بااین‌وجود در اصل وابستگی به مسیر بیشتر یک عامل تعیین‌کننده در تغییرات بلندمدت است تا تغییرات امروز و دیروز. دشوار بودن تغییر مسیر بدیهی است، با حرکت در مسیرهای تعیین‌شده قبلی به نهادهای امروز رسیده‌ایم و همان‌ها انتخاب‌های آینده را تعیین می‌کند. ساختار نهادی روی مجموعه‌ای از محدودیت‌ها بناشده که با جریان تغییرات پایین‌دستی در ارتباط بوده و انتخاب‌ها را هدایت می‌کند. لذا برای تغییر رونده‌ای کنونی بازنگری فرآیندهای پیشین، اصلاح آن‌ها و یا حتی در مقیاسی وسیع‌تر بازسازی دوباره آن‌ها لازم است. لذا قیود غیررسمی مانند هنجارها، عرف و اصول اخلاقی که ریشه در فرهنگ گذشته دارد به‌عنوان سرچشمه‌های وابستگی به مسیر طی شده بسیار پراهمیت هستند.

در اینجا صحبت از راهی است که چارچوب نهادی محدودیت‌ها را مشخص کرده، انتخاب‌ها را تعیین کرده و مسیر بلندمدت اقتصادی را شکل می‌دهد؛ اما علی‌رغم اهمیت فزاینده این عامل و اثرات همه‌جانبه‌ای که بر وجوه اقتصادی و اجتماعی و تاریخی یک جامعه دارد، سیاست‌گذاران و دولتمردان ما به‌سادگی از کنار آن عبور کرده و می‌کنند. اهمیت موضوع وابستگی به مسیر خصوصا در فضای کنونی که تولید و فعالیت‌های مولد دوران رکودی را تجربه می‌کنند، اهمیت ویژه‌ای می‌یابد. در کنار توجه عمیقی که باید بر کارآمد سازی امنیت حقوق مالکیت، تغییر نظام‌های پاداش‌دهی اقتصادی، اجتماعی و سازه‌های ذهنی مروج سوداگری و رانت جویی، به‌منظور اصلاح زیربنایی ساختار نهادی حوزه تولید کشور داشت، این نکته نیز باید مدنظر باشد که این بحث‌ها در کشورهایی مطرح است که ماتریس نهادی در ذات خود اساسا تولید محور است.

در کشوری مانند ایران که در آن بنگاه‌های تولیدی با ناامنی حقوق مالکیت دست‌به‌گریبان‌اند، نظام پاداش‌ده‌ی کم‌ترین پاداش‌ها را به فعالیت‌های مولد اختصاص می‌دهد و بیشترین امکانات را در اختیار دلال‌ها و سوداگران قرار می‌دهد، نکته مهم‌تر شناسایی انتخاب‌هایی است که به ایجاد چنین ماتریس نهادی انجامیده است؛ بنابراین پژوهش روی وابستگی به مسیر طی شده باید مشخص کند که چه خصوصیتی از نهادها است که باعث می‌شود انتخاب‌های دیگر را تحت تاثیر قرار دهد تا از این طریق بتوان با پیش‌بینی انتخاب‌های جایگزین و تغییر ماتریس نهادی ناکارآمد، انتخاب‌های پیش رو را تصحیح و عملکردهای اقتصادی، اجتماعی را متحول کرد. واقعیت این است که برای تحقق چنین آرزویی ملاحظات بی‌شماری وجود دارد که همه وجوه حیات جمعی ایرانیان را در برمی‌گیرد با طوری که نادیده گرفتن هرکدام از آن‌ها یا تکرار برخوردهای سهل‌انگارانه با آن‌ها می‌تواند منشا نافرجام ماندن کوشش‌های آتی نیز باشد و دورهای باطل طی شده گذشته را بار دیگر مسیر گریزناپذیر جامعه سازد.