دیالکتیک گفتوگو در عصر دیجیتال
در آن ایام بسیاری از متفکران و صاحبنظران در همایشها و رسانههای گوناگون، ابزارهای ارتباطی نوین را برای شکستن انحصار رسانههای سنتی و تکسویه و درنتیجه افزایش میزان مشارکت شهروندی و تقویت مردمسالاری در عرصههای گوناگون حکمرانی لازم میدیدند. بااینحال، تجربه دو دهه اخیر نشان داده است، این خوشبینیها تا حد زیادی سادهانگارانه بود.
در این زمینه گفتنی است، طبق گزارش جامع مؤسسه تحقیقاتی پیو که از مهمترین مؤسسههای افکار سنجی ایالاتمتحده آمریکاست در سال ۲۰۲۳، بیش از ۷۸ درصد متخصصان حوزه فناوری و جامعهشناسان معتقد بودند شبکههای اجتماعی، باوجود مزایای انکارناپذیرشان در عرصههای خدماتی و ارتباطی، به یکی از عوامل اصلی تضعیف گفتوگوی سازنده در جوامع معاصر تبدیلشدهاند. این پدیده که از آن به «پارادوکس ارتباطات دیجیتال» یاد میشود، نشان میدهد افزایش کمّی ارتباطات و گسترش شبکههای اجتماعی لزوماً به بهبود کیفی ارتباطات در جوامع انسانی نمیانجامد و گاه به عارضههای سختی، مانند فرسایش بهداشت ارتباطات مجازی منجر میشود.
عارضه مورداشاره با مشخصههای خاصی، همچون حملههای هماهنگ گروهی و خشونت گفتاری سازمانیافته در فضای مجازی و عمدتاً دارای واژگان غیراخلاقی و حتی جنسی علیه افراد و رسانههایی شناخته میشود که دیدگاههای متفاوتی را نسبت به آنچه مطلوب گروه مهاجم است، مطرح کردهاند. جالب اینکه تفاوتی هم نمیکند که موضوع مورد مناقشه فوتبالی باشد یا در رابطه با موضوعات رایجی، مانند رفع یا عدم رفع فیلترینگ یا حتی تحولات سوریه و یمن و حتی سرنوشت قیمت بنزین یا تعطیلی شنبه.
پژوهش جهانی مؤسسه رویترز در سال ۲۰۲۳، این چالش را موردمطالعه قرار داده است. بر اساس این مطالعه که در ۴۶ کشور جهان انجامشده، ۶۷ درصد مردم نگران افزایش بهرهبرداری از اطلاعات نادرست برای اهداف سیاسی هستند. این نگرانی در کشورهای درحالتوسعه حتی به ۷۵ درصد رسید. همزمان، ۷۱ درصد پاسخدهندگان معتقدند رسانههای اجتماعی به قطبی شدن جامعه آنها دامن زده است. این آمار در کشورهای با تنشهای سیاسی ـ اجتماعی بالاتر، به مرز ۸۰ درصد نیز رسیده است.
همانگونه که مشخص است، این آمار نگرانکننده نشاندهنده عمق بحرانی است که امروزه نهتنها کشور ما، بلکه جامعه جهانی با آن مواجه است و باید ضمن کسب آگاهی و شناخت درباره آن، در پی راهحلهایی برای رفع این چالش بود. این تناقض آشکار که از آن میتوان به بحران قطبی شدن جوامع و گفتوگو گریزی در عصر دیجیتال یادکرد، اکنون به یکی از مهمترین چالشهای پیش روی جوامع معاصر تبدیلشده و میتواند جوامع را به سمت تولید خشونت و آنچه رادیکالیسم اجتماعی خوانده میشود هدایت کند؛ لذا ضرورت بازاندیشی در زمینه الگوهای ارتباطی عصر حاضر دوچندان شده است.
امروز باید به این نکته دقت کنیم که آنچه امروز در فضای مجازی شاهد آن هستیم، فراتر از یک ناهنجاری ساده ارتباطی است. ما با پدیدهای مواجه هستیم که بهطور مستقیم بنیانهای همبستگی اجتماعی و امکان همزیستی مسالمتآمیز در جوامع چندصدایی را تهدید میکند. هجوم گروهی کاربران با هویتهای واقعی و غیرواقعی به صفحات افرادی با دیدگاههای متفاوت، انتشار محتوای توهینآمیز و تلاش سازمانیافته برای خاموش کردن صداهای غیر راستا، تنها نمودهای ظاهری یک بحران عمیقتر در ساختار ارتباطات اجتماعی است. این رفتارها که با توجیهات گوناگون و با ادعای دفاع از حق و حقیقت و گاه مظلوم صورت میگیرد، عملاً به تخریب فضای گفتوگوی عمومی و تضعیف امکان تبادلنظر سازنده منجر شده است.
همانگونه که پیشتر اشاره شد، گستره این بحران به مرزهای جغرافیایی یا فرهنگی خاصی محدود نیست و از ایران تا ایالاتمتحده، از اروپا تا آسیا، همه جوامع بهنوعی با این چالش دستبهگریبان هستند. حتی در کشورهایی با سنتهای دیرینه مردمسالار نیز قطبی شدن جامعه و کاهش ظرفیت گفتوگوی اجتماعی به موضوعی نگرانکننده تبدیلشده است.
نظرسنجیها در ایالاتمتحده نشان میدهد، شکاف سیاسی و اجتماعی میان گروهها به حدی رسیده که بسیاری از شهروندان حتی حاضر به برقراری روابط خانوادگی با افراد دارای گرایشهای سیاسی متفاوت نیستند. این مسئله به حدی جدی است که طبق نظرسنجی YouGov در سال ۲۰۲۰، ۳۸ درصد جمهوریخواهان و ۳۸ درصد دموکراتهای آمریکایی اعلام کردهاند از ازدواج فرزندانشان با افراد متعلق به حزب مقابل (بسیار ناراحت) یا (تا حدی ناراحت) خواهند شد. همچنین، مطالعه مؤسسه پیو در سال ۲۰۲۳ نشان میدهد، ۶۳ درصد آمریکاییها معتقدند، شکاف سیاسی در این کشور در مقایسه با پنج سال گذشته عمیقتر شده است.
ریشههای این بحران را باید در تعامل پیچیده چندین عامل جستوجو کرد. نخست، گسترش پوپولیسم و تفکر دوگانهانگار «ما در برابر آنها» که بهطور سازمانیافته جامعه را به دو گروه «از ما» و «بَر ما» تقسیم میکند. این نگرش که اغلب از سوی جریانهای سیاسی تفرقه ساز و بیتوجه به منافع ملی تقویت میشود، امکان گفتوگوی سازنده میان گروههای مختلف را از بین میبرد. دوم، الگوریتمهای حاکم بر شبکههای اجتماعی است که باهدف افزایش تعامل کاربران، آنها را در حبابهای اطلاعاتی محصور میکند. این حبابها که محتوای درون آنها عمدتاً همسو با دیدگاههای موجود کاربر است، بهتدریج توانایی درک و پذیرش دیدگاههای متفاوت را کاهش میدهد و فرقی نمیکند!
عامل سوم، سیاست زدگی بیمارگونه جوامع است که غربیها از آن با عنوان سیاسی شدن افراطی جامعه مدنی یاد میکنند. در سالهای اخیر، حوزههای گوناگون زندگی اجتماعی که پیشازاین فارغ از مناقشات سیاسی بودند، به عرصه کشمکشهای سیاسی و عقیدتی تبدیلشدهاند و هر گروه مخالفان خود را شایسته سرکوب و تحقیر معرفی میکند. از انتخاب نوع پوشش تا سبک زندگی، از ترجیحات غذایی تا سرگرمیها و حتی موضوعاتی، مانند تداوم یا لغو فیلترینگ یک شبکه اجتماعی همهچیز بار سیاسی پیداکرده است. این وضعیت موجب شده است حتی سادهترین تعاملات اجتماعی نیز به موضوعی برای مناقشه و زدوخورد تبدیل شود.
چهارم، ضعف آموزش مهارتهای گفتگو و تفکر انتقادی در نظامهای آموزشی است. بسیاری از افراد، بهویژه نسل جوان و نوجوان، بدون آموزش کافی در زمینه مهارتهای ارتباطی و تفکر نقادانه وارد فضای پُرتنش شبکههای اجتماعی میشوند. نتیجه این وضعیت، ناتوانی آنها در برقراری گفتوگوی سازنده و تمایل به واکنشهای احساسی و تهاجمی است؛ مانند آنچه در رابطه با هواداران BTS در شبکههای اجتماعی داخلی با آن روبهرو هستیم.
راه برونرفت از این بحران، نیازمند رویکردی جامع و چندوجهی است. نخستین گام، گسترش و تقویت نهادهای اجتماعی و مدنی در سطح جامعه است. تجربه تاریخی نشان میدهد، نهادهای داوطلبانه و اجتماعی میتوانند بهمثابه پلهای ارتباطی میان گروههای گوناگون جامعه عمل کنند. این نهادها با ایجاد فضای گفتگو و تعامل مستقیم، میتوانند تا حد زیادی اثرات منفی حبابهای اطلاعاتی در فضای مجازی را خنثی کنند.
گام دوم، بازنگری اساسی در نظام آموزش عمومی کشور با تمرکز بر مهارتهای گفتگو و تفکر انتقادی است. دانشآموزان و دانشجویان باید بیاموزند که چگونه با دیدگاههای مخالف مواجه شوند، چگونه استدلالهای خود را به شکلی منطقی ارائه دهند و چگونه از تبدیل اختلافنظر به دشمنی شخصی پرهیز کنند.
سوم، ضرورت تغییر رویکرد رسانهها از دامن زدن به اختلافات به سمت ترویج گفتوگوی سازنده است. رسانهها بهجای تمرکز بر نقاط اختلاف و تشدید تنشها، باید بر یافتن راهحلهای مشترک و تقویت همبستگی اجتماعی تمرکز کنند.
چهارم، نهادهای حاکمیتی باید از سیاسی کردن بیشازحد موضوعات اجتماعی پرهیز کنند. تجربه نشان داده است، سیاسی شدن افراطی جامعه به تشدید شکافهای اجتماعی میانجامد و امکان گفتوگوی سازنده را از بین میبرد.
درمجموع، باید به این نکته کلیدی توجه داشت که مردمسالاری و توسعه پایدار اجتماعی، بدون وجود فضای گفتوگوی سالم و احترام متقابل امکانپذیر نیست؛ به همین دلیل رهبر معظم انقلاب همواره بر بسط و گسترش کرسیهای آزاداندیشی در جوامع نخبگانی تأکید داشته و دارند. درنتیجه اگر به دنبال جامعهای پویا و سالم هستیم که در آن تنوع دیدگاهها نه تهدید، بلکه فرصتی برای رشد و پیشرفت جمعی تلقی شود، باید احیای فرهنگ گفتگو و تقویتمداری اجتماعی را بهمنزله یک اولویت ملی در دستور کار قرار دهیم.
بحران کنونی گفتگو در فضای مجازی، زنگ خطری است که اگر به آن توجه نکنیم، میتواند به فروپاشی همبستگی اجتماعی و تضعیف بنیانهای جامعه بینجامد. این مسوولیتی است که نهتنها بر عهده نهادهای رسمی، بلکه بر دوش تکتک دلسوزان کشور قرار دارد.