علم به جای اسطوره در سیاستگذاری
هر چه تکنولوژیهای مهندسی، پزشکی و سیاسی طبیعیتر و سادهتر بودند به همین نسبت اساطیر نقش پررنگتری در حیات اجتماعی سیاسی انسانها ایفا میکردند. بهعنوان مثال اسطورههایی که برای هر امر طبیعی منشائی ماورائی تصور میکردند و سعی میکردند با قربانی کردن انسانها نیروهای پلید را رام کنند در زمانی مورد باور بودند که تکنولوژیهای ساده در اختیار بشر بود. با اختراعات دوره مدرن، تکنولوژیهای صنعتی و مکانیکی و پس از آن انقلاب عصر اطلاعات، انسانها را توانمندتر ساخته است. فائق آمدن بر بیماری، ساختوسازهای مهندسی، تکنولوژیهایی که انسان را در برابر گرما و سرما و ناملایمتیها حفظ میکند و در نهایت بسترهای سایبر حکومت الکترونیک و حکمرانی بر بستر شبکههای مجازی امکان تکنیکهای بوروکراتیک، دموکراتیک و تفکیک قوا را فراهم ساخته است. در این شرایط اساطیر نیز بهعنوان منبع قدرت میتوانند برای خلاقیت و نمادسازی به کار آیند.
سیاستگذاری در امور داخله و خارجه نیز براساس پیشرفت تکنولوژی از قید و بند اساطیر خارج میشود و به سمت علم حرکت میکند. علم سامانههای معرفتی آزمونپذیر و قواعد قابل تعمیمی است که توانسته است اجماعنظر دانشمندان هر حوزه را کسب کند. علم ریشه در فلسفه تحصلگرا دارد و خروجی آن تکنولوژی است. سروکار داشتن با دادهها، ارتباط برقرار کردن با جزئیات، به آزمون گذاشتن فرضیات و بازخورد مداوم گرفتن از محیط رسالت علم است. سیاستگذاری به شیوه علمی شواهدمحور، عینی، کمی، عملیاتی، تدریجی و خوداصلاحگر است. موضوعات مختلف تفکیک شده بهصورت تحلیل محیط بیرونی و ذینفعان، طراحیهای حساب شده در فرآیند دروازهبانی دموکراتیک، اجرائیات تخصصی مبتنی بر حکومت قانون در سازوکارهای بوروکراتیک به بروندادهای ملموس در زندگی شهروندان ختم میشود. در چنین چرخهای امکان ارزیابی و گرفتن بازخورد نیز فراهم است.
در ایران اسطوره جای علم را گرفته است؛ به نحوی که وقتی به سخنرانیها و نوشتهها و ارائه سندهای سیاستی و حتی گزارشهای انتقادی نگاه میکنیم به جای علم، اسطوره وجود دارد. در سیاست خارجه گزارههایی همانند شرق و غرب، استقلال، افول غرب و آمریکا، ظهور شرق و چین یا ایجاد جوامعی غیر آنچه دولت ملی است و حمایت از آنها اسطوره است. در سیاست داخله نیز فسادستیزی، عدالت، خلق جامعهای آرمانی و اعتقاد به سیاستمدارانی که منافع فردی ندارد، اسطوره به شمار میآید. اقتصاد، مدیریت، امنیت، دیپلماسی، سیاست خارجی، حسابداری، انتخابات، محیط زیست، سلامت جسم و روان، علم هستند و برای خود مبانی و نهاد و تکنیک دارند. ذهنیت اسطورهای به تاریخ، جغرافیا، فلسفه و واقعیات کاری ندارد و بهصورت ایدئولوژیک سعی میکند با ترسیم ابتدا و انتهای تاریخ برای همه بشر تصمیمگیری کند. در حاکم شدن اساطیر و خروج آنها از جایگاه خودشان فلسفههای مارکسیستی، پدیدارشناسی و پسامدرن نقش مهمی دارند. مثلث مارکس، هایدگر و فوکو در تاریخ معاصر ایران روایت علم را به چالش کشیدند و راه را برای تورم اسناد ایدئولوژیک و طرحهای اسطورهای باز کردند. به هم ریختن علوم و دشمنی با تکنولوژی و سرمایه و فراوانی اساطیر در سیاست داخله و خارجه منابع کشور را هدر داده است و با آنکه دوازده برنامه توسعه داشتهایم، اما به آنچه ترسیم کردهایم، دست نیافتهایم.