مشترک.

تناقض دردناک‌تر آنجاست که این کناره‌گیری از جهان، با فشار همزمان‌ بر پلتفرم‌های داخلی همراه شده است. از یک‌سو با یوتیوب و گوگل مذاکره‌ای در کار نیست و از سوی دیگر، پلتفرم‌های داخلی مشابه، زیر فشارهای غیرشفاف، محدودکننده و پیش‌بینی‌ناپذیر، روزبه‌روز کوچک‌تر می‌شوند. نتیجه روشن است: مرزهای دیجیتال ایران نه فقط بسته، بلکه کوچک‌تر می‌شود.  آنچه امروز در یوتیوب فارسی می‌گذرد، یک هشدار است؛ نه فقط برای تولیدکنندگان محتوا، بلکه برای سیاستگذاران. هشدار اینکه در جهانی که اقتصاد دیجیتال واقعی شده، نمی‌توان با راه‌حل‌های موقت، مسیرهای دور زدن و بی‌تصمیمی، سهمی پایدار داشت. ارزش، فقط جایی می‌ماند که دیده، سنجیده و به رسمیت شناخته شود.  یوتیوب فارسی نمرده است، اما توهمی که سال‌ها آن را سرپا نگه داشته بود، فرو ریخته و شاید این، اگر درست دیده شود، نه پایان، که آغاز یک گفت‌وگوی ضروری باشد؛ گفت‌وگویی درباره‌ اینکه ایران می‌خواهد در جهان دیجیتال حضور داشته باشد یا فقط تماشا کند که از نقشه دیجیتال جهانی حذف می‌شود.

*   کارشناس و فعال اقتصادی