درد کسری بودجه

 اولین، مهم‌ترین و مخرب‌ترین نتیجه کسری بودجه، تورم است. داستان پول کاغذی از برات‌هایی آغاز شد که تجار، صرافان و دولت‌ها به طلبکاران خود می‌دادند تا پول آن‌ها را در زمان و مکانی دیگر پرداخت نمایند. امروزه نیز پول نوعی کالای بهادار است که ارزش آن توسط حاکمیت تضمین‌شده است و بانک مرکزی، به‌عنوان نماینده‌ی مردم حافظ این ارزش خواهد بود.  بدهی دولت در نهایت در تزارنامه‌ بانک مرکزی، ثبت‌شده و حجم پول افزایش می‌یابد. هر چه کسری بودجه و بدهی دولت بیشتر شود، حجم پول بیشتر شده و اعتبار دولت و ارزش پول کاهش پیدا می‌کند. همان‌طور که قبلا هم گفتیم، دولت هم، یک شخص در اقتصاد است و در اقتصاد حساب، حساب است و کاکا برادر. اگر فردی بیش از حد بدهی پیدا کند، اعتبار حرف و قول و برات و او از بین خواهد رفت. حتی ممکن است بین طلبکار و بدهکار دعوا هم بشود! در این شرایط دیگر نماینده‌ی مردم یا همان بانک مرکزی نیز دیگر اعتباری نخواهد داشت. بدین ترتیب کسری بودجه، مهم‌ترین پشتوانه‌ی پول که اعتبار حاکمیت و بانک مرکزی در حفظ ارزش پول است را تضعیف می‌کند.

 کسری بودجه با دخالت دولت در اقتصاد هم رابطه‌ نزدیکی دارد. دولت به‌عنوان یک شخص در اقتصاد، در صورت ایجاد بدهی بی حدوحصر، اعتبار خود را از دست خواهد داد. در این شرایط دولت، هر مغازه‌دار، صنعت‌گر و تاجری را که بتواند مجبور می‌کند تا قیمت کالای خود را مطابق دستور او تعیین کند یا به طور معادل برات بدهی او (یا همان پول) را به ارزشی بیشتر از آنچه در نظر مردم است از او بگیرد. گشت گران‌فروشی راه می‌افتد و اگر فردی جرات کند که کالای خود را نفروشد، با برخورد قاطع روبه‌رو خواهد شد، دارایی او ضبط‌شده و به زندان می‌رود. این روند باعث کاهش تمایل افراد به فعالیت اقتصادی خواهد شد و این کاهش فعالیت به معنای کاهش مالیات‌ها و کسری بودجه و بدهی بیشتر است.

  کسری بودجه و درآمد نفتی هم دست در دست هم دارند. درآمد نفتی دو مشکل ایجاد می‌کند که یکی ناشی از نفس وجود این درآمد و دیگری ناشی از نوسانات آن است. درآمد نفتی برای ورود به اقتصاد، باید از دلار به ریال تبدیل شود. در این تبدیل بانک مرکزی دلار خریده و ریال می‌فروشد. این فرآیند خود به معنای افزایش تورم و بروز بیماری هلندی خفیف است که در این متن به درمان آن نمی‌پردازیم. اما آنچه که این رابطه را بسیار خطرناک می‌کند، نوسانات درآمد نفتی است. دولت‌ها در زمان وفور درآمد، هزینه‌های خود را زیاد می‌کنند که بخش بزرگی از آن افزایش حقوق کارمندان است که گفتیم نمی‌توان آن را کم کرد. بنابراین در زمان کاهش درآمد دولت مجبور خواهد شد تا از روش‌های که گفتیم حقوق کارمندان و کسری ایجادشده را تامین کند.

  مشکل دیگری که در اثر کسری بودجه ایجادشده و آن را تقویت می‌کند، اعطای یارانه‌های گسترده در سطح اقتصاد است. دولت اگر نتواند بدهی خود را کنترل کند تلاش می‌کند تا با روش‌های دیگری مردم را راضی نگه دارد. یکی از این راه‌ها التفات‌های گسترده دولت از کیسه‌ی دارایی‌هایی است که در امانت او است. یارانه‌ انرژی (برق، گاز، بنزین و ...)، یارانه‌ بازار پول، یارانه ارزی و... همه از مواردی است که دولت برای پایین نگه‌داشتن سطح قیمت‌ها اقدام به اعطای آن‌ها می‌کند. شبکه‌ گسترده شرکت‌های دولتی و خصولتی  نیز برای اعطای نوعی از یارانه و کنترل قیمت‌ها استفاده می‌شود. اما این یارانه‌ها و این مجموعه‌ شرکت‌ها خود بار سنگینی در بودجه ایجاد کرده و مشکل کسری بودجه را تشدید می‌کند. به این ترتیب یک حلقه‌ی تورم-حمایت-کسری-تورم شکل می‌گیرد.