وقتی کانون، کانون بود
این را «ماهانا آقا داوود» میگوید که سالها قبل وقتی نوجوان بود قصهگویی را با کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان اصفهان شروع کرد و در بیستمین جشنواره بینالمللی قصهگویی کشور بهعنوان نوجوان برگزیده قصهگو معرفی شد. حالا او ۲۲ سال دارد و از حال و روز کانون ناراحت و متأسف است و از مسوولان و همه فعالان حقوق کودک درخواست میکند که برای کانون کاری کنند تا کانون بماند...
فرزند دیروز کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان اصفهان، بانوی امروز قصهگو، داور جشنوارههای مختلف قصهگویی و از کارشناسان این بخش، روزگار گذشته کانون را چنین شرح میدهد: من از ۱۰ سالگی یعنی زمانی که کلاس چهارم ابتدایی بودم عضو کانون شدم و حضور من در کانون تا ۱۸ سالگی ادامه داشت. تعداد کودکانی که به کانون میآمدند خیلی زیاد بود و فعالیتهای آن در سه حیطه فرهنگی، هنری و ادبی تقسیم میشد، ما با پرداخت مبلغ اندکی به عضویت کانون پرورشی درمیآمدیم و تا پایان سال از همه کلاسهای این نهاد به شکل رایگان استفاده میکردیم. به یاد دارم که ۱۲ سال قبل با مبلغ ۸ هزار تومان و یا کمتر به عضویت کانون پرورشی فکری اصفهان درآمدم و این اجازه را داشتیم که با همان مبلغ، از همه فعالیتهای کانون استفاده کنیم.
او ادامه میدهد: آنجا کلاسهای کتابخوانی داشتیم و کانون، شوق کتاب خواندن را آنقدر در ما پرورش میداد که من هر تابستان کتابهای خیلی زیادی میخواندم و حتی آنها را خلاصهنویسی میکردم! یادم هست که مربیان کانون، ما را با چه بازیهایی به خواندن کتاب تشویق میکردند و قلم در دست میگرفتیم تا بنویسیم. کانون به من کمک کرد تا به قصه و قصهگویی علاقهمند شدم و سال ۹۶ در جشنواره قصهگویی مقام اول کشور را به دست آوردم و سال ۹۵ هم جزو ۱۰ نوجوان برتر بودم.
آقا داوود میگوید: اشتیاق و علاقهمندی من به کار کودک از کانون پرورشی فکری کودکان و نوجوانان اصفهان شروع شد. هنوز هم اگر اضطرابی در وجودم احساس کنم دوست دارم به کانون بروم و مدتی آنجا باشم، یعنی تا این اندازه، امواج مثبت از مجموعه کانون پرورش فکری میگرفتم و هنوز هم برای من همینطور است تا جایی که یکی از بزرگترین آرزوهای من این است که اگر روزی فرزندی داشته باشم او را به کانون بفرستم تا از خانواده کانونی و از اینهمه استعداد و دلسوزی مربیانش استفاده کند، اما الآن فعالیت کانون بسیار کمرنگ شده است.
داور جشنوارههای قصهگویی تصریح میکند: اگر شما الآن به کانون پرورشی فکری کودکان و نوجوانان بروید و آن را با ۱۰ سال قبل مقایسه کنید تعداد اندکی از کودکان را خواهید دید که اصلاً قابلمقایسه با حضور پرشور و پرشمار کودکان در گذشته نیست! ما با پرداخت یک عضویت سالانه از همه کلاسهای هنری و ادبی و فرهنگی کانون استفاده میکردیم، اما امروز این قضیه برعکس شده است و همه کلاسها حق عضویت جداگانهای دارند! برای همین وقتی به کانون میرویم دیگر از هیاهوی بچهها خبری نیست و تنها عده محدودی در مراکز هستند.
او با بیان اینکه شیوه و کار کانون پرورشی فکری کودکان و نوجوانان با هر نهاد و سازمانی متفاوت است، تأکید میکند: کانون شوق کتاب خواندن را به روشهای مختلف در کودکان ایجاد میکند. این نهاد با کتابخانههای بزرگ خود و مسابقههای کتابخوانیاش فرهنگ مطالعه کردن را در میان کودکان رواج میدهد. کانون الفبای قصهگویی را به بچهها آموزش میدهد، کانون در کلاسهای ادبیاش نویسندههای بزرگ و خلاق پرورش میدهد، کانون دنیای کودکانه بچهها را با کلاسهای خط و نقاشی رنگیتر میکند.
آقا داوود میافزاید: موضوع دیگر این است که ما سالها در جشنوارههای مختلفی زیر نظر کانون شرکت میکردیم، مثلاً من در جشنواره قصهگویی فعال بودم و میدانم که همیشه کانون آنقدر قدرت داشت که میتوانست با بودجهای که به این نهاد اختصاص داده میشد تمامکارهای خود را انجام دهد، درحالیکه الآن بهگونهای شده که متأسفانه کانون از اسپانسر استفاده میکند! درصورتیکه کانون نهادی بسیار قوی است نه اینکه تحت نظارت نهاد دیگری باشد!
عضو پیشین کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان اصفهان میگوید: متأسفانه بحث دیگر، انتقال نیروهای متعهد و دلسوز کانون به آموزشوپرورش است و نیروهای جدید جایگزین نیروهای قبلی میشوند. درصورتیکه در زمان حضور ما در کانون، تعدادی از مربیها در ساختار کانون حضور داشتند، ولی الآن به نظر میرسد که مربیهای فرهنگی و هنری قرار است که جایگزین مربیان دلسوز کانون شوند و مسوولیتهای فرهنگی را هم حمایت کرده و تماموقت فعالیت کنند، درصورتیکه این کار اصلاً درست نیست و باعث میشود که کانون از ساختار اصلی خود فاصله زیادی بگیرد.
او ادامه میدهد: کانون نهادی است که بیش از هر سازمان دیگری به کودکان و نوجوانان خدمات ارائه کرده و بچههای خلاق و توانمند تربیتکرده است و کادر بسیار دلسوز و سختکوشی داشته و دارد. کارشناسان و مربیهای کانون با مبلغ اندکی بهعنوان حقوق اما دلسوزانه و متعهد کار میکنند، مثلاً من یادم است که ۱۰ساله بودم و وقتی فراخوان نقاشی در کلاسهای هنری کانون منتشر میشد جمعیت زیادی بودیم که باید نقاشیهای خود را تکمیل کرده و به تهران ارسال میکردیم. ساعت مراکز کانون تا ۵و نیم و یک ربع به ۶ عصر بود و بچهها مینشستند تا ساعت ۷ روی نقاشیهای خودشان کار میکردند و مربیها هم پابهپای بچهها مینشستند تا نقاشیهای بچهها تکمیل و ارسال شود. درحالیکه ما در معلمها و مربیهای نهادهای دیگر این همراهی با کودکان را نمیبینیم، آنها کارشان را انجام میدهند و میروند و اینطور نیستند که تا این اندازه به بچهها شور و شوق بدهند. مربیهای کانون هنوز هم با آن شرایط سخت بهصورت پارهوقت و درحالیکه بیمهشان کامل نیست و مزایا ندارند دلسوزانه و با زحمت بسیار کنار بچهها هستند، بنابراین انتظار میرود که خیلی بیشتر ازآنچه امروز میبینیم به این نهاد بهاداده شود تا بتواند بهتر از این کار کند.
آقا داوود تصریح میکند: موضوع دیگر این است که ساختار آموزشی کانون پرورشی فکری کودکان و نوجوانان با سایر نهادها بسیار متفاوت است. ما همگی در نهاد آموزشوپرورش درس خواندیم و نهاد کتابخانههای عمومی و شهرداری را هم دیدهایم. من حتی با این نهادها کارکردهام و چگونگی فعالیت سار نهادها را میشناسم و از نزدیک دیده و لمس کردهام. هیچکدام بهپای کانون نرسیدند و نمیرسند. بحث اینجاست که چهارچوب و کار چنین نهادهایی به کانون شبیه نیست. کانون از معدود نهادهایی است که به شکل خلاق با بچهها برخورد میکند و به آنها کمک میکند تا در مسیری که علاقهمند هستند پیش بروند و استعداد خود را پیدا کنند. همانطور که من اولین بار قصهگویی را در کانون پرورشی فکری کودکان و نوجوان اصفهان شروع کردم و الآن مربی قصهگویی هستم در مراکز مختلف کار میکنم ولی مبدأ آن از کانون پرورشی فکری بود. انتخاب رشته تحصیلی من، انتخاب شغلم، همه و همه مرتبط و متأثر از کانون بود. کسی که در چهارچوب کانون بزرگشده باشد حرف من را میفهمد و میداند با کمرنگ شدن فعالیتهای کانون، ضرر بزرگی به بچهها وارد میشود؛ بنابراین وقتی این مرکز کمرنگ میشود کودکان از آن بیبهره خواهند شد و این جای تأسف بسیار دارد و واقعاً حیف است.
این کارشناس قصهگویی بیان میکند: چهار سال است که دیگر نمیتوانم عضو کانون پرورشی فکری باشم اما ارتباط من با مربیان قطع نشده و چیزی که میبینم و جملهای که از مربیان کانون میشنوم این است که «کانون دارد از بین میرود» و من از این قضیه بسیار دلگیر و ناراحت هستیم. او درخواست کرد: من اولازهمه از عزیزانی که در کانون هستند میخواهم که خودشان اجازه ندهند که اتفاقات ناخوشایند برای کانون ادامه پیدا کند، هرچند که آنها هم دستشان بهجایی بند نیست ولی تا جایی که میتوانند تلاش کنند تا کانون، کانون بماند چون هرچقدر به کانون اهمیت داده نشود و درباره آن صحبت نشود راه برای کمرنگ شدن آن هموارتر میشود. از طرفی باید بودجه بیشتری به این سازمان تعلق بگیرد، من یادم است که وقتی در کانون عضو بودم و در هر کلاسی که حضور داشتیم کانون وسایل لازم برای کلاس را به ما میداد ولی الآن میگویند مثلاً ماژیک بخرید و برای کلاس بیاورید! درحالیکه مگر این نهاد کم برای بچهها کار میکند؟!
عضو دیروز کانون پرورشی فکری کودکان و نوجوانان اصفهان تأکید میکند: این روزها کودکانِ ما بیش از هر چیزی به کتابخانهها و قصهها نیاز دارند، به قلم دست گرفتن و نوشتن و نقاشی کردن نیاز دارند. باید کانونی بوده باشید تا متوجه شوید که چقدر اهمیت ندادن به کانون غم دارد. بزرگترین آرزوی من این است که روزی کودک خودم را در کانون ثبتنام کنم و به دست مربیان و کارشناسان مهربان کانونی بسپارم تا کودکم با دیگر کودکان، سرود مرغک کانون و فریاد شادمانی سر دهد.