همان همیشگی
چه شعارهایی در دورههای مختلف انتخابات ریاستجمهوری تکرار شده است؟
بعد از سانحه تلخ سقوط هلیکوپتر حامل رئیس دولت سیزدهم و شهادت او و همراهانش، حالا کشور در آستانه یک انتخابات دیگر قرار گرفته است؛ انتخاباتی زودهنگام برای مشخص شدن رئیس دولت چهاردهم که باید در شرایطی پیچیده سکان قوای اجرایی کشور را در دست بگیرد و با بحرانها و چالشهای متعددی در حوزههای مختلف دستوپنجه نرم کند. البته نکته قابل توجه برای نامزدهای انتخابات این است که سختی و تنگنای درازمدت حاکم بر جامعه، بدبینی زیادی در جامعه ایجاد کرده است و از این نظر نامزدها کار بسیار سختی برای کشاندن رایدهندگان به پای صندوقهای رأی دارند. در عین حال، شرایط برای ارائه شعارها و وعدههای تروتازه و جذاب نیز فراهمتر است. در این دوران میتوان با دست گذاشتن روی نیازهای اصلی و خواستههای جدی مردم، به آنها وعدههایی داد که حداقل انگیزه لازم را برای رای دادن در آنها بیدار کند. طبیعی است که در شرایط بحرانی و پرچالش امروز، هر شعار و وعدهای که این بحرانها و چالشها را هدف قرار دهد و از حداقل مختصات جذابیت، عقلانیت و فراگیر شدن برخوردار باشد، میتواند موجی به نفع نامزد عرضهکننده آن ایجاد کند.
در این میان احتمالاً بزرگترین چالش نامزدها، تکراری بودن مشکلات و بحرانها در حداقل یک دهه گذشته است که جای چندانی برای شعارها و وعدههای خلاقانه باقی نگذاشته و مردمی که مدت زیادی است با چالشهای یکسان گرفتارند و از شعارهای گذشتگان بهرهای نبردهاند، به سختی میتوانند به شعارهایی که در کُنه خود تکراری و ناظر بر بحرانهایی یکسان با قبل است، اعتماد کنند.
در دوران ابتدای انقلاب اغلب شعارها و وعدههای نامزدهای ریاستجمهوری معطوف به همان آرمانهای انقلاب بود و نامزدها خود را افرادی جدی و پیگیر در تحقق آرمانهایی چون عدالت، پیاده کردن احکام اسلام و تکالیف الهی، گسترش انقلاب مستضعفان در جهان و هدایت مردم معرفی میکردند. مثلاً ابوالحسن بنیصدر مدافع عدالت اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بود و محمدعلی رجایی میخواست اسلام را پیاده کند که هر دو دوران ریاستجمهوریشان ناتمام ماند. شعار انتخاباتی آیتالله خامنهای معطوف به تقویت و تداوم حکومت اسلامی بود که مردم را به فکر کردن دعوت میکند و هدایت ذهن مردم را برعهده میگیرد. بعد از دو دوره هشتساله ریاستجمهوری آیتالله خامنهای که مصادف با پایان جنگ تحمیلی بود، شعارهای انتخاباتی نیز رنگوبوی دیگری گرفت و پای اقتصاد به شعارها باز شد. «توسعه اقتصادی و سازندگی» شعار اکبر هاشمیرفسنجانی در انتخابات ریاستجمهوری سال 1368 بود. او میخواست کشاورزی و صنایع را توسعه و بازار را رونق دهد. پس از چهار دوره برگزاری انتخابات ریاستجمهوری، این نخستینبار بود که شعارهای کاملاً اقتصادی وارد صحنه شد و دولت هاشمی به دولت سازندگی مشهور شد. در انتخابات سالهای 1376 و 1380 اما باز خبری از معیشت مردم و شعارهای اقتصادی نبود که چرخش زمانه به سمت اولویتهای سیاسی و فرهنگی رفته بود؛ کاری که در دو دهه اول انقلاب به دلیل شرایط سخت جنگ و بازسازی پس از آن مغفول مانده بود. سیدمحمد خاتمی با شعارهای توسعه سیاسی، حمایت از جوانان و زنان و جامعه مدنی رای آورد و البته دورانی نسبتاً موفق نیز در ثبات اقتصادی داشت. بعد از او بود که با بدتر شدن تدریجی شرایط اقتصادی، شعارهای اقتصادی نیز به خط اول تبلیغات انتخابات ریاستجمهوری رسید.
تکراریترین شعار؛ معیشت مردم
معیشت مردم، ولو با ادبیات متفاوت و استفاده از واژگان مختلف، از انتخابات ریاستجمهوری سال 1384 به پای ثابت شعارهای تبلیغاتی نامزدها تبدیل و تقریباً هر بار بر غلظت آن افزوده شده است؛ چرا که بارزترین شاخص اقتصادی کشور از آن سال به بعد «تورم» بوده که همواره روندی فزاینده داشته و جز یک کاهش شدید اما موقت و گذرا در دو سال 1395 و 1396، باقی ایام این دوران، فزاینده و بسیار بالا بوده است. تورم طی این دو دهه ارزش پول ملی و قدرت خرید مردم را کاهش داده و از اینرو طبیعی است که جامعه رأیدهندگان چشم امید به مدیری اجرایی در دولت داشته باشند که بتواند معیشت رو به بدتر شدن آنها را بهبود ببخشد؛ اگرچه آمار و دادهها نشان میدهد تقریباً هیچ یک از منتخبان این دو دهه، به جز در بازههایی کوتاه، موفقیتی در این امر کسب نکرده و این شعار همچنان جزو مطالبات عمومی و بیپاسخ مردم باقی مانده است.
انتخابات 1384 یک نکته اقتصادی مهم داشت و آن کمک به بهبود معیشت و رفاه مردم از طریق رساندن مستقیم پول نفت به مردم بود. مهدی کروبی در آن انتخابات طرح یارانه ماهانه 50 هزارتومانی به افراد بالای 18 سال را مطرح کرد و محمود احمدینژاد هم از آوردن پول نفت سر سفره مردم گفت. هر دو نامزد در دور نخست تعداد آرای قابل توجهی کسب کردند و البته این احمدینژاد بود که به عنوان یک چهره نسبتاً جدید با بهرهگیری از تشتت طیف حاکم، به مسند ریاستجمهوری رسید. از دورههای بعد با اوج گرفتن تورم و بیثباتی اقتصاد کلان و به همریختن مداوم بازارها، بهبود معیشت مردم، چه مستقیم و چه غیرمستقیم همواره شعار اول نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری بود و نامزدهای برنده یا با علم کردن شعارهایی چون پرداخت یارانه نقدی و بهبود رفاه مردم یا رفع تحریمها و بهتر کردن شرایط اقتصادی پیروز رقابت شدند.
در انتخابات کنونی هم لااقل تا پیش از اعلام اسامی نامزدهای نهایی و تایید صلاحیتشده از سوی شورای نگهبان، اغلب ثبتنامکنندگان روی مساله معیشت دست گذاشتند. علی لاریجانی به دنبال این بود که با حل مسائل اقتصادی به صورت علمی، معیشت مردم را بهبود بدهد و قالیباف هم میخواهد به جنگ فقر و محرومیت و تبعیض و نابرابری برود. اسحاق جهانگیری هم اولویت را به بهبود معیشت مردم داده بود. محمود احمدینژاد، محمد شریعتمداری، عباس آخوندی، مسعود پزشکیان، عبدالناصر همتی و شمسالدین حسینی هم بر مساله معیشت مردم تکیه کردند. در این میان سعید جلیلی، علیرضا زاکانی و محمدمهدی اسماعیلی حداقل در سخنرانیهای پنجدقیقهای خود در زمان ثبتنام به موضوع معیشت مردم به طور مستقیم اشاره نکردهاند و راهشان از عدالت و خدمت جهادی و مبارزه با فساد و مافیا میگذرد.
با این همه تردیدی نیست که مهمترین مساله مردم، بسیار بیشتر از دورههای گذشته، معیشت و رفاه است، چرا که تورم بالا و مزمن بهویژه در شش سال اخیر، رفاه اقتصادی مردم را بسیار کاهش داده است. امروز هم معیشت میتواند برگ برنده نامزدهای انتخابات باشد، به شرطی که بتوانند برایش شعار و وعدهای جذاب رو کنند که از دید مردم پیشتر امتحانش را پس نداده باشد، چون شعارهای قبلی همگی شکست خوردهاند.
حل تحریم، رفع تحریم
دوران هشتساله حضور محمود احمدینژاد در رأس دولت، دوره پرتنش ایران در سیاست خارجی و مساله هستهای بود. سیاست تهاجمی احمدینژاد موجب شد از همان ابتدا نگرانیهایی در مورد فعالیتهای هستهای ایران در آژانس بینالمللی انرژی اتمی و بعد شورای امنیت سازمان ملل ایجاد شود و رئیس دولت نهم نیز بهجای تلاش برای تعامل و رفع این نگرانیها و پاسخ به دو قطعنامه شورای امنیت، در یک سخنرانی در اسفند سال 1385 اعلام کرد که «ایران به فناوری تولید سوخت هستهای دست پیدا کرده و حرکت ایران در این مسیر مانند قطاری است که روی یک ریل یکطرفه حرکت میکند و در آن، توقف، دنده عقب و ترمز جایی ندارد». رویکرد احمدینژاد موجب صدور چهار قطعنامه دیگر شد. در این دوران ابتدا علی لاریجانی و بعد سعید جلیلی به عنوان دبیران شورای عالی امنیت ملی مسوول رسیدگی به پرونده هستهای و مذاکره با غرب بودند که هیچکدام موفق نبودند و در دوره جلیلی اجماع کمسابقهای علیه ایران شکل گرفت و قطعنامهها بدون هیچ مخالفتی در شورای امنیت علیه ایران به تصویب میرسید. فشار تحریمهای ناعادلانه بر کشور که فروش نفت، تجارت خارجی، بازارهای داخلی و معیشت مردم را زیر فشار قرار داده بود، باعث شد تا «رفع تحریم» وارد سبد مطالبات اجتماعی شود و حسن روحانی، نامزد انتخابات یازدهمین دوره ریاستجمهوری، از این شعار به خوبی بهره ببرد و بتواند پیروز انتخابات شود. با این همه شکست برجام و توافق هستهای با غرب بعد از روی کار آمدن ترامپ در آمریکا و تغییر جهتگیری سیاسی این کشور، این خواست را به محاق برد. روحانی در دور دوم دولتش سعی کرد برجام را احیا کند اما این بار علاوه بر مقاومت خارجی، مخالفت داخلی نیز مانع کار شد، چرا که اساساً مذاکره به سر خم کردن در برابر غرب معنا شد. در انتخابات کمفروغ 1400 خبری از رفع تحریم نبود و این بار نامزدهای اغلب اصولگرا روی گذر از تحریم، پیشرفت در عین تحریم، مقاومت در برابر تحریم و... سخن گفتند. شعارهایی که جذابیتی نداشت و عملاً مشخص بود که نتیجهای هم در بر ندارد.
اکنون در آغاز رقابتهای انتخاباتی ریاستجمهوری 1403 بار دیگر مساله تحریم مورد توجه قرار گرفته، چرا که مسجل شده است با وجود تحریم و محدودیتهای ناشی از آن، اساساً توسعه فراگیر و بهبود شرایط اقتصادی پایدار ممکن نیست. در هنگام ثبتنام کاندیداها، نامزدهای منسوب به طیف اصلاحطلب مانند اسحاق جهانگیری، عباس آخوندی، مسعود پزشکیان و نامزدهای میانهای مانند محمد شریعتمداری و عبدالناصر همتی رویکرد تلاش برای رفع تحریمها را در پیش گرفتند و در سخنان اولیه خود بر رفع تحریم برای توسعه اقتصادی و بهبود معیشت مردم تاکید داشتند. علی لاریجانی نیز از حل مساله تحریم برای گشایش اقتصادی گفت اما شمسالدین حسینی بدون اشاره به مساله تحریم، به دنبال گشایش اقتصادی بود. در این میان قالیباف سیاستمدارانه مساله «عبور از تحریم» را عنوان کرده و خواسته هر دو طرف ماجرا را جلب کند؛ او نه به طور مشخص از رفع تحریم با مذاکره گفته و نه گذار از تحریم با مقاومت و دور زدن. محمود احمدینژاد که تحریمها و قطعنامهها دستپخت خود اوست، این بار از همزیستی مسالمتآمیز و تعامل سازنده با دنیا گفت که تجربه هشتساله مدیریتش میگوید، احتمالاً منظورش همان کشورهای کماثر و بینام و نشان در عرصه سیاست و اقتصاد بینالملل بود.
سعید جلیلی، علیرضا زاکانی و محمدمهدی اسماعیلی که میتوان تا حدودی خاستگاهشان را مشترک یا نزدیک به هم دانست، اساساً هیچ اشارهای به رفع تحریم نداشتهاند. اسماعیلی به روشنی از تداوم دیپلماسی مقاومت گفت و مشخص کرد که موضعش در برابر تحریم چیست. زاکانی هم اساساً برای تحریم شأنی قائل نبوده، اما بیتفاوتی جلیلی نسبت به مساله تحریم با توجه به اینکه او سالها در مقام دبیر شورای عالی امنیت ملی مسوول پرونده هستهای ایران بوده جالب توجه است.
اینترنت؛ مرغ عروسی و عزا
تقریباً اغلب شهروندان این سخنان مرحوم سیدابراهیم رئیسی را در مناظرههای انتخاباتی 1400 مستقیم و غیرمستقیم شنیدهاند که گفت: «...من از جوانان و بچهها میپرسم شما در حال بازی و گیم هستید چقدر وسط بازی حالتون گرفته میشه. معلوم است که زیرساختها مشکل دارد. در تولید محتوا مشکل داریم حق خانمها ضایع میشود... خود من در فضای مجازی هستم و دو میلیون فالوئر دارم خیلی از مسائل از این طریق به من میرسد.» این سخنان رئیسی البته باعث نشد که وضعیت اینترنت مردم در دوران دولت او بهتر شود که فیلترینگ گستردهتر، اختلال در اینترنت بسیار بیشتر و مشکلات مردم در استفاده روزمره از اینترنت عمیقتر شد. تنها شبکههای اجتماعی فراگیر باقیمانده مانند اینستاگرام و واتساپ هم در دوران دولت سیزدهم فیلتر شد و دولت هر زمان که اراده کرد، دستش روی دکمه قطع اینترنت رفت، پیچ سرعت را تا حداقل ممکن چرخاند و پایین آورد و اختلالات زیادی ایجاد کرد، به نحوی که حتی امروز استفاده از اپلیکیشنهای مکانیاب داخلی هم سخت شده و بیشتر روزها با اختلال همراه است.
حالا دسترسی به اینترنت پرسرعت، ارزان و بدون فیلترینگ بیشتر از گذشته، به یک خواست و مطالبه عمومی تبدیل شده است که اگرچه در میان مطالبات بحق اقتصادی و معیشتی کمتر به آن توجه شده اما برخی نامزدها از جمله محمد شریعتمداری به این مساله اشاره داشتند. او در سخنرانی خود در وزارت کشور بر «نجات مردم از کلافگی محدودیتهای اینترنتی» تاکید داشت. محمدباقر قالیباف از «شرایط بد اینترنت» گفت و عباس آخوندی نیز بدون اشاره مستقیم به اینترنت از ضرورت مقابله با «اندیشه ضدآزادیهای فرهنگی» صحبت کرد. سعید جلیلی نیز نامزدی است که در این رابطه اظهارنظر رسمی داشته اما رویکردش کاملاً متفاوت است. او نه از آزادی اینترنت و رفع فیلترینگ سخن گفته و نه از بهبود سرعت و کیفیت آن؛ جلیلی روی مساله توسعه فناوریهای بومی تاکید دارد که به نظر میرسد همان آشی است که طی سالهای اخیر نخوردیم اما دهانمان را سوزانده است. بقیه نامزدها هنوز به طور مشخص در این رابطه موضع نگرفتهاند اما تقریباً همگی آنها در فضای مجازی فیلترشده فعال هستند و برنامهها و شعارهایشان را از آنجا به گوش مردم میرسانند.
چکهای بیمحل
علاوه بر تمام آنچه نامزدها به طور عمومی وعده میدهند و از بهبود کیفیت زندگی و رفاه و معیشت مردم میگویند و میخواهند عزت و اقتدار را به کشور برگردانند و ما را از پیچ خطرناک و شرایط حساسی که گرفتارش هستیم به سلامت عبور دهند، معمولاً برحسب شرایط و علایق و سوابق وارد مطالبات صنفی هم میشوند. یکی دل به دل فعالان اقتصادی میدهد و دیگری به دنبال بهبود وضعیت معلمان و دانشگاهیان است و یکی هم دلش برای بازنشستگان میسوزد. هر کدام نیز به این صنوف و اقشار وعدههایی میدهند از جنس بازتوزیع، درحالیکه توضیحی برای منابعش نمیدهند و مشخص نمیکنند افزایش حقوق و پاداش معلمان و استادان، مستمری بازنشستگان و دستمزد کارگران از کدام منابع قرار است تامین شود. این قبیل وعدهها نیز در روزهای آینده به وفور از سوی نامزدها شنیده خواهد شد.