884110 copy

در آغاز معرفی از خودتان و گروه هنری زاوش بفرمایید.

من عرفان آیتی، بازیگر، گوینده و دارای کارشناسی ارشد از دانشگاه تربیت مدرس هستم که 15 سال مشغول فعالیت هنری هستم. در آخرین دوره جشنواره دانشگاهی ایران، تندیس بهترین بازیگری را دریافت کردم. عضو اصلی گروه تئاتر زاوش هستم و در خانه تئاتر زاوش به پرورش بازیگر مشغول هستم. گروه زاوش که من یکی از اعضا آن هستم، به سرپرستی محمدجواد سجادی، از سال 90 فعالیت خود را از سر گرفت، این گروه سال‌ها به فعالیت خود ادامه داد. اثر هیچ‌کس را محکم بغل نکن یکی از آثار این مجموعه است و باعث شد دو سال در جشنواره تئاتر اصفهان، نامزد جایزه باشیم. در همین سال‌ها به‌طور موازی کمدی ماده‌ببر به روی صحنه رفت و با استقبال خوبی مواجه شد. این کار یک مونولوگ بود که چندین اجرا در اصفهان داشت. بعد‌ها با سگ زرد برادر شغال روی صحنه بودیم و در یکی از بهترین جشنواره‌ها جایزه بهترین نمایشنامه را دریافت کردیم. گروه زاوش بعد‌ها تصمیم گرفت فعالیت آموزشی را مدنظر قرار دهد و اثر یک اتفاق ساده در زندگی معمولی در تالار هنر اصفهان روی صحنه رفت و باوجود تازه‌کار بودن بازیگران، موفق شدند بهترین اثر را به‌جا بگذارند. این مساله تبدیل به یک سنت در گروه زاوش شد و سعی می‌کردیم هنرجو‌ها را به خروجی برسانیم که بتوانیم همه را روی صحنه ببریم.

پروژه تلفیقی شما با کدام هنرمندان به چه شکل اجراشده است؟

من با بسیاری از هنرجو‌های مستعد که چندین سال است همراه ما هستند، تولیدی را رقم زدیم که با گروه موسیقی خواب فعالیت کنیم. به‌مرور در یک فرایند هم‌افزا به مجموعه‌ای از طراحی‌های حرکت و فضای جالبی ازنظر اجرا رسیدم و همچنین فراز عبداللهی به‌عنوان سرپرست گروه خواب هم با فضای تلفیقی توانست فضای جالبی ایجاد کند. پروژه‌های قبلی گروه خواب جبر محیطی است. من با یکی از مجسمه‌سازان و هنرمندان بسیار مطرح اصفهانی هم در این اثر فعالیت کردم. ایشان بیش از 49 نمایشگاه گروهی و 7 نمایشگاه انفرادی برگزار کرده است. پیش‌ازاین موفق به دریافت جایزه رقص داستان شده بود. از یک مجموعه‌ای که پیش‌ازاین در گالری تماشا کرده بودم، از حجم‌های مرتضی بصراوی است که این چندرسانه‌ ای هنری را در کنار هم قرار دهم و تبدیل به یک اثر دیدار و شنیداری کنم که عنوان آن نخست گاهان است.

اثر نخست گاهان را چگونه تعریف و توصیف می‌کنید؟

 در این اثر من تلاش کردم اشاره‌ای به فضای نفس انسان کنم. به این معنا که ما گاهی برای بازگشت به اصل خودمان، هیچ‌گاه تصمیم نمی‌گیریم این کار را بکنیم. من و شما به‌عنوان انسان ممکن نیست تصمیم بگیریم به خود بازگردیم و خود را بهتر بشناسیم، بلکه بی دعوت ناهمگام، شناخت و بازگشت به خود به ما رجوع می‌کند. کاملاً رخداد گونه و جاودان رقم می‌خورد. ما گاهی به یک بازگشت عمیق به خودمان برمی‌گردیم. اینکه این بی‌ارادگی در شناخت خودمان وجود دارد، بر بی‌ارادگی بودن تمرکز دارد.

قطعه موسیقی یک‌ساعته این کار و ساخت مجسمه‌های بصراوی که در یک ساعت به نمایش گذاشته می‌شود، تمام مدل‌های مختلف مانند اجرا و موسیقی و نور، به مفهوم خود می‌پردازد. خود به مفهوم عجایب و غرایب و ناآشنا بودن‌ها و مفاهیم هراسناک که آن را برای تماشاگر به نمایش می‌گذاریم. چگونه باید با سفری ناهمگام مواجه شد؟ ناخودآگاه انسان ایرانی فارغ از اتفاقات روزمره، بسیار، بازگشت و اتکایی بر عجایب نامه‌ها دارد، اگر به عجایب نامه‌هایی که در چند قرن اخیر به دست ما رسیده رجوع کنیم، انگار جنس دیگری را تجربه کردیم. ما از درخت آسوریک و گفت‌وگو یک بز با درخت نخل تا مجموعه‌ای از نیرو‌های افسانه‌ای که از میتراییسم تا پسااسلام در این بوم وجود دارد. یکی از پایه‌هایی که ذهن من را باز کرد، عجایب المخلوقات نوشته محمد ابن احمد همدانی بود که در این کتاب به عجایبی که انسان با آن مواجه است می‌پردازد. این کتاب سرچشمه و منشا شکل‌گیری ایده اجرای من بود. چیزی که من با آن مواجه شدم این بود که ما در خیلی از موارد با روایت‌ها و قصه‌ها مواجه نیستیم بلکه شکل در هنر و ادبیات کهن ایران اهمیت بالایی دارد. اشکال و خطوط و هندسه و رخدادها و ناگهانی بودن‌ها و جادوها بر قصه‌ها پیروزند. این شکل و فرم‌ها در طول تاریخ تکرار و تکرار شده‌اند. این نمایش مثل یک پدیده ناگهانی است. اثر نخست گاهان را این‌طور باید با آن مواجه شویم که وقتی یک دعوا می‌شود فکر نمی‌کنیم چه شده است، فقط تماشا می‌کنیم. تماشاگر بودن جامعه ما، یکی از نمادهایی است که در کشور ما و اصفهان به آن کمتر پرداخته‌شده است. کمتر به تماشایی بودن و رخدادگون بودن اشکال و اتفاقات پرداخته‌شده است. از طرفی این نمایش از خط روایی ساده‌ای پیروی می‌کند. مواجهه شخصیت قهرمان با ترس ها و زیست و آنچه برای او رقم خورده است. تئاتر ما از بعد از خاموش شدن نور سالن در فکر مخاطب آغاز می‌شود، درجایی که مخاطب از خود می‌پرسد چه شد؟ آنجا هر پاسخ یک نمایش‌نامه است و می‌توان آن را تکمیل کنم و با اثر خود تطبیق دهم. روند نمایش هم در بستری تعاملی با بازیگران بود.

چالش‌های برگزاری چنین تئاتری برای شما چه بود؟

در روزهایی که تئاتر ایران سلبریتی محور شده، اقبال مخاطب به این اجراها در ابهام است. ما ریسکی را آغاز کردیم که هنوز دیدگاهی نسبت به آن نداریم. گروه خوش‌بین است چون بهترین‌ها در کنار هم هستند. مجموعه فرشچیان با ما همراهی کردند تا با خیال آسوده با سالن آشنا شویم. یکی از چالش‌های بزرگ من فضای اداری حاکم بر اجرای یک تئاتر بوده است. ما برنامه‌ریزی خاصی را برای جذب مخاطب کردیم اما بی‌برنامگی‌ها مانع ما برای تبلیغات شد. البته کارشناسانی بودند که به ما کمک کردند اما ساختارهای وجود دارد که نیاز به اصلاح دارد تا کار هنرمند در این شهر و کشور آسوده‌تر شود. یک هنرمند برای به روی صحنه بردن اثر خود با چالش‌های زیادی دست‌وپنجه نرم می‌کند اما فرایندهای اداری و درگیر کردن هنرمند می‌تواند مانع از رشد خلاقیت شود. امیدوارم مردم عزیز اصفهان با تماشای این اثر اندکی از روزمره خودشان فاصله بگیرند و به تماشای یک اثری بیایند که مجموعه‌ای از هنرمندان اصیل آن را به روی صحنه برده‌اند.