نشانههای بازگشت
آیا مشارکت در انتخابات افزایش مییابد؟
مراد از حاکمیت آن بخش کانونی قدرت است که بیشترین تاثیر را بر شرایط موجود داشته و به قول معروف فرمان دستش است. منظور از مردم هم آن بخش از جامعه است که رای دادن برایشان موضوعیت دارد. منظور این نیست که ضرورتاً رای میدهند؛ شاید رای ندهند و خیلی هم مخالف رای دادن باشند اما دستکم تا این حد به رای دادن توجه دارند که با آن مخالفت کنند. به نظر میآید که یکسوم واجدین شرایط در ایران در هیچ انتخاباتی شرکت نمیکنند و یکسوم واجدین شرایط هم تقریباً در هر انتخاباتی شرکت میکنند. یکسوم میانی آنها هستند که بسته به شرایط و گزینهها تصمیم میگیرند در انتخابات شرکت کنند و اتفاقاً انتخابات برای این دسته بیشتر از دو گروه دیگر موضوعیت دارد، چون برای رای دادن فکر میکنند و بعد از سبک و سنگین کردن عوامل تصمیم میگیرند. معمولاً هم این گروه نتیجه انتخابات را تعیین میکنند، چون سنگینی آنها به هر طرفی که باشد، آن طرف برتری پیدا میکند.
اما مردم با چه منطقی رای میدهند؟ رای دادن به طور کلی دو کارکرد دارد. کارکرد اول که اسمش را «کارکرد ترجیحی» میگذارم، انتخاب افرادی برای تصدی مشاغل موضوع رایگیری است و از آنجا که این انتخاب معمولاً محدود به گزینههایی است که برای انتخابات کاندیدا شدهاند، به همین دلیل مبتنی بر ترجیح یکی بر دیگری خواهد بود. این ترجیح ممکن است به دو شکل مثبت و منفی رخ دهد. ترجیح مثبت وقتی است که رایدهنده در یکی از کاندیداها حداقلهای ضروری برای انتخاب را ببیند و به آن کاندیدا برای ویژگیهای خودش رای بدهد. اما ترجیح منفی وقتی رخ میدهد که رایدهنده نگران رای آوردن یکی از کاندیداها باشد و احساس کند اگر او رای بیاورد وضعیت به طرز معناداری بدتر خواهد شد؛ پس برای اینکه مانع رای آوردن این کاندیدا شود به رقیب اصلی او رای بدهد. این نوع ترجیح منفی در همه جای دنیا وجود دارد. در همین انتخابات آمریکا خیلیها به این دلیل به بایدن رای میدهند که از ترامپ متنفر هستند.
این کارکرد ترجیحی فقط برای مردم نیست، حاکمیت هم ترجیحات مثبت و منفی خود را در انتخابات دارد. قدرت حاکم هم بعضی گزینهها را به بعضی گزینههای دیگر ترجیح میدهد و گاهی ممکن است آنقدر از احتمال رای آوردن بعضی گزینهها نگران باشد که از گزینههای دیگری که در حالت عادی مطلوبش نیستند حمایت کند. در ایران مردم ترجیح خود را در روز رایگیری و پای صندوقهای رای نشان میدهند اما ترجیح حاکمیت را قبل از روز رایگیری و در بررسی صلاحیتها میتوان مشاهده کرد.
کارکرد دوم انتخابات «سیگنالدهی» است. مردم با رای خود به حاکمیت سیگنال میدهند که چه جهتگیریها و سیاستهایی را میپسندند و کدام را نمیپسندند. مخاطب این سیگنال معمولاً آن بخشهایی از حاکمیت است که با انتخابات برگزیده نمیشوند. به خصوص در جامعهای که نظرسنجیهای مستقل و معتبر و شفاف کمتر انجام میشود این کارکرد انتخابات اهمیت زیادی دارد.
برخلاف کارکرد اول یعنی کارکرد ترجیحی که فقط با رای دادن محقق میشود، کارکرد دوم یا سیگنالدهی ممکن است با رای ندادن هم تحقق پیدا کند. البته باید توجه داشت که رای ندادن با تحریم فرق دارد. کسی که رای نمیدهد ممکن است نسبت به سیاست و کارکردهای انتخابات کلاً بیتفاوت بوده و معتقد باشد نتیجه انتخابات تاثیر معناداری روی زندگی او ندارد و به همین دلیل رای دادن برای او فاقد موضوعیت شده است. همیشه بخشی از جامعه چنین وضعیتی دارند و در انتخابات شرکت نمیکنند. اینها معمولاً به قدری نسبت به موضوع انتخابات بیتفاوت هستند که کسی را به رای ندادن هم تشویق نکرده و اساساً ذهن خود را درگیر این مساله نمیکنند. پیشتر گفتم که به اتکای نتایج مشارکت دورههای گذشته انتخابات این بخش از رایدهندگان احتمالاً حدود یکسوم جامعه هستند.
اما تحریم یک کنش معنادار است که اتفاقاً از سر موضوعیت داشتن انتخابات انجام میشود. معمولاً تحریم از سوی گروههای سیاسی یا رهبرانی که پایگاه رای جدی دارند نمایندگی میشود و به کاهش معنادار تعداد آرا نسبت به انتخابات قبل میانجامد. این کاهش همان سیگنالی است که تحریمکنندگان به حاکمیت میدهند. مثلاً اگر در انتخابات قبلی ۷۰ درصد مردم در انتخابات شرکت کردهاند و با تحریم این مشارکت به ۳۰ درصد کاهش پیدا کند و حاکمیت این کاهش را نتیجه آن تحریم بداند (حتی اگر در ظاهر چیز دیگری بگوید)، عملاً خصلت سیگنالدهی تحریم محقق شده است. تحریم وقتی معنا دارد که تحریمکنندگان کماکان برای نهاد انتخابات اصالت قائل باشند حتی اگر به کاندیداهای فعلی و رویه موجود معترض هستند و دوم، حاکمیت احساس کند اگر تحریم موفق باشد دچار مشکلاتی میشود و به همین دلیل زمینهای برای مذاکره و بدهبستان فراهم شود.
تجربیات و شواهد نشان میدهد ظرفیت تحریم حداکثر در یکسوم واجدین شرایط در ایران وجود دارد، همان یکسومی که گاهی رای میدهند و گاهی رای نمیدهند. به همین دلیل اگر مثلاً در یک انتخابات مشارکت ۵۵ درصد بود نمیشود گفت ۴۵ درصد رایدهندگان انتخابات را تحریم کردهاند، چون حدود ۳۰ درصد این عدم مشارکت از سر بیتفاوتی به انتخابات است، نه تحریم. این را حاکمیت هم خوب میداند و به همین دلیل به واسطه این ۴۰ درصد عدم مشارکت هیچ احساس نگرانی نمیکند.
نظام حکمرانی سیاسی میداند کف مشارکت حدود ۳۵ درصد و سقف آن حدود ۶۵ درصد است. به همین دلیل در انتخابات اخیر مجلس که مشارکت به ۴۱ درصد کاهش پیدا کرد، میشود گفت بخش مهمی از رایدهندگان میانی (یعنی آن یکسومی که گاهی رای میدهند و گاهی رای نمیدهند) در انتخابات شرکت نکردند، چون کارکرد ترجیحی انتخابات را موثر نمیدیدند و سیگنال نارضایتی خود را با رای ندادن ارسال کردند. مطمئن نیستم ولی حدس میزنم تایید صلاحیت مسعود پزشکیان برای انتخابات ریاستجمهوری شاید واکنشی به این رای ندادن رایدهندگان میانی بوده باشد. اگر از این منظر نگاه کنیم، انتخابات مجلس ۱۴۰۲ از حیث کارکرد ترجیحی موثر نبوده است چون از نظر رایدهندگانی که تصمیم میگیرند، گزینهها تفاوت چندانی با هم نداشتهاند ولی کارکرد سیگنالدهی انتخابات موثر بوده چون به تغییر نسبی رفتار حاکمیت در انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۳ منجر شده است.
حالت ایدهآل برای یک نظام سیاسی این است که کارکرد ترجیحی یک انتخابات آن هم ترجیح مثبت باعث مشارکت رایدهندگان شود. ولی حتی ترجیح منفی هم میتواند مشارکت ایجاد کند اما مشکلاتی بعد از انتخابات ایجاد خواهد شد که مهمترینش دوقطبی شدن شرایط و شکافهای سیاسی و اجتماعی خواهد بود (مشابه شرایط بعد از انتخابات ۱۳۹۶ در ایران یا انتخابات ۲۰۱۶ در آمریکا). در چنین حالتی خیلی مهم است که گروهها و احزاب سیاسی و قدرت حاکم در فردای انتخابات با هم همراهی کنند که شکافها کاهش پیدا کرده یا دستکم بیشتر نشوند. اتفاقی که در ایران معمولاً رخ نداده است.
اما اگر کارکرد ترجیحی یک انتخابات منتفی شود، یعنی کاندیداها تفاوت معناداری با هم نداشته باشند، طبیعی است که فقط کارکرد سیگنالدهی باقی بماند که به صورت تحریم خودش را نشان دهد. اگر رایدهندگان میانی تصمیم بگیرند چنین علامتی بدهند کار اشتباه یا غیرمفیدی نکردهاند. مهم این است که حاکمیت این سیگنال را درک کند و به آن واکنش درست نشان دهد.
مشارکت ۴۸درصدی در انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۴۰۰ و سهم ۱۳درصدی آرای باطله سیگنال قوی رایدهندگان میانی به تعطیل شدن کارکرد ترجیحی انتخابات بود. نیمی از رایدهندگان میانی تصمیم گرفتند رای ندهند و بخشی هم رای سفید دادند. اما حاکمیت به این سیگنال توجه نکرد و انتخابات ۱۴۰۲ مجلس را هم با ردصلاحیتهای گسترده از کارکرد ترجیحی آن تهی کرد. این بار مشارکت به ۴۱ درصد کاهش پیدا کرد، آن هم در انتخابات مجلس که معمولاً سطح مشارکت در آن به دلایل قومی و محلی بیشتر از انتخابات ریاستجمهوری است. در انتخابات سال ۱۴۰۲ برای اولینبار در چند دهه اخیر میشد تاثیر تحریم را به صورتی معنادار مشاهده کرد. شواهد نشان میدهد در انتخابات ریاستجمهوری امسال سیگنال رایدهندگان میانی موثر بوده و کارکرد ترجیحی انتخابات البته نه در حد مطلوب، ولی کمی بهتر از گذشته به انتخابات برگشته است. گمان میکنم حداقل نیمی از رایدهندگان میانی (یعنی آن یکسوم واجدین شرایط که گاهی رای میدهند و گاهی رای نمیدهند) به انتخابات برخواهند گشت و مشارکت در انتخابات بیشتر از ۵۰ درصد خواهد بود.
* تحلیلگر اقتصادی