Untitled-1 copy

در‌ سال 1395 که جزو سال‌های رونق گردشگری در دوران اخیر بود،  این صنعت تنها 5 تا 6 درصد از اشتغال و حدود 3 تا 4 درصد از تولید ناخالص داخلی کشورمان را به خود اختصاص داد. لازم به ذکر است این سهم در شرایطی به دست آمده که کل اقتصاد کشور نیز به پتانسیل بالقوه خود نرسیده و وضعیت ناگوار صنعت گردشگری کشور از وضعیت کل اقتصاد ایران در مقایسه با دنیا اسفبارتر است!

  قسمتی از این اوضاع به دلیل تحریم و شرایط سیاسی بین‌المللی است، اما نباید کم‌کاری‌هایی را که در این حوزه وجود دارد نادیده بگیریم تا بتوانیم آهسته‌آهسته سهم گردشگری را در اقتصاد به میانگین جهانی و سپس به پتانسیل بالقوه آن نزدیک کنیم. در ادامه این یادداشت، تلقی‌های اشتباهی را که (به‌زعم نویسنده) از توسعه گردشگری در ایران وجود دارد، مرور می‌کنیم و در انتها پیشنهادهایی را ارائه می‌دهیم.

 تلقی‌های اشتباه از توسعه گردشگری در ایران

1-گردشگری یک صنعت کاربر است، نه سرمایه‌بر!

اگر گزارش‌های دولتی ایران درباره صنعت گردشگری را شنیده باشید، احتمالا گوشتان از آمار و ارقام تعداد هتل‌های افتتاح‌شده و تعداد مجوزهای صادرشده برای اقامتگاه پر شده‌ است. اما هیچ‌وقت در میان این گزارش‌ها شنیده‌اید که چقدر برای توان‌افزایی راهنمایان یا تولید محتوای مرتبط با بازاریابی گردشگری هزینه شده و این هزینه‌ها به چه خروجی‌هایی منتج شده است؟ بسیاری از متولیان، سرمایه‌گذاری در صنعت گردشگری را معادل سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌های فیزیکی آن در نظر می‌گیرند و نیروی انسانی را نیرویی سهل‌الوصول قلمداد می‌کنند، درحالی‌که «سهل ممتنع» برای توصیف آن مناسب‌تر است؛ چرا که با وجود نیروی انسانی فراوان و جویای کار، سرمایه‌گذاری روی آن بهینه‌تر است؛ هرچند سازوکار مشخص و شفافی برای این سرمایه‌گذاری وجود ندارد. وقتی روی یک هتل سرمایه‌گذاری می‌شود، خروجی‌ها تا حدی شفاف است، اما سرمایه‌گذاری روی نیروی انسانی فضای خیلی روشنی ندارد و نیاز بیشتری به شفاف‌سازی و سرمایه‌گذاری دولتی احساس می‌شود و اگر قوانین شفاف وجود نداشته باشد، فساد، کج‌رفتاری و عدم‌استحصال خروجی کاملا محتمل است. بگذارید این موضوع را با بیان تجربه کسب‌وکاری که سه،چهار ‌سال است مشغول انجام آن هستیم، بگویم؛ تجربه تور کوچ با پای پیاده همراه با خانواده عشایری و دلالت آن به اهمیت نیروی انسانی.

بنده و تعدادی از دوستان چهار سال پیش فعالیتی با ایده تور کوچ راه‌اندازی کردیم. مهم‌ترین موضوع برای معرفی این مقصد نوظهور به گردشگران ماجراجوی بین‌المللی تولید محتوا برای شناخته‌شدن چنین سفری بود. تولید محتوا نیاز به سرمایه‌گذاری داشت، اما وقتی پیش افراد شناخته‌شده دولتی و خصوصی در صنعت گردشگری رفتیم، تقریبا همه آنها پیشنهادهایی از جنس احداث سرویس بهداشتی در مسیر تا هلی‌کوپتر و... را مطرح می‌کردند. نظر شما چیست؟ آیا این پیشنهادها چاره حل مسائل بود؟ این پیشنهادها نشان‌دهنده چیست؟

خوشبختانه هیچ‌یک از این افراد را جدی نگرفتیم؛ چون ایمان داشتیم که بسیاری از گردشگران به‌دنبال زندگی عشایری به همان سادگی و مینیمال بودن هستند و به هیچ‌گونه امکاناتی نیاز ندارند. اما غرض از بیان این موارد این بود که بسیاری از فعالان گردشگری در ایران ذهن سنتی دارند و با این ذهنیت نمی‌توان حداقل قسمت مهمی از گردشگران جدید را جذب کرد؛ گردشگران کم‌شتابی که به‌جای بازدید از آثار تاریخی به‌دنبال زندگی در طبیعت و در میان جوامع محلی هستند. مدیران و سرمایه‌گذاران فقط روی هتل و نهایتا ساخته شدن سرویس بهداشتی در مسیر کوچ سرمایه‌گذاری می‌کنند، اما حاضر نیستند روی نیروی انسانی‌ و تولید محتوا سرمایه‌گذاری کنند. تولید محتوا به‌تنهایی موضوع مهمی است که در پاراگراف بعدی درباره تلقی اشتباه از آن صحبت خواهم کرد.

2- کانال پخش محتوا همان‌قدر مهم است که تولید محتوای خوب و ناب!

باز هم با یک سوال شروع می‌کنم. در تمامی هزینه‌هایی که برای برندینگ گردشگری کشور انجام شده است، چه حجمی به پخش محتوا اختصاص دارد و چه حجمی به تولید محتوا؟ بنده در اکثر موارد مشاهده کرده‌ام که مدیران فکر می‌کنند تولید محتوای باکیفیت تنها اقدامی است که برای معرفی و بازاریابی در گردشگری ایران باید انجام دهند. محتوای باکیفیت اگر به‌صورت وسیع پخش نشود، به خروجی منتج نمی‌شود و پروژه باید تا مراحل پخش نیز ادامه پیدا کند.  این موضوع را نیز با کمک مثالی از کار خودمان روشن‌تر خواهم کرد. برای تولید محتوا درباره تور کوچ همراه با عشایر به‌عنوان یک مقصد جدید دو راه در پیش رو داشتیم: یکی اینکه سرمایه اندکی را که داشتیم برای تولید محتوا صرف کنیم؛ دوم اینکه کیفیت این تولید محتوا را کمی کاهش دهیم و قسمتی از این سرمایه را به پخش محتوا اختصاص دهیم. دو ‌سال طول کشید و بهینه‌ترین مدل تولید محتوایی که پیدا کردیم این بود که وبلاگرهای ماجراجو را رایگان به این تور خاص دعوت کنیم تا کار تولید و پخش محتوا را انجام دهند. از یک‌سو محتوای ما تولید و پخش شد و از طرف دیگر وبلاگر مربوطه سفری خاص را تجربه می‌کرد که برایش اعتبار بیشتری ایجاد می‌کرد. البته این مدلی است که ممکن است برای تور روتین مناسب نباشد و به همه مقاصد گردشگری و جمیع شرایط قابل تعمیم نیست.

ورود دولت به این مقوله نیز پیچیدگی‌های فراوان دارد. مسلما دولت نباید خودش برندینگ گردشگری یا تاسیس آژانس مسافرتی را در دستور کار قرار دهد، بلکه بهترین راه قانونگذاری صحیح و سیاستگذاری این موضوع است. به‌عنوان مثال، در زمینه تولید و پخش محتوا دولت می‌تواند خدمات و جوایزی را به ازای خروجی کارها در این حوزه توسط افراد و آژانس‌ها (برحسب میزان پخش و بازدیدها) تعیین کند؛ مانند بسته تشویقی که شامل کمک برای اخذ ویزا و جبران نقدی است.

3-کدام گردشگر مهم‌تر است؟

جواب مشخص و جامعی برای این سوال وجود ندارد و قطعا نمی‌توان نسخه کلی برای همه‌جای ایران تجویز کرد و بسته به شرایط مختلف و در مقاصد مختلف جواب‌های متفاوتی وجود دارد. ولی یک تلقی نگران‌کننده، تمرکز بر کشورهای همسایه و عدم توجه به بازار اصلی گردشگران غربی است. شاید در نگاه اول این موضوع واکنش مناسبی در مقابل تحریم‌ها باشد، اما اگر دقیق‌تر بنگریم اتفاقا در شرایط تحریم هم باید یکی از تمرکزهای اصلی‌مان گردشگر خارجی باشد؛ چون بهترین راه برای دور زدن تحریم و ارزآوری گردشگری است که یورو را در ساکش می‌گذارد و وارد ایران می‌کند. پس به هیچ‌وجه نباید گردشگری غربی را که بازار اصلی گردشگری دنیاست، کنار بگذاریم و برای آن اهمیتی قائل نباشیم.

4- مشکلات با بستن مرز به روی گردشگران حل نمی‌شود!

برای گردشگران کانادایی، آمریکایی و انگلیسی در ایران نسبت به گردشگران سایر ملیت‌ها حساسیت‌های بیشتری وجود دارد که ورود ایشان را محدودتر کرده است. به‌عنوان مثال، طبق قانون کنونی یک گردشگر از سه ملیت بالا برای اخذ ویزا حداقل دوماه باید وقت صرف کند، علاوه بر آن، نمی‌تواند خودش به‌تنهایی برنامه سفرش را بچیند و در ایران گردش کند، بلکه باید حتما کل سفرش همراه با راهنمای سفر مورد تایید باشد. این چالش وقتی بیشتر می‌شود که بدانیم، اکثر کتاب‌های مرجع و معرفی‌کننده گردشگری را افراد همین سه ملیت (که زبان مادری‌شان زبان انگلیسی است) می‌نویسند و برای به‌روزرسانی برخی از این کتاب‌ها، ناظران آنها باید به‌صورت ناشناس به مکان‌های توریستی سر بزنند و گزارش تهیه کنند که با این قانون عملا چنین چیزی غیرممکن می‌شود! یعنی ما با دست خود، گردشگری ایران را از معرفی شدن در بازار بین‌المللی محروم کرده‌ایم و علاوه بر آن بخشی از بازار را هم حذف کرده‌ایم و در ازای آن چه چیزی به‌دست آورده‌ایم؟ تقریبا هیچ چیز.

  تعدیل و تسهیل ورود جوانان به کسب‌وکارهای گردشگری

طبق قانون فعلی ایجاد کسب‌وکار گردشگری پیچیدگی‌های فراوانی دارد؛ از جمله اینکه برای هرگونه تبلیغی در حوزه تور و گردشگری، باید ابتدا مجوز بند ب را اخذ کرد و یک فرد برای اخذ مجوز بند ب، باید حداقل سه‌سال سابقه بیمه در حوزه گردشگری داشته باشد و صرف داشتن مدرک راهنمای تور برای تبلیغ تور کافی نیست. در حوزه اخذ مجوز اقامتگاه بوم‌گردی نیز پیچیدگی‌های کمتری وجود دارد، ولی باز هم پروسه زمانبری است درحالی‌که بسیاری از خانه‌های روستایی این امکان را دارند که میهمانانی را پذیرا باشند. اقامت در خانه روستایی می‌تواند شروعی باشد برای جوانانی که علاقه‌مند هستند فعالیتشان را در حوزه گردشگری شروع کنند و باور کنید بسیاری از گردشگران به‌دنبال چنین تجربیاتی هستند.  شرایط تشریح‌شده در بند بالا باعث شده است که بسیاری از جوانانی که توانمندی‌هایی در این حوزه دارند یا به‌صورت غیرقانونی کار کنند یا کار در این حوزه را از دامنه انتخاب‌هایشان کنار بگذارند. جهت رفع این مشکل به‌صورت خلاصه پیشنهاد می‌شود که یک مدل ساده‌تر برای اخذ مجوزهای راه‌اندازی کسب‌وکارهای نوین در حوزه گردشگری (با تاکید بر استانداردهای گردشگری پایدار و ایجاد اشتغال و درآمد مکمل برای جوامع محلی) داشته باشیم. عنوان این مجوز می‌تواند «بند پ» باشد و شاید بهتر باشد که این مجوز مدت‌دار باشد برای تبلیغ تور یا اقامتگاه (به شکل خانه روستایی) و در صورت روند رو به رشد در گزارشی که از مسوول آن اخذ می‌شود، پس از سپری‌شدن بازه زمانی طرح این مجوز بتواند به مجوز بند ب ارتقا پیدا کند. این پیشنهاد در کارگروه گردشگری جوانان اتاق بازرگانی تهران مورد بررسی قرار گرفته و در صورت نیاز قابل ارائه به متولیان امر است. در این یادداشت سعی کردیم لزوم تحول بزرگ در گردشگری ایران را متذکر شویم و برخی تلقی‌های اشتباه مخصوصا در حوزه لزوم توجه به نیروی انسانی و جوانان در گردشگری را یادآوری کنیم که برای توسعه گردشگری ناگزیریم به این موارد توجه کنیم و به‌طور ‌ویژه با توجه به روند تغییرات ذائقه گردشگران و پتانسیل‌های گردشگری ماجراجویانه و فرهنگی در ایران به جوانان اجازه دهیم که در این زمینه ورود پیدا کنند و طرحی نو دراندازند. امیدوارم از بین کرسی‌های اصلی در حوزه سیاست‌گذاری گردشگری در دولت یکی از این موارد به‌دست فردی با تجربه‌های نوآورانه و استارت‌آپی بیفتد و روحی که در گردشگری کشور شاهد خواهیم بود به سمت گردشگری نوآورانه و جدید متمایل باشد تا اینکه در گردشگری سنتی درجا بزنیم.