درسآموزی از ریسک و عدم قطعیتها
به یاری خداوند، کوشش همگانی و توجه به الزامات بهداشتی این بحران اجتماعی پشت سر گذاشته میشود و ماحصل آن اگرچه پیامدهای ناخوشایندی را به همراه خواهد داشت اما اگر از همین حالا درسآموزی موثر از آن به شیوهای نظاممند در دستور کار سازمانهای متولی قرار گیرد میتواند سرمایهای دانشی را برای مواجهه بسیار موثر تر برای بحرانهای بعدی فراهم آورد که احیانا پیامد مبارک این چالش خواهد بود.
مدیریت دانش سازمانی -که میتواند به مدیریت دانش اجتماعی هم تعمیم بیابد - یکی از ضروریترین تمهیداتی است که باید دقیقا حالا به اجرا دربیاید زیرا هرروز تاخیر در آن اثربخشیاش را کم میکند، باید شیوهای بنیان نهاده شود که سازمانهای مرتبط و تمامی ذی اثران مرتبط با این موضوع درس آموختههای خود را -چه آنها که منجر به موفقیت شده است و چه مواردی که شکست را رقمزده است- مستند کنند و این درس آموختهها که بهصورت دانشی ضمنی در اذهان متولیان تولیدشده و شکلگرفته است بهصورت دانش آشکار و بیانشده دربیاید تا پس از غلبه بر بحران بتوان از آن دانش غنی برای بهبود زیرساختها، فرایندها، سازماندهیها و تصمیمها استفاده کرد و اطلاعات لازم برای تصمیمگیری در شرایط احتمالی و مشابه بعدی را فراهم آورد.
دانش سازمانی بعد از موقعیتهای عدم قطعیت
همانگونه که گفته شد، بحرانهای اجتماعی بهرغم تاثیرات منفی، درسآموزشی های فراوانی را به همراه دارند و منجر به تجربه و یادگیریهای غنی و ارزشمندی میشود زیرا پیامدهای هر تصمیم در شرایط بحرانی بسیار زود آشکار میشود و تاثیر گذاری آن زیاد است.
این دو خاصیت موجب میشود تا بتوان باکیفیتی بالا از نتایج مثبت و منفی تصمیمات یاد گرفت و آنگونه که دانشمندان این حوزه باور دارند کیفیت یادگیری از تجربههای اشتباه بهمراتب بالاتر از گونههای صحیح آن است و همین اشتباهات احتمالی سرمایه ارزشمندی از بینشها را فراهم میآورد که ذی اثران بعدی را برای تکرار نکردن آن رهنمون سازد.
اما از سوی دیگر ماهیت این دانش بهصورت پراکنده و ضمنی در افراد مختلفی ایجاد میشود و اگر فرایند آشکارسازی بر روی آنها اتفاق نیافتد، کاربرد چندانی نخواهد داشت؛ زیرا کارآمدی در انتقال دانش ضمنی (برخلاف دانش آشکار) بسیار اندک است، معمولا بهصورت خود به خودی انتقال نمییابد و ممکن است احیانا افرادی که از آن برخوردار میشوند در مدیریت بحرانهای بعدی نقشی نداشته باشند پس ضروری است تا بهسرعت و قبل از آنکه این درسآموزیها فراموش گردد، روشی برای آشکارسازی آنها اندیشیده شود.
چگونه دانش سازمانی مبتنی بر عدم قطعیت باید آشکار شود
گفتیم که کیفیت درسآموزی از تجارب شکست بالاتر از موفقیت است پس برای آنکه افراد تمایلی برای آشکارسازی دانش ضمنی و تجارب خود از مواجه با بحران داشته باشند باید هزینه اجتماعی افشای رویکردهای ناموفق برای متولیان امور کاهش بیابد. معمولا در شرایط بحرانی همبستگی اجتماعی پیرامون یک هدف مشخص که غلبه بر بحران است بیشتر میشود و باید بافرهنگ سازی و رواداری اجتماعی، این همبستگی را تا بعد از فروکش بحران نیز ادامه داد و همزمان روشهایی را برای حفظ محرمانگی و پشتیبانی از مدیران را هم فراهم آورد تا شجاعت استراتژیک لازم برای بازگویی درس آموختهها و همچنین تصمیمگیری و اقدام فوری در شرایط بحرانی فراهم شود.
پسازآن باید سازماندهیهایی برای استخراج و مستندسازی این دانش ضمنی به عمل بیاید، پروژههای پژوهشی، دانشگاهی و سازمانی برای مصاحبه با ذی اثران بحران و مکتوب کردن آن تعریف گردد. بازتاب اثرات اجتماعی هر یک از تصمیماتی که این روزها گرفته میشود، جمعآوری گردد و کارگروههایی بین بخشی و سازمانی برای تجزیهوتحلیل نتایج آن شکل گیرد. باید توجه داشت مدیریت بحران ماهیتی کاملا بین بخشی و فرا سازمانی دارد پس مدیریت دانش مرتبط با آن نیز باید در کارگروههایی با همان ماهیت به اجرا دربیاید که همه ذی اثران از حوزه حاکمیتی و عمومی تا خصوصی و شهروندی در آن ایفای نقش کنند. سازوکارهایی مانند شورای گفتوگوی دولت و بخش خصوصی، اتاقهای بازرگانی و مانند آن میتوانند در این حوزه موثر عمل نمایند.
الزامات تابآوری و استحکام
شرایط متلاطم بازارها و صنعت، مدتها است که اهمیت استراتژیک قابلیت انعطافپذیری و تابآوری بنگاههای اقتصادی را در برابر دگرگونیهای اجتماعی آشکار کرده است و اکنون در راهبرد گذاریهای سطح بنگاهی به این مقوله توجه میشود اما وقایع این روزها نشان میدهد، سطح انعطافپذیری در مواجهه با دگرگونیهای ناشی از بحران در حوزههای بین بخشی اقتصادی کشور چندان کافی نیست، تعطیلی دانشگاهها، مدارس و موسسات آموزشی و نبود سیستم کارآمد آموزش از راه دور متناسب با ابعاد آن نشان داد که انعطافپذیری در این حوزه اندک است و کاهش شدید کالاهای بهداشتی و مرتبط با درمان این اپیدمی مشخص کرد که اکوسیستمهای صنعتی ما هم از قابلیت انطباقپذیری کافی برای تولید چابک و یا واردات سریع این اقلام برخوردار نبستند که اگر چنین مزیتهایی وجود داشت هم خسارتهای بحران کمتر بود و هم سودآوری بنگاههای اقتصادی با تمرکز بر تولید بهموقع آنها کمتر در معرض آسیب قرار میگرفت. این واقعیات نشان میدهد در برنامهریزیهای میان و کوتاهمدت هم در حوزههای عمومی و هم خصوصی توجه به قابلیتهای استراتژیک مدرن باید بیشازپیش در کانون توجه قرار گیرد.
از سوی دیگر بخش مهمی از دانش سازمانیای که باید تحلیل شود در حوزه بررسی تابآوری نظام بهداشت و درمان شامل بیمارستانها ارکان لجستیک این بخش در مواجه با تقاضای بالای ناشی از بحران است. اگرچه با فداکاری متولیان و کادر درمانی، این حوزه تا امروز تا حدود قابل قبولی موفق عمل کرده است اما وضعیت آن در صورت استمرار شرایط میتواند شکننده باشد و برای آینده باید میزان تابآوری این سیستم با دقت فراوان محاسبه و تحلیل شود و از سوی دیگر پس از گذشت بحران، معضل بعدی مواجهه با نارساییهای ترمیمپذیری اقتصادی و اجتماعی اثرات آن خواهد بود؛ که تولید، استخراج و اشاعه دانش ضمنی حاصلشده در این حوزه نیز بسیار ضروری است.