تاریخ مفهومی چیست؟
تحلیل تاریخ مفاهیم
اگر بخواهیم به معنای امروزی واژهای آگاه شویم به واژهنامهها یا مراجع دیگری رجوع میکنیم؛ اما معنای پیشینی واژهها ممکن است ناشناستر باشند. گاهی ممکن است به آن معانی پیشین در دانشنامهها یا واژهنامههای قدیمی دست یابیم؛ هرچند معمولا چنین نیست و معانی قبلی یک واژه را نمیشود به سرعتوسادگی بهدست آورد. البته تاریخنگاران مفاهیم، بهدنبال تاریخ محدود یک واژه (ریشهشناسی واژه) نیستند، بلکه هدف آنها فهم تغییرات تاریخی گستردهتری است که روابط سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی را دگرگونه کردهاند. تمرکز آنها بر بههمپیوستگی تغییرات اجتماعی و تغییرات مفهومی است.
ارتباط بین مفاهیم و جامعه را در تصویر پیوستشده به این متن میتوانیم ببینیم. «اصطلاح» آن کلمه خاصی است که برای دلالت بر مفهومی مشخص بهکار میرود. برایمثال، «دموکراسی» یک اصطلاح هست. سیاقهای زمانی، مکانی و سیاسی متفاوت برچسبهای متنوعی به این اصطلاح میزنند، از «حکومت عوام» گرفته تا «حکومت اکثریت» و «غوغاسالاری». باری درهمهحال آنچه مراد میشود «مفهوم» دموکراسی است. معمولا معنای یک مفهوم، یعنی آنطور که مفهوم را میفهمیم و تعریفش میکنیم، بسی جالبتر است. برای رمزگشایی از معنای یک مفهوم، باید زمینه تاریخیاش را درک کنیم. بهعبارتی دیگر باید «سیاق» سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مفهوم را بررسی کنیم و آن را دریابیم.
یک مثال: مفهوم دموکراسی
اصطلاح جمهوری وایمار بر اولین دولت دموکراتیک آلمان دلالت میکند؛ دولتی که پس از جنگ جهانی اول در سال۱۹۱۸ شکل گرفت و در سال۱۹۳۳ با بهقدرترسیدن آدولف هیتلر از میان رفت. جمهوری وایمار برای بسیاری از آلمانیهایی که در حد فاصل جنگ جهانی اول تا جنگ دوم جهانی زیستند سرخوردگی بزرگی بود. ایجاد تشکیلاتی دموکراتیک با بحرانهای لگامگسیخته سیاسی و اقتصادی و نیز با تراماهای روانشناختی و فرهنگی برآمده از جنگ مقارن شد. بههمیندلیل آلمانیها «دموکراسی» را نظام سیاسی ناکارآمدی تلقی کردند که از پس تامین ارج و امنیت و رضایت شهروندان برنمیآمد. مفهوم دموکراسی معنایش را از این سیاق تاریخی گرفت.
قدرتگیری نازیها در آلمان را نباید به سخنوری هیتلر یا استفادهشان از ارعاب و خشونت فروکاست؛ هرچند از اثر بسیار هر دوی این ابزارها نیز نمیتوان چشم پوشید. آنچه را باید به این سیاق افزود، شکست آلمان در جنگ اول جهانی، معاهده صلح تحقیرآمیز پس از جنگ، بحران اقتصادی جهانی و آثار ویرانگر آن در آلمان، ترس از کمونیسم در طبقه متوسط اجتماعی آلمان، نبود سنت سیاسی دموکراتیک در کشور و بسیاری دیگر از عوامل است. وقتی معنای دموکراسی همبندِ بیهودگی و ناکارآمدی و بحران و دغلکاری شد، جایگاهش متزلزل و دفاع از آن ناممکن میشود. بنابراین از یکسو چنین سیاقی چنان معنایی به مفهوم میدهد و ازسویدیگر، وقتی مفهوم حامل معنایی مشخصی شد، سیاق را بازتعریف میکند.
تمرکز بر تعارضها
اما در وضعی که دسترسی به معناهای همعصر یک اصطلاح ممکن نیست، چگونه میشود برهمکنش مفهوم و جامعه را بررسی کرد؟ حتی تعریف دقیق بسیاری از مفاهیمِ رایج دشوار است، چه رسد به مفاهیم غیررایج. مثلا تعریف موثق «زنانه» چیست؟ معمولا «زنانه» را بیبروبرگرد در تقابل با «مردانه» میفهمند. ماهیت راستین فرهنگ ملی ما چیست؟ باآنکه کرانمندکردن مفهوم فرهنگ ملی دشوار است؛ اما میشود پنداشت که فرهنگ ملی ما متفاوت از «فرهنگ بیگانه» دیگر ملتها است. بسیاری از مفاهیم را جز با توسل به همین دوپهلویی نمیشود معنا کرد. این مفاهیم معنایشان را از متفاوتبودن با آنچه یقینا نیستند، میگیرند. آنچه را یک مفهوم یقینا نیست میشود «پادمفهوم» نام گذارد. بنابراین بررسی مفهومهای متعارض با مفهوم مدنظر غالبا پرفایده است. تاریخنگارِ آلمانی مفاهیم، راینهارت کوزلک (۱۹۲۳تا۲۰۰۶) توجه به بعضی متضادها را مشخصا کارآمد میدانست: مفهوم/پادمفهوم، درون/بیرون، دوست/دشمن، بالا/پایین و قبل/بعد.
کشمکش با مفاهیم
بنابراین معانی مفاهیم نه در زمان ثبات دارد و نه در مکان. ارزش و چندوچون مفاهیم غالبا متاثر از اوضاع اجتماعی و گاه بسیار متنوع است. این تنوع شاید محصول تغییرات تدریجی و معمولا نامحسوسِ تاریخی باشد و شاید هم برآمده از مداخلات عامدانه سیاسی. از نمونههای مداخله سیاسی، تدبیر هیتلر در تثبیت پادمفهوم «جمهوری وایمار» در مقابل مفهوم «رایش» بود؛ «رایش» برای ارجاع به سالهای پیش از ۱۹۱۴، چونان دوره پیشرفت و رضامندی همگانی و حکومت مقتدرانه، بهکار رفت و «جمهوری وایمار» برای ارجاع به ناکارآمدیهای دموکراسی. این مثال نشان میدهد که درک تفاوتها و منازعهها در معنابخشی به یک مفهوم اهمیت سیاسی بسیاری دارد. مدخلیت نقش و اهمیت سیاست در معنابخشی به مفهومهای اساسی معاصر کمتر از سالهای بین دو جنگ جهانی و فاجعههای انسانی متعاقب آن نیست.
نوشته آندرس هسینگ، ترجمه محمدمهدی طاهری