تامین قطره‌چکانی منابع مالی در صنعت پخش

یکی از چالش‌های مهم صنعت پخش در ایران ناشناخته بودن این صنعت برای دولت و حتی جامعه است. سهم این صنعت از GDP، سهم این صنعت از لجستیک کالا، سهم این صنعت از ارزش افزوده، سهم این صنعت از کنترل تورم‌های ناخواسته در اقتصاد و ... از موضوعات مهم این صنعت هستند که مغفول مانده است. لطفا درباره جایگاه این صنعت به طور مشخص توضیح بفرمایید.

هر فعالیت اقتصادی نیازمند داشتن یک زنجیره تامین پویا و فعال است به عبارت بهتر هیچ فعالیت اقتصادی بدون زنجیره تامین معنا و مفهومی نخواهد داشت. از سوی دیگر وقتی زنجیره تامین را بررسی و آنالیز می‌کنیم به خوبی مشخص می‌شود که توزیع و لجستیک تنها حلقه‌ای است که عوامل زنجیره تامین را از ابتدای حلقه یعنی تهیه مواد اولیه تا تحویل و امکان استفاده کالا برای مصرف‌کننده به هم مرتبط و متصل می‌کند. با این تعریف مختصر مشخص می‌شود که نقش توزیع و لجستیک در پویایی و توسعه اقتصادی هر کشور بدون شک منحصر  به‌فرد و خاص است.

بررسی آمار و اطلاعات هم تاییدکننده این نقش و اهمیت است. سهم ۹درصدی صنعت توزیع در GDP کشور اهمیت آن را در اقتصاد داخلی کاملا مشخص می‌کند و همچنین  طبق گزارش بانک جهانی در سال ۲۰۲۲، صنعت لجستیک یکی از ۱۰ صنعت با توسعه چشمگیر تا سال ۲۰۳۰ است.

البته متاسفانه به‎رغم اهمیت این صنعت در چرخه تامین کشور، وجود گلوگاه‌های متعدد مانند نبود متولی مشخص، قوانین موازی و متعدد، افزایش تصدی‌گری دولتی، نبود سرمایه‌گذاری مناسب، عدم توسعه روش‌های نوین توزیع، عدم حمایت لازم از شرکت‌های دانش‌بنیان در صنعت پخش، عدم علاقه‌مندی بازیگران اصلی صنعت توزیع و لجستیک به سرمایه‌گذاری و ایجاد ساختارهای جدید توزیع مانند شرکت‌های  ۳PL و در نهایت عدم توسعه حرفه‌ای زنجیره توزیع و پخش به سایر کالاها همانند کالاهای غیر از FMCG، میوه و ... باعث شده این صنعت نتواند نقش واقعی خود را در زنجیره تامین ایفا کند.

بر اساس گزارش شاخص عملکرد لجستیکی ۲۰۲۳ بانک جهانی که به‌دلیل پاندمی کرونا، بعد از ۵ سال منتشر شده، از بین ۱۳۹ کشور، رتبه ایران ۱۲۳ و همراه  ۹ کشور دیگر اعم از بورکینافاسو، قرقیزستان، سوریه، ونزوئلا و… بوده است. این در حالی است که رتبه ایران در گزارش ۲۰۱۸ بانک جهانی، ۶۴ بوده و سقوط ۵۹ پله‌ای آن با موقعیت جغرافیایی و ظرفیت‌های موجود کشور بسیار جای تعجب دارد.این نزول جایگاه زمانی بیشتر خود را نمایان می‌کند که کشورهای منطقه همچون امارات با رتبه ۷، عربستان با رتبه ۳۸ و عمان با رتبه ۴۳ جایگاه بهتری را به خود اختصاص داده‌اند.

دولت به خوبی می‌داند که اگر توزیع کالا به خوبی و درستی انجام نشود تعادل قیمتی در مناطق مختلف کشور به درستی صورت نخواهد گرفت و توزیع کالا در مناطق محروم و کم درآمد سخت‎تر و با قیمت‌های بیشتر صورت خواهد گرفت. در حال حاضر این موضوع با چه میزانی از اهمیت صورت می‌گیرد؟

رساندن محصول در زمان و مکان مناسب با قیمت یکسان در کلیه نقاط کشور؛ تعریفی روان و ساده از فرآیند «توزیع» است. عملیات بهینه و موثر «توزیع» در کنار عوامل دیگری مانند کیفیت کالا، قیمت رقابتی و توجه به  نیاز بازار و سایر عوامل می‌تواند به مزیت رقابتی یک شرکت تولیدی و بنگاه اقتصادی تبدیل شود. لذا با بررسی این تعریف مشخص می‌شود نه تنها ارائه خدمات یکسان مصرف‌کنندگان در سطح کشور از اهداف و رسالت‌های این صنعت است، بلکه این امر همراه با ارائه خدمات کیفی یکسان و درکمترین زمان ممکن از اهداف ماست.

البته همانگونه که اطلاع دارید بیش از ۷۰ درصد شرکت‌های پخش بزرگ کشور متعلق به تولید‌کنندگان برندهای اصلی در صنعت  FMCG هستند و لذا شرکت‌ها جهت توسعه سهم بازار خود سعی می‌کنند کلیه کشور را تحت پوشش قراردهند و به تبع آن هزینه‌های مازاد ایجاد شده را پرداخت می‌کنند، لیکن بدیهی است برای سایر شرکت‌های فعال در صنعت پخش که دارای این پشتوانه مالی نیستند، این امر امکان‌پذیر نیست، زیرا مارجین‌های تعیین شده شرکت‌های پخش و توزیع دارای پوشش مناسب برای توسعه و ایجاد شرکت‌های توزیع و لجستیک نیستند و این امر یکی از مشکلات اساسی توسعه کمی و کیفی صنعت پخش و حرکت به سوی ایجاد فرآیند‌های جدید توزیع مانند شرکت‌های ۳PL و... هستند.  

وظیفه توزیع کالا در نقاط مختلف کشور و مناطق دورافتاده و اهمیت این موضوعات هزینه‌های شرکت‍‌های پخش را نیز افزایش داده است. به عنوان مثال هزینه استهلاک خودرو و تایر برای توزیع کالاها به خصوص کالاهای سنگین‌تر به نقاط دورافتاده کشور در مقایسه با توزیع در مراکز شهرها و استان‌های نزدیک بیشتر است که همین امر توازن هزینه‌ای را در این صنعت به هم زده است. این مسائل در صنعت تا چه میزان مورد توجه قرار می‌گیرد؟

به دلیل اینکه اساسا  شرکت‌های بزرگ پخش در ایران توسط تولیدکنندگان و واردکنندگان کالا ایجاد شده‌اند و هدف اصلی ایجاد این شرکت‌ها افزایش تولید و سهم بازار در لاین تولید است، لذا توجه کافی و مناسبی به سود‌آوری و افزایش بهره‌وری در شرکت‌های پخش به میزان کافی نشده، به عبارت بهتر این شرکت‌ها در زنجیره تامین خود توزیع و لجستیک را به عنوان یک مرکز هزینه در این زنجیره تصور می‌کنند، نه یک مرکز سود. همین تفکر باعث می‌شود که سرمایه‌گذاری مناسب جهت توسعه کیفی و تغییر زیر ساختاری فنی و تکنولوژیکی به میزان کافی صورت نپذیرد.

از سوی دیگر به دلیل افزایش چشمگیر عوامل هزینه‌ای مترتب بر این صنعت مانند حقوق دستمزد، اجاره،  سوخت، تعمیر و نگهداری، ماشین‌آلات و تجهیزات و... ، نسبت رشد درصد هزینه‌های توزیع به فروش طی سال‌های گذشته رشد چشمگیری را تجربه کرده است؛ هر چند افزایش سطح عمومی قیمت‌ها قسمتی از این رشد هزینه‌ها را جبران کرده، اما به دلیل کاهش سرانه مصرف، فزونی نسبت هزینه‌ها به درآمد‌ها در این صنعت، شرکت‌های پخش با زیان‌های انباشته و عدم سودآوری مواجه شده‌اند و متاسفانه عدم اصلاح ضرایب و مارجین‌های صنعت پخش توسط نهادهای مربوطه باعث شده که طی سنوات گذشته تعداد اعضای این انجمن که فعالیت خود را متوقف  یا محدود کرده‌اند به شدت در حال رشد باشد.

دولت چه موانع مالی را برای حوزه پخش ایجاد کرده و به عبارتی موانع دولتی در این مسیر چه مواردی هستند؟ مارجین‌های پایین پخش و عدم حمایت مالی از شرکت‌های پخش دو موضوع هستند و لطفا در این باره توضیح بفرمایید.

اساسا به دلیل عدم وجود متولی مشخص جهت این صنعت موانع اجرایی نهادهای نظارتی و حکومتی بسیار زیاد است و اگر بخواهیم عوامل مالی تاثیرگذار را در صنعت پخش به صورت خلاصه بررسی کنیم می‌توان به نکات زیر اشاره کرد:

در حوزه سود‌آوری به دلیل عدم توجه به هزینه‌های جاری صنعت و نظام دستوری کنترل مارجین‌ها، شرکت‌های کوچک و متوسط این صنعت حذف یا تعدیل شده و شرکت‌های بزرگ نیز به طرق گوناگون هزینه‌های اجرایی خود را به تامین‌کنندگان  یا مالکان خود انتقال می‌دهند و این روش گذشته از حذف شرکت‌های  SME صنعت باعث غیر شفاف شدن هزینه‌های توزیع و پخش شده است.  

در حوزه تامین مالی جهت سرمایه‌گذاری و توسعه کیفی و کمی صنعت پخش به دلیل اینکه در ساختار نظام مالی کشور این بخش از فعالیت به عنوان صنعت شناخته شده نیست، اساسا منابع و سرمایه لازمه از طریق نظام بانکی کشور برای این صنعت تامین نشده، لذا همانگونه که قبلا اشاره کردم فرآیند‌های توسعه‌ای صنعت پخش به دلیل عدم تامین مالی برای شرکت‌های بزرگ بسیار محدود و برای شرکت‌های متوسط و کوچک عملا متوقف شده است.

در حوزه تامین مالی برای سرمایه در گردش نیز با توجه به نقش ۹درصدی در GDP مشخص است که این صنعت نیازمند توجه خاص است، ولی متاسفانه در این قسمت هم توجه لازم به این صنعت نشده و در برخی از لاین‌های توزیع مانند شرکت‌های پخش دارویی نه تنها منابع لازم برای تامین سرمایه در گردش تامین نشده، بلکه عدم پرداخت مطالبات شرکت‌های پخش توسط مراکز دولتی (مانند علوم پزشکی‌های کشور، داروخانه‌های بیمارستان‌ها و...) باعث افزایش چشمگیر دیون این شرکت‌ها به تامین‌کنندگان خود و به تبع آن عدم امکان تولید دارو و تجهیزات توسط تولید‌کنندگان این فرآورده‌ها طی سال گذشته شده است.

بازار سرمایه تا چه حد توانسته برای رفع نیازهای مالی شرکت‌های پخش اثرگذار باشد؟

در ساختار نظام مالی کشور شرکت‌های پخش به عنوان صنعت شناخته نمی‌شوند و لذا وجود این دیدگاه باعث شده سیستم بانکی توجه لازم برای ارائه خدمات و تسهیلات را به اعضای این صنعت نداشته باشد یا در صورت تامین مالی، درصدهای سود بالایی دریافت می‌شود که به صرفه نیست. از طرفی با توجه به سیاست‌های انقباضی در نظام بانکی، سهم تسهیلات اختصاص یافته به این صنعت بیش از سایر صنایع کاهش یافته و این موضوع طی ۶ماهه دوم سال قبل به شدت به شرکت‌های پخش به‌خصوص شرکت‌های پخش دارویی آسیب جدی رسانده است.  

نکته قابل تامل این است که اساسا ساختار تامین مالی در زنجیره تولید کشور دارای یک نقص اساسی نسبت به دنیا است؛ در عموم کشورها وام و تامین مالی برای خرید و تسهیلات سرمایه در گردش به مصرف‌کننده نهایی اختصاص می‌یابد و این موضوع از طریق تنوع و گسترش کارت‌های اعتباری گوناگون عملیاتی می‌شود. این روش باعث می‌شود که سایر عوامل زنجیره تامین، منابع و مبالغ خود را به‌صورت نقدی از مشتریان خود دریافت کنند. لیکن در ایران وظیفه تامین تسهیلات جهت تامین نقدینگی و سرمایه در گردش به راس زنجیره (یعنی شرکت‌های تولیدکننده یا واردکننده) مربوط است و این امر موجب می‌شود که هزینه‌های مالی در هر قسمت از این زنجیره در بهای تمام شده منظور و به سطح بعدی زنجیره انتقال یابد که این روش به خودی خود باعث افزایش بهای تمام شده برای کلیه مصرف‌کنندگان می‌شود.  

از سوی دیگر اختصاص مبالغ بزرگ به هلدینگ‌ها، تولیدکنندگان یا واردکنندگان بزرگ موجب افزایش  ضریب ریسک سیستم بانکی و به عبارت دیگر ایجاد ابر بدهکاران بانکی می‌شود. بنابراین نقش بازار‌های سرمایه برای توسعه زیرساختارهای صنعت بسیار ناچیز و برای تامین سرمایه در گردش هم با توجه به جایگاه این صنعت اساسا مصداق بارز عنوان خسی در میقات است.