جان کنت گالبرایت
گالبرایت که از پیروان پرشور جان مینارد کینز بود، در نقد بازار چنان پیش رفت که برخی مواضع او به باورهای سوسیالیستی بیشتر شباهت داشت تا باورهای اقتصاد آزاد که او خود را پیرو آن میدانست. در میان نوشتههای پرشمار گالبرایت دو نقد به اقتصاد بازار وارد شده که یکی گرتهبرداری آشکار از کتاب «سرمایه مالی» نوشته اقتصاددان سوسیالیست، رودولف هیلفردینگ است و دیگری نقدی است کمابیش از منظر اقتصاد برنامهریزیشده و سوسیالیستی. نقد اول گالبرایت این است که نظام بازار تمایل به انحصار شرکتها دارد و آخرالامر راه رقابت را سد میکند. این گفته گالبرایت همان است که هیلفردینگ درباره «تازهترین مرحله تکامل سرمایهداری» گفت و ولادیمیر لنین با الهام از آن کتاب «امپریالیسم بالاترین مرحله سرمایهداری» را نوشت. نقد دوم گالبرایت هم این است که نظام بازار، با خلق نیازهای تازه، مصرفکنندگان را اغوا میکند که کالاهای غیرضروری مصرف کنند.
فردریش هایک به هر دو نقد گالبرایت پاسخ داده است. نقد اول را بدون اشاره به نام گالبرایت و در قالب تحلیل «انحصار طبیعی» و «انحصار غیرطبیعی» پاسخ داده و اینگونه استدلال کرده است که اگر فرد یا بنگاهی بدون برخورداری از رانتهای سیاسی و صرفا بر اساس قابلیتها و کارآمدی خود، دیگران را از میدان رقابت بیرون براند، نمیتوان بر او خرده گرفت. چنین انحصاری طبیعی و حاصل خلاقیت است. بهعلاوه اینکه در عالم واقع، چنین انحصاری در معرض نوآوریهای تازه قرار دارد و هیچکس در بازار، بیرقیب و یکهتاز نیست. هایک به نقد دوم گالبرایت مستقیما و با اشاره به سخنان او پاسخ داده است. هایک با تایید این سخن گالبرایت که نیازهای درونی بشر منحصر است به خوراک و پوشاک و سرپناه، نیازهای دیگر را زاییده تجربه و مشاهده بشر و خاصه حس زیباییشناسی او میداند و چنین نتیجه میگیرد که اگر بنا را بر سخن گالبرایت بگذاریم همه آفرینشهای هنری، فرهنگی و تمدنی بشر را باید غیرضروری بدانیم. آثار اصلی گالبرایت که به فارسی ترجمه شده است: سرمایهداری آمریکا، مفهوم قدرت تلافیجویانه، جامعه متمول، روشهای توسعه اقتصادی، دولت صنعتی جدید، طبیعت فقر تودهای و کالبدشناسی قدرت هستند.
ارسال نظر