گره زیرساختی زنجیره فولاد
همه چیز بر روی کاغذ منطقی پیش میرفت اما آنچه در عمل رخ داد این است که ما همه این مزیتهای نسبی را نداریم. با وجود معضلی مانند توسعهنیافتگی زیرساختهای گاز و همچنین عدم توسعه حملونقل به نقطهای رسیدیم که اکنون همان ظرفیت تولید ۵۵ میلیون تن فولاد هم قابلیت تحقق عملیاتی ندارد. به همین دلیل هم با سرمایهگذاری ناقص در زنجیره آهن و فولاد مواجهیم. سرمایهگذار به دلیل توسعهنیافتگی زیرساختها اصلا امکان سرمایهگذاری نخواهد داشت.
برخی میگویند مشکلاتی در ذخایر سنگآهن داریم. متاسفانه ما در بحث اکتشافات به شدت کمکاری کرده و عقب ماندیم. به همین دلیل هم این صنعت، از آنچه باید محقق میشد وضعیت بدتری دارد. عامل اصلی مسائل سنگ آهنی هم زیرساختهایی است که به اندازه کافی به آنها توجه نشده است. در رابطه با سنگآهن و ذخایر کشف شده، ذخایر عمیق ما در برخی از معادن بزرگ کشف و شناسایی شده که احتمالا میتوانند ظرفیت تولید ما را به سطوح مورد نظر برسانند. یکی دیگر از عوامل بازدارنده این امر، مشکلات اقتصادی است. با مقایسه فرآیند تبدیل سنگ به شمش در کشورهای مختلف، موجب خواهد شد که متوجه تفاوتهای کلان شویم. وقتی به محصولات نهایی در چین مینگریم، متوجه خواهیم شد که سیاستگذار، قیمتهای بالادستی زنجیره فولاد را در داخل کشور، به شدت سرکوب کرده است. این سرکوب قیمتی، موجب شده معادن به سمت استخراخ کامودیتی بروند که در همان ابتدای کار، پرعیار بوده و در مرحله بعدی، کمترین باطله ممکن را داشته باشد. همچنین سهلالوصول باشند تا هزینههای زیادی بابت فرسودگی برخی از ابزارآلات و ماشینآلات پرداخت نکنند.
اگر ما تدبیری برای سیاستهای کلان اقتصادی ایجاد کنیم، تمام آنچه در معدن کشف میشود، قابلیت استخراج دارد. در شرایط اقتصادی برابر با کشورهای رقیب، ما دست بالا و برگ برنده را به دلیل تعدد معادن متفاوت در دست داریم.
مشخصا در مقایسه با چین، به عنوان بزرگترین مصرف کننده سنگآهن و بزرگترین تولیدکننده فولاد ما معضلی در خود معدن نداریم. اگر مشکلات معدنکاری حل شود، بخش معدن ما در توسعه پایدار عملکردی قابلتوجه خواهد داشت. در غیر این صورت و در صورت تداوم این شرایط، حدود ۱۰ یا ۱۵ سال دیگر درمییابیم که محدودههای جدید معدنی نداریم و پروژه توسعه پایدار به شکست میانجامد. اگر کشور به سمت اصلاح قیمت در بالادست و توسعه اکتشافات در افقهای بلند مدت برود باز هم بخش معدن توانایی جبران برخی از کمبودها و همچنین بهبود اوضاع کشور را خواهد داشت. ما حدود چند ده میلیارد دلار برای توسعه زیرساختهای گازی نیاز داریم. البته این اعداد به راحتی قابل وصول نیست و شرایط سیاسی و تحریمها که برکشور تحمیل شده نیز اجازه تشکیل سرمایهگذاری خارجی نمیدهد. من بیشترین ایراد را در توسعهنیافتگی زیرساختی میدانم؛ معتقدم در آینده دور، بسیاری از بنگاهها به دلیل ناتوانی در بحث رقابت، مجبور به تعطیلی میشوند زیرا توان رقابت با بنگاههای جهانی را ندارند. ظرفیت در برخی از بنگاه های تولید فولاد ما با مشکلات زیرساختی بسیار کم و زیر ۵۰ درصد است. یعنی اگر آنها اندکی بیش از سه ماه کار نکنند، سودی نخواهند داشت و راکد میشوند.