تولید در محاصره حمایتهای آسیبساز
رویای پولپاشی چگونه به کابوس بدل شد؟
نقطه انحراف
این ذهنیت را که هنوز در میان ایرانیان جایگاه ویژهای دارد، میتوان نقطه انحراف فعالیتهای اقتصادی در ایران معاصر دانست. نگاهی به برنامههای عمرانی اول تا پنجم در سالهای قبل از انقلاب و برنامههای توسعه اول تا ششم پس از پیروزی انقلاب اسلامی نشان میدهد این ذهنیت به مرور فعالیتهای دیگر غیرتولیدی در ایران را قربانی کرده است. این موضوع پس از بهمن ۱۳۵۷ و استقرار نظام جمهوری اسلامی به شکاف بزرگی تبدیل شد و متقاضیان فعالیتهای اقتصادی در ایران رویکردی تولیدمحور را در اولویت قرار دادند. به همین دلیل است که در همه سالهای پس از انقلاب و حتی پیش از آن دولت سالانه هزاران مجوز فعالیتهای اقتصادی را به متقاضیان راهاندازی بنگاههای صنعتی داده است و دهها هزار بنگاه تولیدی ناتمام در کشور وجود دارد که هرسال بر شمارشان اضافه میشود. نکته مهم در این داستان این بود و هست که در تقاضای سرمایهگذاری از سوی متقاضیان هیچ اولویتی به لحاظ اقتصادی بودن یا اقتصادی نبودن و درجه رقابتپذیری با تولیدات مشابه خارجی لحاظ نمیشد و به این ترتیب تولید از پفکنمکی تا توربینهای گازی و آبی تا پیشرفتهترین ماشینآلات صنعتی در ایران در دستور کار قرار گرفت.
حمایت و سست شدن حمایت از ناحیه فشار جهانی
با توجه به ذهنیت بالاتر دانستن تولید بر تجارت به ویژه واردات بود و هست که دولتهای گوناگون در ایران انگار خود را نگهبان و پاسدار بخش تولیدی دانسته و به مرور زمان دستگاههای دولتی پرشماری برای حمایت از تولید ایجاد و راههای مختلفی را برای صیانت از تولید اختراع کردند و هنوز نیز این داستان ادامه دارد. در دهه ۱۳۴۰ با انتخاب استراتژی جایگزینی تولید داخلی در برابر استراتژی توسعه صادرات در ایران گام نخست و اساسی برای حمایت از تولید داخل برداشته شد. با اتخاذ این سیاست بود که تجارت آزاد در ایران هرگز پا نگرفت و حمایت از تولید داخلی در اولویت قرار گرفت. دستورهای مستقیم برای جلوگیری از واردات کالاهای خارجی که مشابه آن در داخل تولید میشد گام اول بود. این نوع حمایت با توجه به فشار کشورها و سازمانهای گوناگون برای جا انداختن تجارت آزاد به مرور از دستور کار با اجبار و فشار خارج شد. ایجاد دستاندازهای تعرفهای برای حمایت از تولید داخل نیز با قدرت گرفتن سازمان تجارت جهانی سست شده است.
وصل به چاه نفت
یکی از مهمترین سیاستهای دولتهای ایران از دستکم ۷۰ سال پیش تا امروز حمایت از تولید داخلی از مسیر گران نگه داشتن پول ایران در برابر ارزهای معتبر خارجی بوده و هست. تثبیت نرخ ارزهای معتبر به ریال ایران در همه سالها یک حمایت گسترده و وصلشده به چاههای نفت بوده و هست و یکی از دلایل اصلی روی آوردن گروههایی از متقاضیان فعالیتهای تولیدی نیز همین نوع حمایت بوده و هست. با این همه این نوع حمایت نیز به مرور با کاهش ارزش صادرات نفت در سالهای اخیر روندی کاهنده را تجربه کرده است. نیاز دولتهای اخیر به ریال از مسیر فروش دلارهای نفتی به قیمتهای بالاتر در بازار این نوع حمایت را کمرنگ کرده است.
سنجاق شدن به پول مردم
اما به تدریج که دولتها برای حمایت از تولید داخلی ابزار کمتری در اختیارشان قرار گرفت و از اینکه بتوانند بهطور موثر از بخش تولید با حمایتهای خاص مثل دادن ارز ترجیحی یا مسدود کردن راه واردات یا بستن تعرفههای عجیب و غریب دور بمانند آخرین سنگرشان برای حمایت از تولید داخلی وصل شدن به پول مردم از راه بانکها بوده و هست. نهاد بانک در ایران پس از پیروزی انقلاب، یک ابزار و امکان در اختیار دولتها بوده و هست. این ابزار که البته به جیب پساندازکنندگان بیپناه ایرانی وصل شده است در همین چند هفته اخیر شتاب بیشتری گرفته و دستکم در حرف چنین بوده است. تخصیص ۷۵ هزار میلیارد تومان از منابع بانکی برای حمایت از تولید و فعالیتهای آسیبدیده در این هفتهها نمونهای از حمایتهای پولی است. علاوه بر این نهاد دولت در همین شرایط بیپولی مفرط با اختصاص ۷۵ درصد از بودجه سال به شرکتهای دولتی نشان داده است میخواهد بیتالمال را در اختیار بنگاههای تولیدی بدون بهرهوری قرار دهد. این رفتار نهادینهشده که در دهههای گوناگون در تبصرههای بودجه به صورت تکلیف به بانکهای ایرانی تحمیل میشد در سالهای اخیر نیز ادامه داشته است و کسی نمیداند اعتبارات و وامهایی که برای حمایت از بنگاههای آسیبدیده داده شده است چه سرنوشتی دارند. داستان تا جایی پیش رفت که کارکرد اصلی اغلب ستادها و کارگروههایی که در وزارتخانهها برای تسهیل اعطای اعتبارات تشکیل میشود، پولپاشی است.
تولید رویایی و البته توقعات
نگاهی به تجربه تاریخ معاصر نشان میدهد سنگر پولپاشی به همراه برخی حمایتهای دیگر از بخش تولید، فعالان این حوزه را در شرایط رویایی قرار داده است. رویایی که به مرور با افزایش سطح توقعات دولتها از بخش تولید به کابوس تبدیل شده است. دولت هرگاه اراده کند از بنگاهها میخواهد به دستورهای او گوش کنند در غیر این صورت حمایتها را برمیدارد. نتیجه و برآیند این راهبرد تاریخی اکنون به اینجا رسیده است که تولیدات ایران قدرت رقابت با کالاهای مشابه خارجی را ندارند و با آزاد شدن نسبی تجارت یکی پس از دیگری با سقوط مواجه میشوند. به نظر میرسد اگر ایران قصد دارد در مواجهه با دنیای امروز از تولید داخلی حمایت کند باید راهبرد دیگری را جز پولپاشی برگزیند. این یک توصیه سخت است اما باید در دستور کار قرار گیرد تا ناگهان در چاه نیفتیم. دولت باید به مثابه سیاستگذار به ایرانیان اطلاع دهد از این پس حمایت از تولید با پولپاشی از دستور کار خارج خواهد شد و در مقابل آزادی عمل به تولیدکنندگان داده میشود تا اختیار بنگاه خود را داشته باشند و از دخالتهای دولت کاسته خواهد شد.
دولت ایران دیر یا زود ناچار میشود آخرین سنگر حمایت از تولید یا همان پولپاشی از جیب مردم را رها کند چون در شرایط تازه انتخابهای تازه برای پساندازکنندگان فراهم میشود. در این وضعیت تنها بنگاههای تولیدی که توانایی رقابت در بازارهای داخلی و در بازارهای خارجی را دارند میتوانند باقی بمانند. تجربه چندین دهه حمایتهای بیفایده و گلخانهای کردن تولید نشان میدهد باید گرههای زدهشده بر تولید را باز کرد و اجازه داد عنصر شریف رقابت جایگزین عنصر حمایت شود. ایران راهی جز این ندارد که تولید رقابتی را در برخی رشتههای دارای مزیت نسبی تقویت و تولید کالاهایی را که در آن رقابتناپذیر است، رها کند. باید از هر راهی که شده تولید را از تله حمایتهای بیفایده و بیاساس رها کرد و این جز با قبول اصل رقابت و باز کردن قفلهای زدهشده در مسیر بهبود فضای کسبوکار ممکن نیست.