فولاد سبز
موانع اجرای زنجیره تامین سبز در فولاد چیست؟
اتخاذ راهبرد سرمایهگذاری در زمینه بهبود عملکرد زیستمحیطی زنجیره تامین، مزایا و منافع زیادی مانند صرفهجویی در منابع انرژی، کاهش آلایندهها، حذف یا کاهش ضایعات، ایجاد ارزش برای مشتریان و در نهایت ارتقای بهرهوری را برای شرکتها و سازمانها به همراه خواهد داشت. رویکرد مدیریت زنجیره تامین سبز به عنوان یک دیدگاه جامع مدیریت محیطی که همه جریانات از تامینکنندگان به تولیدکنندگان و در نهایت به مصرفکنندگان را در بر میگیرد، مورد توجه زیادی قرار گرفته است. ایده مدیریت زنجیره تامین سبز از بین بردن یا به حداقل رساندن ضایعات (انرژی، تولید گازهای گلخانهای، شیمیایی/ خطرناک، مواد زائد جامد) در امتداد زنجیره تامین است. مسائل محیط زیست تحت قانون و دستورالعملهای مشتری به ویژه در ایالات متحده، اتحادیه اروپا و ژاپن تبدیل به یک نگرانی مهم برای تولیدکنندگان شده است. امروزه مدیران زنجیره تامین سبز در شرکتهای پیشرو از طریق ایجاد مطلوبیت و رضایتمندی از منظر زیستمحیطی در سراسر زنجیره تامین میکوشند از لجستیک سبز و بهبود عملکرد محیطی خود در کل زنجیره تامین به عنوان یک سلاح استراتژیک برای کسب مزیت رقابتی پایدار سود ببرند.
ابزار تبلیغاتی مدیران
با ایجاد رشد سریع تغییرات محیط کسبوکار طی سالهای اخیر، سازمانها با نیاز به تولید محصولات و خدمات سازگار با محیطزیست نه به عنوان یک انتخاب بلکه به عنوان یک ضرورت روبهرو شدهاند، این چالش باعث ایجاد مفهوم جدید مدیریت زنجیره تامین سبز شده است. بررسیها نشان میدهد مدیریت زنجیره تامین در ایران در بسیاری از حوزهها هنوز سنتی است و تنها به عنوان ابزاری تبلیغاتی در جهت کسب مزیت رقابتی تلقی میشود. در این راستا پژوهشی با عنوان «موانع اجرای مدیریت زنجیره تامین سبز در صنعت فولاد» به قلم ارسلان محمدی، دانشجوی کارشناسی ارشد، دانشکده مهندسی صنایع و سیستمها، دانشگاه صنعتی اصفهان، ایران و محسن شهریاری، عضو هیات علمی، دانشکده مهندسی صنایع و سیستمها، دانشگاه صنعتی اصفهان، ایران انجام شده است. هدف از این تحقیق، شناسایی موانع اجرای مدیریت زنجیره تامین سبز در صنعت فولاد بوده است. در این تحقیق موانع مختلف شناسایی شده است. نتایج این پژوهش نشان داد سرمایهگذاری بالا و بازده کم، مهمترین مانع در اجرای مدیریت زنجیره تامین سبز است.
افزایش آگاهیهای محیط زیستی
در مقدمه این پژوهش آمده است: امروزه، صنعتی شدن جوامع و گسترش صنایع نگرانیهای زیستمحیطی فراوانی ایجاد کرده است. افزایش آگاهی نسبت به مسائل زیستمحیطی و کاهش منابع و در عین حال تصویب مقررات مختلف برای توجه به تاثیرات مخرب زیستمحیطی در طی فرآیندها و شیوههای مختلف در صنایع تولیدی در سالهای اخیر به چالشی بزرگ تبدیل شده است. بنابراین، سازمانها برای بهدست آوردن چهره و تصویری مطلوب و همچنین برای عمل به قوانین و مصوبات ملی و بینالمللی وضعشده در رابطه با محیط زیست تلاش میکنند شیوههای سازمانی خود را سبزتر کنند. به طور کلی، یک تجارت سبز یا پایدار را میتوان هر سازمانی دانست که در اقدامات دوستدار محیط زیست یا سبز مشارکت داشته باشد تا تضمین کند که هر فرآیند، محصول و فعالیت تولیدی علاوه بر حفظ سود خود، به اندازه کافی به مسائل زیستمحیطی نیز توجه میکند، بدین صورت که در کنار رعایت استانداردهای زیستمحیطی تلاش میکنند از منابع انرژی تجدیدپذیر استفاده کرده و اثرات زیستمحیطی فرآیندهای خود را در سطوح مختلف سازمان کاهش دهند.
اجرای مدیریت زنجیره تامین سبز عامل مهمی است که میتواند سازمانها را به سمت تمرکز بر کاهش تاثیرات مخرب زیستمحیطی و تامین منافع اقتصادی و اجتماعی سوق دهد. در واقع مدیریت زنجیره تامین سبز به لحاظ مفهومی تفکر زیستمحیطی را در مدیریت زنجیره تامین سنتی وارد میکند. زنجیره تامین سبز بر مسائل زیستمحیطی هر کسبوکاری که درگیر فعالیتهای زنجیره تامین باشد تاثیر میگذارد و متعاقباً به بهبود عملکرد زیستمحیطی آن کسبوکار منجر میشود. نکته مهمی که نگرانیهای متخصصان و کارشناسان حوزه زنجیره تامین سبز را برانگیخته این است که الگوهای کنونی بهکار گرفتهشده در زنجیره تامین در صنایع مختلف و بهخصوص صنایع تولیدی که انرژی و منابع طبیعی بسیاری مصرف میکنند تاثیرات زیستمحیطی بسیار زیادی دارند. این درحالی است که شیوههای سبز در مدیریت زنجیره تامین در این صنایع معمولاً بسیار کم مورد توجه قرار میگیرد و به عبارتی از جانب دستاندرکاران و مدیران ارشد شاغل در صنایع مختلف مورد غفلت و بیتوجهی واقع میشود. در این راستا، درک و شناسایی موانع اجرایی شدن شیوههای زنجیره تامین سبز در صنایع مختلف میتواند گامی مهم برای برطرف کردن این موانع محسوب شود. در واقع، با شناسایی این عوامل و موانع میتوان مهمترین موانع را با توجه به شرایط و ویژگیهای منحصربه فرد هر بخش از صنعت شناسایی کرده و با ارائه برنامهها و اقداماتی در سطح محلی و دولتی برای برطرف کردن این موانع در گام اول تلاش کرد که این موضوع به نوبه خود میتواند راه را برای ترویج شیوههای سبزتر در زنجیره تامین سبز باز کند.
رابطه فولاد با محیط زیست
صنعت فولاد بعد از صنایع نفت و گاز، مهمترین صنعت دنیا بوده و حجم زیادی از تجارت را به خود اختصاص داده است. در کشور ما، صنایع فولاد به عنوان یکی از مهمترین صنایع کشور محسوب میشود که نقش بسزایی در تولید ناخالص داخلی ایفا میکند و نقش حیاتی در توسعه و رشد کشور دارد. در ایران، صنعت فولاد از جایگاه ویژهای برخوردار است؛ به نحوی که میتوان صنعت فولاد را صنعت پیشرو ایران دانست. سهم ۲۰درصدی صادرات محصولات فولادی، از صادرات غیرنفتی کشور مبین همین ادعاست. پیشرفت ایجاد شده در صنعت فولاد، این صنعت را به یکی از صنایع زیربنایی تبدیل کرده به گونهای که این صنعت یکی از ارکان اصلی توسعه کشور را شکل میدهد. در واقع توسعه صنعت فولاد با توجه به ویژگیهای اقتصادی، اجتماعی و جغرافیایی کشور نهتنها اهمیت اقتصادی بسزایی دارد، بلکه تحقق صادرات غیرنفتی درآمدهای ارزی را نیز به دنبال خواهد داشت.
نکتهای که در مورد با صنعت فولاد حائز اهمیت است این است که در تمام فرآیندهای آن در طول زنجیره تامین فولاد، از تامین مواد خام و بهرهبرداری از منابع طبیعی گرفته تا ساخت، تولید و استفاده و پس از استفاده پسماندهای آن بعد از مصرف از سوی مصرفکننده نهایی با محیط زیست در ارتباط است. همچنین به دلیل صادرات محصولات فولادی به بازارهای بینالمللی، نیاز آن به انطباق با قوانین زیستمحیطی بینالمللی نیز اجتنابناپذیراست. نگاهی به مدیریت زنجیره تامین کنونی در صنعت فولاد در کشور به خوبی گویای آن است که توجه زیادی به رویکردهای سبز در آن صورت نمیگیرد و میتوان گفت زنجیره تامین در صنعت فولاد در کشور ما تا حدود زیادی سنتی باقی مانده است. بهرغم سهم بسزایی که صنایع فولاد اصفهان در اقتصاد کشور ایفا میکند، استقرار واحدهای صنعتی متعدد و همچنین حملونقل محصولات تولیدی به سراسر کشور باعث شده زنجیره تامین صنایع فولاد در این استان باعث آلودگیهای زیستمحیطی فراوانی شود. با وجود این و با توجه به گستردگی حجم فعالیتهای صنعت فولاد در استان اصفهان به عنوان قطب صنایع فولاد ایران، تاکنون تحقیقات اندکی در زمینه مدیریت زنجیره تامین سبز در استان اصفهان در حوزه فولاد انجام شده و متعاقب آن موانع اجرایی شدن این شیوهها نیز کمتر مورد بررسی قرار گرفته است. بنابراین، نیاز به بررسیهای دقیق و جامع برای درک عوامل و موانع عدم اجرایی شدن شیوههای مدیریت زنجیره تامین سبز در این صنعت با توجه به شرایط و عوامل مختلف وجود دارد، تا بتوان این موانع را هرچه سریعتر برطرف کرد. واضح است که حذف کامل تمامی این موانع با توجه به گستردگی و متنوع بودن آنها به هیچوجه امکانپذیر نیست و با توجه به تنوع بسیار بالای عوامل دخیل در آن یک مساله چندمعیاره محسوب میشود. با توجه به مطالب فوق، اولویتبندی مهمترین موانع اجرای مدیریت زنجیره تامین میتواند باعث شود که مهمترین موانع در گام اول شناسایی شده و زنجیره تامین ناکارآمد کنونی را به سمت اتخاذ شیوهها و رویههای سبزتر سوق دهد.
همکاری اعضای زنجیره سبز
در بخش مبانی نظری این پژوهش آمده است: مدیریت زنجیره تامین سبز بر آگاهی از محیطزیست در کل زنجیره تامین متمرکز است و شامل همکاری طولانیمدت و آگاهانه بین اعضای زنجیره تامین است. با ادغام جنبه زیستمحیطی در هر مرحله از زنجیره تامین شرکت، چندین ذینفع از جمله تامینکنندگان، تولیدکنندگان، مشتریان و شرکتهای دفعکننده میتوانند در نهایت محصولی بسیار سبز تولید کنند. اصطلاح زنجیره تامین سبز به فعالیتهایی اشاره دارد که هدف آنها کاهش تاثیرات زیستمحیطی یک محصول در کل چرخه عمر آن است. فعالیتهایی که معمولاً سازمانهای دخیل در زنجیره تامین با آن مواجهاند شامل طراحی محصول، تهیه مواد، انتخاب فرآیند تولید، تحویل محصول نهایی به مصرفکنندگان و همچنین مدیریت چرخه عمر محصول هستند. در تمامی فعالیتهای فوق که در طول کل زنجیره تامین پراکنده شدهاند باید به مسائلی چون انتشار آلایندهها و دیاکسیدکربن، بهرهبرداری بیش از اندازه از منابع طبیعی، صرفهجویی در مصرف انرژی، استفاده از منابع انرژی پاک، کار کردن با تامینکنندگان سبز و همچنین بازیافت محصول و استفاده مجدد از آن پس از استفاده توسط مصرفکننده نهایی توجه شود. در مورد مفهوم بازیافت که در صنعتی چون فولاد بسیار حائز اهمیت است مساله لجستیک معکوس نیز یکی از مواردی است که باید بدان توجه شود. لجستیک معکوس به فرآیند جمعآوری محصولات استفادهشده از مصرفکنندگان و فرستادن آنها به مراکز مناسب جهت بازیافت یا دفع مناسب است که اصطلاحاً باعث بسته شدن حلقه زنجیره تامین میشود. مساله لجستیک معکوس نهتنها بر عملکرد زیستمحیطی شرکتها تاثیر میگذارد بلکه از لحاظ اقتصادی نیز میتواند باعث ایجاد ارزش افزوده شود و سود این صنعت را افزایش دهد. مطالعات مختلفی تاکنون در مورد موانع اجرایی شدن شیوههای زنجیره تامین سبز در صنایع مختلف انجام شده است. موانع موجود بر اجرایی شدن مدیریت زنجیره تامین سبز در صنعت نساجی در جنوب شرق آسیا بررسی شده است. پیچیده بودن روند سبز و طراحی سیستم، به عنوان اصلیترین مانع شناسایی شده است. همچنین، عدم حمایت و تشویق مصرفکننده، عدم راهنمایی و پشتیبانی مقامات نظارتی و هزینه بالای اجرا و نگهداری از دیگر موانع اساسی زنجیره تامین منسوجات سبز بود.
هزینههای بالا مانع مدیریت زنجیره سبز
در پژوهشی دیگر ارزیابی موانع اجرایی شدن مدیریت زنجیره تامین سبز در صنعت چرم بررسی شد. نتیجه این مطالعه نشان داد که هزینه بالای فناوری پیشرفته، مهمترین مانع برای اجرای مدیریت زنجیره تامین سبز است، در حالی که فناوری پیشرفته موثرترین مسیر در جهت به تحقق پیوستن مدیریت زنجیره تامین سبز است. همچنین در پژوهشی دیگر موانع مدیریت زنجیره تامین سبز در شرکتهای تولیدی کانادایی مورد بررسی قرار گرفته است. در این مطالعه، هفت شرکت تولیدی از بخش کالاهای الکترونیکی شرکت داشتند. نتایج مطالعه آنها سه دسته اصلی از موانع را شناسایی کرد. این موانع مربوط به دانش (عدم آگاهی از تاثیرات زیستمحیطی بر تجارت، فقدان دورههای آموزشی/ مشاوره برای آموزش، عدم تخصص فنی و دشواری در شناسایی فرصتهای زیستمحیطی)، تعهد (عدم مسوولیت اجتماعی شرکت) و طراحی محصول (پیچیدگی طراحی برای استفاده مجدد/ بازیافت محصولات استفادهشده) بود. پژوهشی دیگر در زمینه ارزیابی موانع موجود برای مدیریت منابع انسانی سبز در صنعت خودرو هم نشان داد که تعهد مدیریت ارشد، مشارکت دولت، مزایای زیستمحیطی، فشار بازار و مشتریان و مشارکت با تامینکنندگان همگی در اجرایی شدن شیوههای زنجیره تامین سبز نقش داشته و همگی این عوامل به هم مرتبط هستند.
تلاش صنایع برای اجرای شیوههای سبز
در بخش یافتههای این پژوهش آمده است از میان معیارهایی از قبیل عوامل اقتصادی، پشتیبانی و بهبود، عوامل عملیاتی، عوامل محیطزیستی و دانش و فناوری، عوامل اقتصادی بیشترین اولویت را داشته و فناوری اولویت کمترین را دارا بوده است. در بخش نتیجهگیری و پیشنهادهای این پژوهش آمده است: هدف از انجام این پژوهش شناسایی و اولویتبندی موانع اجرایی شدن شیوههای مدیریت زنجیره تامین سبز در صنعت فولاد ایران بود. انجام این تحقیق از این جهت ضرورت داشت که عوامل بسیار متعددی برای اجرایی شدن شیوههای مدیریت زنجیره تامین سبز در صنعت فولاد دخیل هستند و تنوع و گستردگی این عوامل باعث میشود که نتوان به طور همزمان همه موانع را برطرف کرد. برای این منظور، شناسایی و اولویتبندی این عوامل میتواند با توجه به محدودیت بودجه و زمان بسیار مفید واقع شود. با شناسایی مهمترین موانع و برطرف کردن آنها، راه برای برطرف کردن تدریجی همه موانع باز شده و در عین حال به صنایع انگیزه میدهد تا برای اجرایی شدن شیوههای سبز در زنجیره تامین خود بیشتر تلاش کنند. در این تحقیق مهمترین موانع اجرای زنجیره تامین سبز (عوامل اقتصادی، پشتیبانی و بهبود، عوامل عملیاتی، عوامل زیستمحیطی و دانش و فناوری) بر اساس مرور ادبیات تحقیق در صنایع مختلف شناسایی شد. نتایج تجزیه و تحلیلهای انجامشده نشان داد که مهمترین موانع شناساییشده مربوط به عوامل اقتصادی هستند. بقیه عوامل به ترتیب اهمیت عبارت بودند از پشتیبانی و بهبود عوامل عملیاتی، عوامل زیستمحیطی و دانش و فناوری. از میان کل عوامل مورد بررسی عامل سرمایهگذاری زیاد و بازده کم به عنوان اصلیترین و مهمترین مانع اجرایی شدن شیوههای زنجیره تامین سبز در صنعت فولاد شناسایی شد. اکثر تولیدکنندگان به دلیل هزینه بالای اجرایی کردن شیوههای مدیریت زنجیره تامین سبز و سود و بازده کم مرتبط با این اقدامات انگیزهای برای اجرای این شیوهها ندارند. هزینههای اولیه برای سبز کردن زنجیره تامین بسیار بالاست و همین هزینه اولیه بالا، خیلی از تولیدکنندگان را از بهکارگیری و خریداری فناوریهای لازم برای سبز کردن زنجیره تامین بازمیدارد بنابراین پیشنهاد میشود که با اعطای مشوقهای مالی و وامهای بلندمدت و کمبهره مدیران این صنعت را تشویق به سرمایهگذاری در این حوزه کرد. اعطای مشوقهای مالی و وامها باعث میشود که شرکتهای فعال در حوزه فولاد بتوانند از پس هزینههای اولیه بالای راهاندازی زنجیره تامین سبز برآیند.