گفتوگویی با نویسنده کتاب «دیدگاههایی نو درباره مدیریت استراتژیک»
دکتر حسین نوریان: شیوههای سنتی مدیریت از کارآمدی لازم برخوردار نیستند
در آغاز بهاختصار عنوان و محتوای کتاب جدیدتان را معرفی بفرمایید.
در ابتدا باید از محبت و حسن نظر شما به این کتاب تشکر کنم. عنوان کتاب، دیدگاههایی نو درباره مدیریت استراتژیک است و در آن کوشیدهام مباحث جدید در این حوزه -که توسط شرکتهای مشاوره جهان تراز به مفاهیم مدیریت راهبردی اضافهشده است- را با علاقهمندان به موضوع مدیریت راهبردی به اشتراک بگذارم. کتاب مشتمل بر حدود سی مقاله مستقل است که مباحث آن گامهای مختلف فرایند مدیریت استراتژیک در سازمان از تحلیلهای استراتژیک، راهبرد گذاری و تدوین انتخاب استراتژیک مناسب، ترجمه استراتژی به زبان بدنه سازمان و مدیریت عملکرد استراتژیک را در برمیگیرد. در مقالههای ابتدایی، تکنیکهای جدید تجزیهوتحلیل سازمان و شناخت و برجستهسازی چالشهای آن را تشریح کردهام که شامل روشهای مدیریت ریسک استراتژیک و برنامهریزی بر مبنای سناریو میشود. در مقالات بعدی استراتژیهای نوظهور مانند راهبرد توسعه اکوسیستم کسبوکار، پلتفرم، چابکی، انطباقپذیری و انعطافپذیری سازمانی تشریح گردیده است. چند مقاله درباره اشتباهات ادراکی و شناختی در تحلیل و انتخاب استراتژیک به مجموعه اضافه کردهام و درنهایت مقالاتی پیرامون قابلیتهای استراتژیک جدید مانند تابآوری، استحکام و پادشکنندگی سازمانی را با مخاطبان به اشتراک گذاشتهام.
اصلیترین مخاطبین این کتاب چه کسانی هستند
طبیعتا مخاطبان اصلی این کتاب اعضای هیات مدیره، مدیران عامل و مدیران ارشد در شرکتها و بنگاههای اقتصادی کشور هستند که با بهرهگیری از آن میتوانند اثربخشی و کارایی ابتکارات اجرایی مدیریت استراتژیک در شرکتشان را ارتقا ببخشند. اما با توجه به جدید بودن مطالب کتاب و سطح پیشرفتهتری که مفاهیم ارایه شده در آن نسبت به چارچوبهای متداول دارد، میتواند برای مدرسان و مشاورین مدیریت استراتژیک نیز کاربرد زیادی داشته باشد. طبیعتا دانشجویان و سایر علاقهمندان به موضوع مدیریت راهبردی هم میتوانند از آن بهتناسب و فراخور نیاز و علاقه خود بهره گیرند.
چه ضرورتی شما را بر آن داشت تا این کتاب را تالیف کنید و آیا عوامل حاکم بر فضای کسبوکار کشور بر آن تاثیر داشته است
بله، کاملا! بنده در حدود بیست سال است که به حرفه مشاوره، تدریس و ارزیابی مدیریت استراتژیک در سازمانهای کشور اشتغال داشتهام. چالشی که در این سالها با آن بسیار مواجه بودهام و طیف وسیعی از سازمانها را به آن مبتلا میدانم، خطای ادراکی مدل زدگی در مدیریت استراتژیک است که موجب شده است اثربخشی این نظام مدیریتی مهم در سازمانها کاهش بیابد و مدیران نتوانند از آن بهره مناسب را برگیرند. هرسال هزینههای قابلتوجهی صرف برگزاری دورههای آموزشی متعدد، برگزاری جلسات و شرکت در ارزیابیها و مانند آن میشود که به دلیل همین خطای ادراکی، بهزعم بنده میزان زیادی از آن ناموثر واقع میگردد. مهمترین انگیزه من از تدوین این کتاب گشودن افقهای تازه در ذهن مدیران برای غلبه بر خطای ادراکی طبیعی از مدلها بوده است.
لطفا دراینباره بیشتر توضیح دهید، آیا شما بهرهگیری از مدلهای مرجع برای تحلیل و تدوین استراتژی را مناسب نمیدانید؟
نه، اینطور نیست، بهتر است ابتدا شیوه شکلگیری مدلهای مرجع مدیریتی را باهم بررسی کنیم اغلب قریب بهاتفاق این مدل و چارچوبها بر اساس الگوبرداری از ابتکارات بنگاههای اقتصادی موفق شکلگرفته است. به شکلی که مشاوران، پژوهش گران و دانشگاهیان پروژههایی را برای الگو گزینی از آن شرکتها اجرا کردهاند و یافتههای خود را لباس نظاممند پوشانیده و در قالب چارچوبهای تحلیلی مدیریت استراتژیک به مخاطبان عرضه کردهاند. برخی از این چارچوبها شاید چون همهپسند تر یا حتی سادهتر بوده است اقبال بیشتری یافته و همهگیر شده است. تا اینجای قضیه اشکالی وجود ندارد، الگوبرداری از نمونههای موفق طبیعتا دانشی را برای تصمیمگیری در ذهن مدیران ایجاد میکند، اما خطای ادراکی طبیعت از الگوها آنجا است که خیلیها فکر میکنند اگر این روشها را به اجرا درآوردند و گامهای آن را انجام داند، لزوما انتخاب استراتژیک درست و مناسب برای آنها آشکار میشود. درحالیکه مطلقا چنین نیست! این پدیده موجب شده است شیوه انجام مدیریت استراتژیک در اغلب شرکتهای کشور مشابه هم باشد، تحلیلهای ساده محیطی و داخلی و قابت، ماتریس SWOT و مانند آنچنان فراگیر شده است که گویی مدیریت استراتژیک تنها همین است و جز این نیست. درحالیکه برون داد مناسب هر مدل یا چارچوب به ورودیهای اطلاعاتی غنی و مبتنی بر دانش استوار است و اگر ورودیها به این مدلها از کیفیت مناسب برخوردار نباشد، خروجی حتما کمارزش و گمراهکننده خواهد بود اما خطای ادراکی مدل زدگی موجب میشود که مدیران بپندارند که اگر از مدلی تبعیت کردند و جداول آن را تکمیل نمودند، حتما به انتخاب استراتژیک درست دستیافتهاند که مطلقا چنین نیست. به همین خاطر است که متاسفانه گزارشهای تحلیلی و حتا بیانیههای استراتژی سازمانهای مختلف کشور چه ازلحاظ روش و چه حتا خروجی بسیار شبیه به هم شده است!
این خطای ادراکی محدود به روشها است یا حتی استراتژیهای سازمانها را هم شامل میشود، بهعبارتدیگر آیا استراتژیهای شرکتهای ما هم مشابه هم و تقلیدی است؟
بله متاسفانه همانگونه است که گفتید، بررسی اسناد بیانیه استراتژی یا نقشه استراتژی اغلب شرکتها نشان میدهد که محتوای آنها معمولا محدود به موقعیتیابی استراتژیک و نیز انتخابهای سهگانه سنتی تمایز، رهبری هزینه و تمرکز است درحالیکه شاخص دگرگونی شرایط محیطی چه در جهان و چه در ایران نسبت به گذشته چند برابر شده است و عدم قطعیتها و ریسکها بسیار تأثیرگذارتر شدهاند. طبیعی است که انتخابهای استراتژیک مبتنی بر محیط باثبات نمیتواند مفید باشد و باید استراتژیکهای کلان دیگری مانند پادشکنندگی، تابآوری، استحکام و انطباق و انعطافپذیری سازمانی موردتوجه قرار گیرد.
منابع اصلی کتاب کدماند و در انتخاب آنها چه اولویتهایی را در نظر گرفتهاید.
مقالات عمدتا برگرفته از یافتهها و تجربیات جدید شرکتهای بزرگ مشاوره مدیریت استراتژیک در جهان بوده است. ازآنجاکه این شرکتها به اطلاعات طیف بسیار وسیعی از سازمانها در سطح جهان دسترسی دارند و از تجربه شناخت رویکردهای متعدد و متنوع در آنها برخوردارند، ماهیت مقالات منتشرشده این موسسات را با نیازهای سازمانهای کشورمان متناسبتر یافتم.
بهعنوان جمعبندی، توصیه شما به مدیران ارشد در حوزه راهبرد گذاری سطح شرکتی چیست؟
به نظرم مدیران باید توجه داشته باشند که بهرهگیری از روشهای پیشین بهره تازهای ندارد، مؤلفهها و عدم قطعیتهای حاکم بر محیط کسبوکار نسبت به گذشته تفاوت بسیاری دارد و شیوههای سنتی از کارآمدی لازم برای هدایت کشتی سازمانها برخوردار نیستند، آنها باید سازمان را با پارادایمهای جدید حاکم بر محیط بازارها و صنایع آشنا کنند و دیدگاههای مبتنی بر عدم قطعیت، ریسک و استراتژیهای نوظهور را در سطح سازمانها گسترش دهند.