به پاس یلدا
مهدی سلمانی/ دکترای ادبیات و زبان فارسی : آدمیزاده همیشه کنجکاو ، پس از کشف چگونگی یک رویداد به دنبال چرایی و فلسفه آن برمیخیزد.
یکی از این رویدادها ، جشن ماندگار و دیرینه یلدا است آیینی که در کنار نوروز و جشن سوری ( چهارشنبهسوری) از قدیمیترین جشنهای ایرانی بهحساب میرود.
میدانیم که دیرینه آیین مذهبی مردمان این سرزمین ، آیین مهرپرستی یا به قول اروپائیان میتراییسم بوده است. آیینی که جدای از هند و ایران ، برخی از جغرافیای روم قدیم را نیز درنوردیده و حتی قیصر روم را نیز شیفته خودساخته بود.
در این آیین ، اهریمنانی همچون تاریکی ، سرما ، تنهایی و... در مقابل خداوند مهر سر برآوردهاند و اینجاست که شب و تاریکی به نمادی قوی از دیوان و اهریمنها تبدیل میشود. حال وقتی پس از اعتدال نوروزی ( که شب و روز شانهبهشانه هم به مواسات پیش میروند) روز رو به افزایش دارد و شبها کوتاهتر میشود. اوضاع خداوند نور خوب است اما از ابتدای پائیز این تاریکی شب است که میتازد و روزافزون دارد تا در آخرین شب پاییز به اوج قدرت و دوام خود میرسد. حال با این اهریمن تاریکی چه کنند ؟ آیا جز به مدد جستن از خداوند نور ، میتوان فرجی یافت ؟ خیر.
همگان با چراغهایی (مشعل ، فانوس و ... ) در دست در خانه گرم بزرگ قوم ، جمع میشوند و ضمن برافروختن آتش و برآوردن چراغهای همراه ، از قدرت اهریمن تاریکی میکاهند. و این آتش را تا طلوع و تولد دوبارهی خورشید ، پاس میدارند و فردای شب یلدا ، که آن را خرم روز یا خور روز مینامیدند در جشن بزرگ ، قدوم مبارک مهر را بر چشمان گذاشته و شادی می کردند.
نکته قابلتوجه در این جشن آن است که در گذار چند هزارساله تاریخ ایران ، متوجه میشویم که در برهههایی از این تاریخ ، شروع سال نو از همین روز بوده است. روز تولد مهر که ازقضا با روز تولد حضرت مسیح تقارنی مداوم داشته است و حتی بعد از رواج مسیحیت در اروپا ، بسیاری از آیینهای مهرپرستی در قالب کریسمس ، پایدار ماند و تابه اکنون به یکی از مشترکات فرهنگ امروز اروپا بافرهنگ قدیم ایران بدل شده است. ( آدابی همچون : شمع روشن کردن، شببیداری ، شبچره خوردن ، دورهم بودن ، آذین بستن کاج یا سرو.)
خورشید و آتش درازنای تاریخ باستانی ایران ارج و جایگاهی بس سترگ داشتهاند چه در آیین دیرینه مهرپرستی و چه در آیین زرتشتی نکته اینجاست که ایرانیان ضمن نکوداشت این دو عامل ، بسیاری از آدابورسوم خود را نیز با برداشت از رنگ و نور آنها بنانهادهاند. پسازآن که در این شب در خانه بزرگان فامیل گرد هم میآمدند ضمن آنکه نور با خود میآوردند و آتش را پاس میداشتند با خوردنیهایی به رنگ خورشید و آتش نیز پذیرایی میشدند. خوراکیهایی همچون : انار ، هندوانه ، سنجد، سیب سرخ ، لبو ، کدو (در قوم بختیاری ) و در دوران متأخر بسته به اقالیم مختلف میوهها و خوردنیهای همان منطقه مثل ازگیل در شمال ، برف و شیره در نواحی سردسیر.
ناگفته پیداست که انتخاب این نوع خوردنی در این شب خاص، تصادفی یا از سر عادت نبوده و ریشه در آن باور قدیمی دارد . طولانی بودن این شب نهتنها در باور دینی قدیم ایران ، جای نگرانی داشته است در صفحههای زیادی از تاریخ ما نیز نحس و شوم تلقی میشده است و همگان انتظار فرجی بعد از سپری شدن آن داشتهاند به همین خاطر ، گذار آن شب را انقلاب اکبر مینامیدند و به بهانه تولد دوباره خورشید در اول دیماه
( دی : دادار ، آفریدگار ) قربانیها میکردند و به فقرا و محرومانمیرسیدند.
شب چله
نام دیگر یلدا در فرهنگ قدیم ایران تا به اکنون شب چله یا شب چله بزرگ است. این نامگذاری فلسفهای جز تقسیمبندی عددی زمستان و تابستان به دو چله بزرگ و کوچک ندارد . از اول تیرماه شروع چله تموز و از اول دیماه شروع چله زمستانی بهعنوان چله بزرگ سرما و دو بیست روز در ادامه هرکدام بهعنوان چله های کوچک. این نام تا به امروز بر شب یلدا نشسته است و حتی در برخی مناطق ایران ، این شب فقط به نام شب چله شهرت دارد. در خراسان قدیم چون مردمان در تاریکی شب برای رسیدن به خانهی میزبان ، چراغ همراه داشتند به آن شب ، شبچراغ میگفتند. این آیین در دیگر کشورهای آسیایی نیز بزرگ داشته میشود . در مناطقی از هند ، افغانستان ، پاکستان ، کشمیر و تاجیکستان با آدابورسومی بسیار شبیه ایرانیان ، این شب را گرامی میدارند و دورهم جمع میشوند.
نکته اینجاست که در برخی مناطق ، درگذر زمان ، باورها و گاه آدابی خرافی و جعلی به امور این شب ، اضافهشده است و جای خود را در فرهنگ آن اقالیم بازکرده است. مثلا دریکی از این مناطق اعتقاد داشتند که در این شب ، قارون افسانهای در لباس هیزمشکنی به شهر میآید و به فقرا سر میزند و به آنها تکه چوبی (هیزم ) میدهد و فردای آن روز ، تکه چوب به طلا تبدیل میشود وزندگی آن خانواده را برکت میبخشد.
اما آنچه از تورق تاریخ سرزمینمان به دست میآوریم آن است که این جشن ، آیینی مذهبی و ملی تلقی میشده است که ایرانیان به چند بهانه آن را پاس میداشتهاند. بهانه اول پیروزی نور بر تاریکی . چراکه از اول دیماه از طول تاریکی شب کاسته میشود و بر زمان نورافشانی مهر یا میترا در این شب ( اشتقاق کلمه « یلدا » سریانی از تولد نیز جالب است) و بهانه سوم رجوع به تقویم قدیم ایران و یادآوری شروع سال جدید از اول دیماه .
یلدا در شعر و ادب فارسی
جای بسی تعجب و تاسف دارد که در آثار باقیمانده از شعر و ادب فارسی ( و البته در دیوان شعرا و نه در کتب تاریخی) از شب یلدا بهعنوان یکی از مناسبتهای مرسوم و مشهور قوم ایرانی یاد نشده است و تا به آنجا که نبرده کمترین تفحص کردهام نشانی از این جشن بزرگ باستانی
در شعر نیافتهام.
البته لفظ شب یلدا در دیوان بسیاری از شعرا استفادهشده است ولی نه در جایگاه یک آیین بلکه با جلوههایی همچون :
یکشب طولانی و ملالآور:
بر آی ای صبح مشتاقان اگر نزدیک روز آمد / که بگرفت این شب یلدا ، ملال از ماه بیرونم «سعدی»
***
کس نداند غم خسرو مگر آنکس که مباد / بی چراغی بود اند و شب یلدا مانده « امیر خسرو دهلوی»
***
شب فراق یار :
شام هجران تو تشریف به هر جا ببرد / در پسوپیش هزاران شب یلدا ببرد «فیض کاشانی »
من از روز جزا واقف نبودم / شب یلدای هجران آفریدند
« عرفی شیرازی »
***
زلف بلند یار :
با زلف تو قصهای است ما را مشکل / همچون شب یلدا به درازی مشهور « عبید زاکانی »
***
بر من و یاران شب یلدا گذشت / بس که ز زلف تو سخن رفت دوش « امیر خسرو دهلوی »
***
ایام ظلم و جور حکام و امید به فرج :
صحبت حکام ظلمت شب یلداست / نور ز خورشید جو ، بو که برآید « حافظ»
***
هنوز با همه دردم امید درمان است / که آخرتی بود آخر ، شبان یلدا را «سعدی»
و در موارد دیگر مثلا سنایی در دوران ابتدایی شاعری خویش که مدح شاهان میکرد و نامی و نانی به کف آورده بود ، شهرت شب یلدا را به همزمانی آن با شب تولد عیسی میداند و میگوید:
به صاحبدولتی پیوند اگر نامی همیجویی / که از پیوند با عیسی ، چنان معروف شد یلدا
و یا قاآنی که در نقد طنزآمیز خود از ریشبلند و سیاه کسی چنین میگوید:
هنرت چیست جز این ریش که گویی بهمثل / شب یلدا بود ازبسکه دراز است و سیاه.
کتابخوانی در شب یلدا
ازآنچه در ایران قدیم بر این شب میگذشته جز همانکه یادکردیم چیز دیگری نمیدانیم اما در آیینهای متأخر آن ، نام و نشانی از شاهنامهخوانی ، مثنویخوانی و البته حافظ خوانی میبینیم . ناگفته پیداست که این مردمان فرهیخته بهمرورزمان پی بردهاند که ارزش و جایگاه این شب در نگاه مردمان قدیم ، تنها به بیداری و دیدار اقوام نبوده و فلسفههای دیگری نیز داشته است و حال که با گذر زمان اهداف آیینی و مذهبی قدیم، رنگباختهاند چه نیکوست که این شب را به بیداری و شبچره خوردن و گاه گزافکاری ، نگذرانند و زمان را با خواندن و بهره بردن از آثار بزرگان ادب پارسی طی کنند . در این میان، شاعران سترگ ایرانزمین یعنی فردوسی حکیم ، مولانای بلخی و حضرت حافظ جایگاهی درخور و شایسته یافتند . از داستانهای فردوسی غیرت و جزمیت ایرانی میفزایند و از مثنوی مولانا درس دین و طریقت میگیرند و بر بساط رندانه حافظ، نرد عشق و معرفت میبازند و چه خوش میسراید او:
معاشران گره از زلف یار بازکنید
شبی خوش است بدین قصهاش دراز کنید
حضور خلوت انس است و دوستان جمعند
وانیکاد بخوانید و در فراز کنید
شادیهایتان به درازای یلدا