پیمان مولوی اقتصاددان در گفتوگو با دنیای اقتصاد مطرح کرد
زنگ خطر کیفیت دانش اقتصاد کلان
مطالعه اقتصاد دو جنبه دارد: اقتصاد کلان و اقتصاد خرد. همانطور که از این اصطلاح پیداست، اقتصاد کلان به سناریوی کلی و تصویر بزرگ اقتصاد نگاه میکند. به بیان ساده، بر نحوه عملکرد اقتصاد بهعنوان یک کل تمرکز میکند و سپس نحوه ارتباط بخشهای مختلف اقتصاد با یکدیگر را تجزیهوتحلیل میکند تا نحوه عملکرد کل را درک کند. این شامل بررسی متغیرهایی مانند بیکاری، تولید ناخالص داخلی و تورم است. اقتصاددانان کلان مدلهایی را توسعه میدهند که روابط بین این عوامل را توضیح میدهد. این مدلهای اقتصاد کلان و پیشبینیهایی که تولید میکنند، توسط نهادهای دولتی برای کمک به ساخت و ارزیابی سیاستهای اقتصادی، پولی و مالی استفاده میشوند. همچنین این مدلها توسط کسبوکارها برای تعیین استراتژی در بازارهای داخلی و جهانی و توسط سرمایهگذاران برای پیشبینی و برنامهریزی برای حرکت در طبقات مختلف دارایی مورداستفاده قرار میگیرند.
با توجه به مقیاس عظیم بودجههای دولت و تأثیر سیاستهای اقتصادی بر مصرفکنندگان و مشاغل، اقتصاد کلان بهوضوح خود را با مسائل مهمی درگیر میکند. تئوریهای اقتصادی در صورت اعمال صحیح میتوانند بینشهای روشنکنندهای در مورد نحوه عملکرد اقتصادها و پیامدهای بلندمدت سیاستها و تصمیمهای خاص ارائه دهند. تئوری اقتصاد کلان همچنین میتواند به کسبوکارها و سرمایهگذاران فردی کمک کند تا از طریق درک دقیقتر اثرات روندها و سیاستهای اقتصادی گسترده بر صنایع خود، تصمیمهای بهتری بگیرند. آموزش اقتصادی در ایران نیز با اماواگرهای زیادی همراه است. بهخصوص در شهرستانها که سواد اقتصاد کلان در سطوح پایینی است و عمدتا اساتید تهرانی بار این آموزش را به دوش میکشند که بهمرورزمان باید این روند تغییر کرده و شهرستانها در زمینه آموزش اقتصادی با کمک اتاقهای بازرگانی به بلوغ برسند. به جهت بررسی موضوع فوق گفتگو کردیم با پیمان مولوی، عضو انجمن اقتصاددانان ایران که در ادامه مشروح آن را میخوانیم:
آموزش و سواد اقتصاد کلان در شهرستانهای ایران چگونه است؟
به نظر من بین شهرها حداقل در بین اقتصاد سرمایهگذاری، شهرهایی که رتبه اول و دوم را دارند، اول اصفهان و سپس مشهد و شیراز و تبریز هستند. متاسفانه همان اتفاقی که در تمرکز منابع افتاده است، در حوزه آموزش هم رخداده است. دسترسیپذیری به آموزشِ خوب ضعیف است. باوجود آنلاین شدن اما دسترسیپذیری کمتر شده است. چون قدرت سرمایهگذاری در این زمینه پایین میآید؛ یعنی مردم پول لازم را برای آموزش ندارند. اینیک زنگ خطر است. بهخصوص در شهرهای کوچک و متوسط این مشکل وجود دارد و از چرخه خارجشدهاند. این شهرها اول باید به زندگی اولیه برسند بعد به آموزش برسند. در شهرهای بزرگ فعلا چرخ در حال چرخیدن است.
توقع از دولت برای آموزش اقتصادی و افزایش سواد در این زمینه چیست؟
ما هیچ توقعی از دولت نداریم. یکی از مباحث بسیار مهمی که باعث میشود شرکتها حرکت کنند، این است که متوجه شوند این دانش به درد آنها میخورد. در کشوری که در یکشب برنامههای شما تعطیل میشود، آموزشها تا حدی کمک میکنند. آموزش یک قسمت از تجارت است. توانمندی سازی هم یک بخش است. به همین خاطر آموزش بهتنهایی نمیتواند کمککننده باشد. در دوره جدید اتاقهای بازرگانی باید به آموزش بپردازند. اتاق بااینهمه درآمدی که دارد باید دورههای رایگان برگزار کند تا تجار از این فضا استفاده کنند. لذا حتما بخش آموزش از طریق بخش خصوصی نیازمند این است که با امتیازات و کمکهایی به امر آموزش اقتصاد بپردازد. در حوزه تجارت و صادرات و واردات باید آموزشها تسهیل شود.
در کدام حوزههای آموزشی ضعف داریم و کدام کشورهای آسیایی در این زمینه از ایران قویتر هستند؟
به نظر من در حوزه مدیریت ریسک و تفکر خارج از چارچوب و تفکر تحلیلهای مبتنی بر ریسک خیلی مشکلداریم. در ایران جای کار زیادی وجود دارد. از کشوری مثل تاجیکستان و ترکمنستان و ارمنستان بهتر هستیم، از جمهوریآذربایجان و ترکیه و حوزه خلیجفارس خیلی عقبتر هستیم. اقتصاد آن کشورها با اقتصاد جهانی درهمتنیده است و مدرسین بینالمللی در آنجا تدریس میکنند.
نکته آخر
آموزش بسیار مهم است اما مهمتر از آموزش ساختاری است که شرکتها در آن فعالیت میکنند. هرچقدر ساختار بهتر شود شرکتها بهتر حرکت میکنند و قدرت سرمایهگذاری آموزش افزایش مییابد.